چیرگی شهود بر خودکامگی زبانی

از ویکی زروان
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۱۵ توسط Mehrdad.akhavan (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

شهود، معمولا ، در آن هنگام که به درک و پردازشِ داده هایی متفاوت با زندگیِ روزانه مان مشغولیم جلوه می کند و برای لحظاتی چند، بر خودکامگیِ زبان چیره می شود. در آن هنگام که با محرک هایی پیچیده و بغرنج، همچون پدیدارهای زیبایی شناسانه، روبه رو می شویم و در آن زمانیکه شرایطی بحرانی را تجربه می کنیم روش خطی و ساده شده و کُند و دقیقِ اندیشیدنِ زبانی از مدیریتِ ادراک و رفتار، ناتوان می شود و میدان را به شیوه های بغرنج تر و توانمند تر و ابهام آمیز ترِ شهودی واگذار می کند به این ترتیب، هنرمندی که مشغول آفرینش هنری است و تماشاگری که مجذوب آن آفرینش می شود، برای لحظاتی از دایره ی زبان خارج می شوند و شکلی از ادراکِ شهودآمیزِ غیرزبانی را تجربه می کنند که همچنان معنادار و قانونمند و بنابراین عقلانی است.

تجربیات زیبایی شناسانه گره گاه هایی هستند که عقلانیتِ طبیعیِ غیرزبانی در آنها رخ می نماید. علاوه بر این مورد، در شرایطی دیگر نیز چنین اتفاقی رخ می دهد و آنهم در موقعیتهای بحرانی است. صخره نوردی که از کوه آویخته و کوچکترین حرکت نادرست به افتادن اش منتهی میشود، و آدمی که یک ببر دنبال اش کرده، مجالی برای صورتبندیکردن افکارشان در قالب زبان ندارند. آنها در این لحظات به رفتارهایی خودجوش و سریع نیازمندند که تنها از چشمه ی شهود بیرون می جوشد. این غلبه ی عقلانیتِ شهودی بر عقلانیتِ زبانی به هنگام خطر، نشانگرِ توانمندیِ شهود در پردازش داده ها و مدیریت خود است. شاید عقلانیتِ زبانی، دقت بیشتری داشته باشد و به دلیل تحویل کردنِ معنا به خشت های زبانی، جهان را در چشمان مان ساده تر و بنابراین فهمیدنی تر کند، اما چنین روشی در شرایطی که پای مرگ و زندگی در میان است، کارآمد نیست.
شرایط بحرانی، شهودی را می طلبد که با وجود ابهام و کلیت بیشترش، برداشتی چندجانبه تر و فراگیرتر از جهان را به دست می دهد. از اینروست که در مسیر تکامل آدمیان، عقلانیتِ زبانی تمام حوزه های تفکر را تسخیر کرده است،مگر دو حوزه ی مخاطره و زیبایی را. در هر دو، شناختی عمیق تر و پیچیده تر از جهان موردِ نیاز است و در هر دو،پای ساخت های زبانی ـ به دلیل سادگی بیش از حدشان ـ می لنگد. از همه مهمتر این که در هردو، کنشِ ارتباطیِ نمادین اهمیتی برای فرد ندارد.