پرسش از دلیل انتخاب؛ سرچشمه عقلانیت
آدمی موجودی چنان پیچیده است که بر وجودِ خود آگاه است. آدمی نه تنها جهان خارج را بر دستگاه شناختی خود بازنمایی می کند، که خود این بازنمایی را هم بارِ دیگر در همان نظام، بازمی نمایاند. به این ترتیب، انسانِ عاقل، علاوه بر شناسایی محتمل ترین پیشآمدِ آینده و انتخاب بهترین گزینه در قبال آن، خود نیز در می یابد که این گزینه را انتخاب کرده است. خودآگاهیِ انسان باعث میشود که افزون بر حدس آینده ی جهان، چگونگی این حدس را هم بفهمد. به این ترتیب، همانگونه که آینده ی گیتی به سوژه ی شناخت و موضوع مسأله برانگیز تبدیل شد، خودِ فرآیند پاسخگویی به این مسأله هم به همین سرنوشت دچار میشود و این پرسش پیش می آید که دلیل من برای انتخاب این حدسِ خاص در مورد آینده ی دنیا، و برگزیدن این گزینه ی خاص رفتاری چیست؟
پرسش از دلیل انتخاب، سرچشمه ی عقلانیت است. از رهگذر عقلانیت، فرد می آموزد تا بر رفتار خود نظارت کند و شیوه ی حدس زدنِ آینده ی جهان را مورد بازبینی قرار دهد و آن را بهینه سازد. عقلانیت، الگویی از قواعد را به شکست های تقارن در سطح رفتاری و شناختی تحمیل میکند و به این ترتیب، سامانه ی رفتاریِ فرد را به چیزی قانونمند و قابل پیشبینی تبدیل می نماید. موفقیت این الگوی خاص از تکاملِ رفتار، میتواند در سطحی هستی شناختی همچون دلیلی برای قانونمند بودنِ جهان اقامه شود. گونه ی ما، با توهم قانونمند بودنِ گیتی، توانسته است از عهده ی مدیریت آینده برآید و تا به امروز زنده بماند. پس شاید در این سازش پذیریِ رفتارِ موجودِ عاقل و جهان غیر قابل پیشبینی، نشانه ای باشد مبنی بر قاعده مند بودنِ کل گیتی. هر چند از این حرفها به هیچ عنوان شناختنی بودنِ این قاعده ی جهانی و درک پذیر بودن اش برای ما، نتیجه نمیشود.