منشواره در مقابل منش
دومين نكته اي كه بايد بر آن تأكيد كرد، تمايز منشها از ساختهاى اطلاعاتى مشابهى هستند كه خصلت همانندسازى دارند، اما معنايى را حمل نمى كنند. در تمام جوامع انسانى، رفتارهايى مانند تيک عصبى و مدهاى لباسِ زودگذر وجود دارند كه معنايى را حمل نمى كنند، اما مانند منش ها خاصيت همانندسازى دارند و از يک كنشگر به ديگرى منتقل مى شوند و در جريان اين انتقال جهش مى يابند و زير تأثير انتخاب طبيعى پيچيده تر هم مى شوند. به اين ترتيب، موازى با لايه ى منشها، مجموعه ى ديگرى از سيستم هاى اطلاعاتى همانندساز هم در جوامع انسانى وجود دارند، كه به دليل صورتبندي نشدنشان در نظامهاي نشانگانى و بى معنايىشان، نمى توانند به عنوان منش در نظر گرفته شوند.
اين همانندسازهاى اطلاعاتى را منشواره مى ناميم، و آنها را به عنوان اشكالى مقدماتى و حاشيه اي در نظر مى گيريم كه در اطراف سيستم منشها رشد يافته اند. سيستم منشواره ها همواره تنکمايه تر و چگالی اطلاعاتشان رقيقتر از منش هاست، و به همين دليل هم نيمه عمرشان بسيار كوتاهتر است. در واقع، منشواره ها را مى توان اشكالى انگلى و ساخت نيافته از منشها در نظر گرفت كه، به دليل دارا بودن خصلت همانندسازى، براى مدتى كوتاه در مجارى ارتباطى حضور مى يابند و بامنشها بر سر امكانات تكثير رقابت مى كنند.
منشواره ها مى توانند در اثر جهش هاى ساختارى درونى يا تحولات محيط پيرامونى شان، به نظامهاي نشانگانى- معنايى پيوند بخورند و معنايى را حمل كنند. در اين حالت منشواره ها به منش تبديل خواهند شد. مسير معكوس هم ممكن است و منشها هم مى توانند پس از معنازدايى و پيش از منقرض شدن، براى مدتى كوتاه در قالب منشواره ها به تكثير خود ادامه دهند. مد خاصى از لباس كه براى مدتى فراگير مىشود و معناى خاصى هم ندارد وقتى به تدريج به عنوان سبک لباس پوشيدن گروه، حزب، يا طبقهى اجتماعى خاصى انگشتنما مىشود تا مرتبه ى يک منش ارتقا مى يابد، و همان سبک لباس وقتى پس از انحلال آن حزب و نابودى معانى منسوب به آن گروه اجتماعى همچنان در جامعه باقى مى ماند، مسيري واژگونه را طى مى نمايد.
چگونگى تبديل اين دو رده از همانندسازهاى فرهنگى توسط برخى از پژوهشگران مورد كنكاش قرار گرفته است، كه از آن ميان بايد به پير بورديو اشاره كرد. او در كتاب درخشانش، تمايزات، نمونه هاى بسيار جالبى از اين تبديل هاى دوسويه را در چارچوب نظرى خاصِ خود تحليل كرده است
منشواره ها در سطح فرهنگى بر محورهايى شبيه به منشهاسازماندهى مى شوند و بسته به اندركنش فرد با ديگران، با جهان خارج، يا با خويشتن شبكه هايى مرتبط با هم را تشكيل مى دهند. عادات تغذيه اى هر جامعه، شيوهى خاص حركت دادن دست به هنگام سخن گفتن، و الگوهاى راه رفتن، نمونه اي از منشواره هاى مربوط به من، ديگرى، و جهان هستند.