مرد نماد ارتباط من و جهان
دو عرصه ی زیستجهانی که من به شکلی اخلاقی یا غیراخلاقی بر مبنای مهر یا کین، و به شکلی جفت جویانه یا شکارگرانه در آن شرکت میکند، دو عرصه ای هستند که جفت های متضاد معنای مهمی مانند زن و مرد را برمیسازند. به لحاظ تکاملی، مردان آن بخشی از نظام اجتماعیِ را برمیسازند که رابطه ی میان من و جهان را در اختیارِ خود دارند. در تمام جوامع باستانی و اصولا در گونه ِ ی انسان، جنس نرینه نیرومندتر، درشت اندامتر و عضلانی تر است. مردان می بایست برای شکار ـ و بعدتر برای جنگ با همنوع ـ از قبیله جدا شوند و محیطی معمولا ناشناخته را به دنبال منابعِ جانداری که قرار است بی جان گردند، کاوش کنند. از اینرو، مردان هستند که گروه های شکارچی و دسته های شکارگر را در جوامع گردآورنده و شکارچی پدید می آورند. رابطه ی اصلی مردان با جانورانی برقرار میشود که میگریزند، و شکارچیان یا شکارهایی که تهدیدکننده یا منبع غذایی محسوب میشوند. بنابراین رابطه ی مردان با زیستجهان، رابطه ای است که بیشتر با بخشِ جهان برقرار میشود و مبتنی است بر جنگیدن و شکار کردن. به عبارت دیگر، بدن مردان و رابطه ی تکاملی مردان با زیستجهان رابطه ای خشونت ورزانه است. به همین دلیل در تاریخی که بر مبنای همین ارتباط خشونت آمیز میان آدمیان شکل گرفته است، مردان حرف اول را می زنند.