جنگ به منزله جذب کننده سیستم های سیاسی

از ویکی زروان
نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۲:۱۲ توسط Mehrdad.akhavan (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

در نگاهى فراگير، جنگ، اين محور جذب كننده ى سيستم سياسى جوامع انسانى، را در تمام برشهاى تاريخى و جغرافيايى مى توان بازيافت. در جوامع عصر كشاورزى - كه بخش عمدهى تاريخ مدون آدمى را در بر مى گيرند - نهاد جنگ عامل اصلى قشربندى اجتماعى بوده است. تقسيم چينيان به اشراف جنگجو و رعيت غيرجنگجو همان الگويى است كه درطبقه ى كشاترياى هندى و ارتشتار ايرانى و شواليه ى اروپايى تكرار شدنش را مى بينيم. همواره آن اقليتى از مردم (يعنی مردها) كه نقش اجتماعىِ جنگيدن را بر عهده مى گرفتند قدرتى را به دست مى آوردند كه دير يا زود در قالب اقتدار سياسی مشروعيت مى يافت.


معناهاى مربوط به جنگ، در درازناى تاريخ جوامع انسانى، در خوشه هايى تخصص يافته از منشهاى مرتبط با هم انباشته شده اند. دبستانهاى پزشكى معتبر جهان باستان - ايران، چين، هند و مصر -همگى بر محور آسيبهاى ناشى از جنگ تمركز يافته اند. امرى مشابه را در هنر و ادبيات رسمى و شايسته و دولتىِ جوامع هم مى توان يافت. مگر نه اين كه افلاطون تنها رقص شايسته ى آرمانشهرش را رقصى آپولونى مى دانست كه نوعى تقليد كنش جنگى باشد، و مگر نه اين كه تا همين چند سال پيش مارش نظامى تنها موسيقى مجاز در برخى از كشورها بود؟

پس، نخستين ويژگى منشهاى مرتبط با قدرت سياسى، آن است كه به كنش جنگ پيوند خورده اند و به مردان خاصى كه در جنگيدن تخصص يافته اند منحصر شده اند. بديهى است كه آنچه در اين منظومه از منشها بيشتر اهميت دارد، شيوه هاى استفاده از اسلحه و نيرومند ساختن بدن است، و آموزش فنون غلبه بر ديگرى منشهايى كه از اين مركز قدرت طرد شده اند قدرت سياسى توليد نمى كنند، و كاركردهاى ديگر - و از نظر سياسى، فرعى - را بر عهده مى گيرند. منشهايى كه به هنر و انديشه ى نظرى ارتباط دارند، تا قبل از عصر نوزايى، در بيشتر جوامع زنانه فرض مى شدند و پرداختن به آنها براى مردانِ صاحبقدرت و جنگسالارانِ اشرافى ناشايست پنداشته مى شد.

ارسطو در اخلاق نيكوماخوس بر اين نكته تأكيد كرده است كه مرد اشرافى - يعنى پياده ي سنگين اسلحه ي آتنى - نبايد در هيچ هنر و فنى جز جنگيدن متخصص و نامدار باشد. بهاگاوادگيتا و يشتهاي اوستا نيز به همين ترتيب بارها از خدايانِ اصلى و پهلوانان اشرافى با صفاتى همچون «دارنده ى اسبهاى نيرومند»، «توانمند در كشيدن كمان»، و «ماهر در به كار گرفتن گرز» ياد كرده اند، اما اشاره هايى كه به مهارت در فن يا احاطه بر دانشى جز جنگيدن دلالت داشته باشد، بسيار كمياب است.


تنها استثنا در اين ميان به متنی بسيار متأخرتر مثل هاگاكوره - كتاب مقدس سامورايى هاى ژاپن - مربوط می شود، كه تازه آن هم تنها سه هنر خوشنويسى، نقاشى و سرودن شعر را براى مردان شمشيرزن مجاز مى داند و ساير هنرها و مهارتهاى عملى را شايسته ى جنگجويان نمى داند