ديوان در متون اوستايی و فارسی باستان
آرش اکبری مفاخر
دانشگاه فردوسی مشهد
چکيده
شناخت ديوان يکی از بنيادهای دينپژوهی و اسطورهشناسی ايرانی است. در اين مقاله به بررسی جايگاه ديوان در متون اوستايی و فارسی باستان پرداخته شده است. در اين متون، ديوان، نام دستهای از خدايان کهن آريايی است که توسط مردم ايران پرستش میشدهاند. زردشت در آموزههای گاهانی نخست اين خدايان کهن را رد کرده، از شايستگی پرستش پايين میکشد و سپس از آنها چهرهای منفی ارايه میدهد. در هفتها نامی از اين خدايان نيامده است، اما اين انديشه در اوستای نو و سنگنوشتهی خشايارشا ادامه میيابد.
در اوستای نو ديوان را میتوان به پنج دستهی کلی بخش کرد:
1) خدايان کهن که در يکی از سنگنوشتههای خشايارشا هنوز به عنوان خدايان پرستش میشوند. 2) مهاجمين، دشمنان و مردمان کشورهای همسايه. 3) ويژگیهای زشت و اهريمنی انسان. 4) انسانهای دارای ناهنجاریهای اخلاقی. 5) عناصر ويرانگر طبيعت. ديوان يا سرنوشتی همانند اهريمن دارند؛ به دوزخ رانده میشوند و يا سرنوشتی انسانگونه دارند؛ با آنان همانند دشمنان شکستخورده رفتار میشود.
کليدواژه
ديو، اوستا، فارسی باستان، اهريمن، زردشت.
مقــــدمه
شناخت ديوان به عنوان بخش بسيار مهمی از جامعهی مزديسنايی، يکی از بنيادهای دينشناسی ايرانی و نيز از بنيادهای پژوهش در فرهنگ، اساطير و ادبيات ايرانزمين است. اين موضوع در هر برههای از زمان و مکان در ادبيات ايران قابل پژوهش است.
روند حضور ديوان را در ادبيات ايران برای شناخت شاهنامه میتوان به چهار دورهی کلی تقسيم کرد. بررسی دورههای پيشين باعث میشود تا مطالعه و بررسی دورههای ديگر به خوبی انجام پذيرد. اين دورهها عبارتند از:
1) دوران آريايی و هند و ايرانی
2) از آغاز اصلاحات زرتشت تا پايان پادشاهی هخامنشيان
3) از پادشاهی اسکندر تا پايان پادشاهی ساسانيان
4) از ورود اسلام به ايران تا پايان دورهی حماسههای ملی
آنچه اين چهار دوره را به يکديگر پيوند میدهد، حضور ديوان در آنهاست. در هريک از اين دورهها تصورات خاص و ديدگاههای گوناگون و متفاوتی دربارهی ديوان وجود دارد.
اين نوشته به بررسی جايگاه ديوان در دورهی دوم برپايهی متون اوستايی و سنگنوشتههای دوران هخامنشی میپردازد.
اوستای گاهانی
ديوان نام دستهای از خدايان آريايی است که توسط مردم ايران پرستش میشدهاند. اين خدايان پيش از آفرينش مينوی زردشت؛ آغاز آفرينش و پس از آن نيروی خود را حفظ کرده و هواخواه دروج و خشم بودهاند (گاهان: 29. 2، 4). ديوپرسـتی در روزگار زردشت روايی داشـته است. فرمانروايان، پيشوايان دينی، مردمان روزگار زردشت و همچنين خويشاوندان او ديوپرست بودهاند. اين امر سبب شده تا زردشت از مخالفت ديوپرستان با دينش و ناکامی خود در برابر آنها به درگاه اهورامزدا بنالد (46. 1-2).
ديوان همگی از تبار اَکَهمينو (اهريمن) هستند. اهريمن برای تباهی جهان به آنها انديشه، گفتار و کردار بد را میآموزد. کار کسانی نيز که ديوان را میپرستند از روی دروغ و خودستايی است. اين ديوخدايان در هفتکشور به بدی نامبردارند (32. 4). ديوان خدايانی فريفتار هستند که مردم را فريب میدهند تا از منش نيک دوری گزينند و از خرد اهورايی و راستی روی برگردانند. در نتيجهی اين فريب، مردم بدترين کارها را انجام داده و از دوستان ديوان شناخته میشوند و زندگی خوب و جاودان را از دست میدهند. جمشيد يکی از اين فريبخوردگان است که خداوند گيتی را خوار میشمارد و گناهکار میشود (32. 5، 8).
خود ديوان نيز فريبخوردگان اهريمن هستند. آنها از انديشه و دانش خود بهره نمیبرند؛ بنابراين از گزينش درست ناتوان هستند. هنگامی که ديوان میخواهند راه و روش خود را برگزينند، اهريمن آنها را فريب میدهد تا به بدترين منش روی آورند. اين خدايان با فريب اهريمن به سوی خشم میروند و با ياری اهريمن و خشم زندگی مردمان را به تباهی میکشند (30. 6). ديوان هيچگاه خدايان خوبی نبودهاند؛ زيرا آنان میبينند که کرپانها و کویها (فرمانروايان دشمن زردشت) و اوسيجها (پيشوايان دينی ديوپرست) جهان را رو به ويرانی میبرند. آنها گاو را به دست خشم میسپارند، با خروش و ولوله او را قربانی کرده و کشاورزی را نابود میکنند (44. 20). اگرچه ديوان سرچشمهی شر شناخته میشوند و با دروغ و خشم همراه هستند، اما آنها خود اهريمن نبوده و با دروغ و خشم نيز يکی نيستند.
فرمانروايان و پيشوايان ديوپرست کسانی هستند که سخن ايزدی را برمیگردانند و آن را به تباهی میکشند. آنها از خورشيد و چارپايان به زشتی ياد میکنند، کشتزاران را ويران میکنند، دانايان را در گروه بدکيـشان و ديوپرسـتان درمیآورند و با جنگابزار به مبارزه با پيروان راستی برمیخيزند. اين ديوپرستان آموزگاران بدی هستند. آموزشهای آنها مردم را از کردار نيک بازمیدارد. آنها با گفتارهای فريبنده زندگی مردم را به تباهی کشيده و مردان و زنان بزرگوار را از رسيدن به بخشايش اهورايی بازمیدارند، پيروان راستی را از بهترين منش رویگردان میکنند و دروغ را بر راستی برتری مینهند (32. 10-12).
زردشت با ديوپرستی به مبارزه برمیخيزد. او در گفتوگو با فرزانگان ديوپرست از آنها میخواهد که آيين و دين او را بر مردم آشکار کرده و در گسترش آن بکوشند تا به پاداش مزدايی برسند. علاوه بر اين به مردم هشدار میدهد که به آموزشهای دروغپرستان گوش نسپارند، با آنها که سرزمينشان را به تباهی کشيدهاند، مبارزه کنند و گفتار راستين او را که درمانبخش زندگی است، به کار بندند (31: 6، 18، 19). او از مردم میخواهد تا دين دروغين ديوپرستی را رها کرده، از ستيزه با اهورامزدا دست بردارند و به راه راستی ايمان آورند (32: 1-2).
زردشت از ديوان و ديوپرستان دوری میگزيند (34: 5) و نويد میدهد که اهورامزدا دوست، برادر و پدر کسی است که با ديوان و ديوپرستان دشمنی کند (45: 11)، جايگاه مزداپرستان سرای روشنايی و سرانجام ديوپرستان سرای تيرگی و تاريکی ديرپای، خورش بد و بانگ دريغا دريغ است(31. 20).
اوستای نو و فارسی باستان
ديوان را در اوستای نو میتوان به پنج گروه کلی دستهبندی کرد:
1) نگرش منفی به خدايان کهنی که در گاهان توسط مردم ايران پرستش میشدند، در اوستای نو نيز ادامه میيابد. پيروان اين خدايان، نهادهای دشمنی آشکاری برای دين زردشت و پيروانش به شمار میروند.
اهريمن، سالار ديوان، به ديوانديو نامبردار است (ونديداد: 19. 43). نيرومندترين ديو پس از او، اژیدهاک است که اهريمن، او را برای تباهی جهان اهورايی در گيتی میآفريند (يسنا: 9. 8؛ يشت: 15. 24). ديوان نيز همانند اهريمن در اپاختر؛ جهان تاريکی که از تاريکی ساخته و زاده و پر از اندوه، پريشانی، شوربختی و تباهی است، زندگی میکنند (ونديداد: 3. 35؛ 5. 62؛ 7. 3).
اهورامزدا در برابر اهريمن و ديوان قرار دارد که با برگزيدن او توسط مردم، همهی ديوان نابود میشوند (يسنا: 27. 1؛ يشت: 1. 32). ديوستيزی يکی از ارکان مزداپرستی، اهوراکيشی و زردشتیگری است (يسنا: سرآغاز. 7؛ 71. 5). بر همهی مزداپرستان و زردشتيان واجب است که از ديوان تباهکار بدسرشت پيوند بگسلند (يسنا: 12. 4).
ديوان و مردمان ديوپرست، خونريز هستند. آنان گياه و هيزمی را که شايستهی آتش نيست، در آتش انداخته و میسوزانند. ديوپرستان پشت گاو را خم میکنند، کمرش را درهم میشکنند و دستها و پاهايش را دراز میکنند، آنگونه که به نظر میرسد قصد کشتن آن را دارند، اما او را نمیکشند. ديوان و ديوپرستان گوشهای گاو را میپيچانند و چشمهايش را درمیآورند (يشت: 14. 54- 56). اهورامزدا و زردشت از آيين آنها مینالند و با آن به مبارزه میپردازند. علاوه بر اين کسانی که خون گاو را با هوم درمیآميزند، گردونهی گياه هوم را گردانده و هوم را میپراکنند، نيز از مزداپرستان نبوده و در سرای ديگر در دوزخ به سر خواهندبرد (هادختنسک: 2. 28-29) .
در اين دوران ديوپرستان و بدکيشان از آزادی دينی برخوردار نيستند. با آنکه اين ديوپرستان خدايان مشترکی با مزداپرستان دارند، جامعهی مزدايی آيين و انديشههای آنان را نپذيرفته و به شيوههای مختلف آنان را سرکوب میکند. آناهيتا يکی از اين خدايان مشترک است که توسط اهورامزدا در ايرانويج در کرانهی رود دايتيای نيک ستايش میشود (يشت: 5. 17). پادشاهان و پهلوانان ايرانی نيز او را در پای کوهها و درياچهها میستايند و از او میخواهند تا آرزوهایشان را برآوردهکند. ديوپرستان نيز شبهنگام و در تاريکی برای آناهيتا آيين نياز و ستايش انجام میدهند (يشت: 5. 94-95). اژیدهاک در سرزمينی بيرون از ايران و افراسياب در هنگ زيرزمينی به عنوان دو تن از همين بدکيشان، پيشکشهای خود را به آناهيتا تقديم میکنند (يشت: 5. 29، 41).
اين شيوهی ستايش دوگانه بيانگر آن است که ديوپرستان آيين دينی خود را پنهانی، شبانه، به دور از چشم مزداپرستان و يا بيرون از ايران انجام میدادهاند، اما آناهيتا پيشکشهای آنان را نپذيرفته و کامروایشان نمیکند. اندروای نيز پيشکشهای ايرانيان را میپذيرد، اما اژیدهاک را ناکام میگذارد (يشت: 15. 19-21). زردشت و يارانش به مبارزه با ديوپرستان برمیخيزند. آنان با ياری آناهيتا و درَواسپ بر ارجاسپ ديو پرست و ديگر شهرياران و بزرگان و سپاهيان انبوه ديوپرستان پيروز شده و آنان را ازبين میبرند(يشت: 5. 68، 77، 109؛ 9. 29-31).
از ونديداد نيز چنين برمیآيد که در اين روزگار ديوپرستان به آيين دينی خود مشغول بودهاند. آنان برای خود آيينهای متفاوتی داشتهاند، دخمههايی در روی زمين برپا کرده و مردگان خود را در آنجا میگذاشتهاند، اما اين آيينها از سوی جامعهی مزدايی پذيرفته نشده است (ونديداد: 7. 55-57). ديوپرستان به راحتی از مزداپرستان شناخته میشدند، آنان از کمترين حقوق اجتماعی برخوردار نبودهاند، حتی جان آنان نيز ارزش چندانی نداشته است. پزشکان برای آغاز به کار، نخستين آزمايشهای کاردپزشکی خود را بر روی ديوپرستان انجام میدادند. اگر سه تن از بيماران ديوپرست يک پزشک میمرد، او شايستگی پزشکی خود را از دست میداد و اگر پس از آن به درمان مزداپرستان میپرداخت، پادافره گناه او مرگ بود (ونديداد: 36-40). علاوه بر آن اگر کسی کيش و آيين بيگانه و نادرست را با دانش و آگاهی از گناه اين کار به يکی از راستدينان میآموخت، به همين پادافره دچار میشد (ونديداد: 15. 3).
نگرش منفی ديگر آن است که سه خدای بزرگ و درخور ستايش هندی؛ ايندَره ، سَوروُ ، نانگهيثيه در آيين مزديسنا به ديوان فرمانبردار اهريمن دگرگون شدهاند (ونديداد: 10. 9؛ 19. 43). بنيادیترين نقش در دگرگونی چهرهی اين خدايان به موجوداتی اهريمنی از آن آموزههای زردشت است. زردشت در اصلاحات خود در همهی گفت و شنيدها و در همهی انجمنها از ديوان پيوند میگسلد (يسنا: 12. 6).
اين نوع نگرش به خدايان کشورهای دشمن و ديو شمردن آنها در روزگار هخامنشی نيز رواج داشته است. واژهی ديو سه بار و واژهی ديودان يک بار در سنگنوشتهی تخت جمشيد خشايارشا آمده است (XPh: 4a.36,38,39; 37). او در اين سنگنوشته از کشورهايی که بر آنان فرمانروايی دارد، سخن میراند. او در ميان کشورهای فرمانبردار به سرزمينی اشاره میکند که مردمانش ديوان را پرستش میکردند. آنگاه خشايارشا به خواست اهورامزدا آن ديودان را ويران نموده، ديوپرستی را ممنوع میکند و اعلام میدارد که ديوان نبايد پرستيده شوند (XPh: 4b.35-41) .
در اين سنگنوشته خشايارشا خود را پيرو اهورامزدا میشمارد. او با مردمانی که خدايانی غير از اهورامزدا را میپرستند، مبارزه کرده و پرستشگاههای آنان را ويران میسازد. اگرچه خشايارشا در اين سرکوبی انگيزهی سياسی نيز داشته، به هرحال در در ديدگاه او خدايان کشور دشمن ديوان و مردم آن ديوپرستاند. نکتهی مهم در اين نوشته آن است که واژهی ديو نمودی کاملا منفی دارد. اين واژه برای خدايان پذيرفته نشده و خدايان اديان ديگر به کار رفته و برابر است با معنی گاهانی ديو و ديوپرستان از آزادی دينی برخوردار نبودهاند.
2) در اوستای نو مهاجمين، دشمنان و مردمان کشورهای همسايهی ايران نيز با عنوان ديوان شناخته میشوند. اين ديوان در روزگار زردشت همانند انسانها آزادانه در روی زمين میزيستند. آنان آشکارا زنان را از مردان ربوده و مردمان را میآزارند، اما با تلاشهای زردشت آنان زمين را ترک کرده و در زير زمين پنهان میشوند (يسنا: 9. 15؛ يشت: 1. 29، 19. 80-81). زردشت نخستين کسی است که از ديوان روی برمیگرداند و آنان را نفرين میکند (يشت: 13. 87-89). هوشنگ و تهمورث بر ديوان چيره میشوند و دو سوم از ديوان مَزَندری را از بين میبرند. جمشيد نيز پس از چيرگی بر ديوان، دارايی، سود، فراوانی، گله، خشنودی و سرافرازی را از آنان میستاند (يشت: 26-29، 31-32). اين نمونهها گويای آن است که ديوان موجوداتی انسانگونه بودهاند که ايرانيان با آنان مبارزه کرده و بر آنان پيروز شدهاند.
3) ويژگیهای زشت و اهريمنی انسان عامل ديگری در به وجود آمدن ديوان است. صفات درونی و زشت انسانی به عنوان گروهی از ديوان در کنار اهريمن در برابر اهورامزدا و انسان قرارگرفته و دست به ويرانگری میزنند. در درون هر انسانی دو سرچشمهی خوبی و بدی برگرفته از دو منش اهورايی و اهريمنی وجود دارد.
ويژگیهايی همانند خشم، شهوت، خواب، مرگ و... عناصری ويرانگر و سرچشمهی بدی هستند. رشک و آز آفريدهی ديوان (يسنا: 9. 5؛ 16. 8) و خشم و دروج، دشمن سروش هستند (يسنا: 57. 9-10). مرگ نيز همواره مسالهای پيچيده و سهمگينی برای انسان بودهاست. اين امر سبب شده تا انسان به محض مواجهه با مرگ، با شگفتی به دنبال دليلی برای آن باشد و آن را به نيرويی بيرونی؛ اهريمن و دستيارانش نسبت دهد. به اين ترتيب انسانها مردن را ناشی از کردار ديو مرگ میدانند (ونديداد: 7. 2-3). همچنين از ديدگاه آنان بوشاسپ، ديو خواب، اهريمنی است که آفريدگان اهورايی را پس از بيداری دوباره به خواب اهريمنی فرومیبرد (ونديداد: 18. 16). البته اين باور نيز وجود دارد که نيروهای اهورايی و مينوی انسان شکنندهی اين ديوان هستند. همانگونه که زردشت با خواندن دعای اهونور همهی آنان را دور میراند (ونديداد: 19. 1، 43). نمازی بر اساس انديشه، گفتار و کردار نيک، رزمافزاری پيروزیبخش بر ضد ديوان است (يسنا: 58. 1-2). نيايشخوانی برای تکههای مو و بريدههای ناخن که از بدن انسان جدا شدهاند و پيشکش آنها به پرندهی بوم به عنوان ابزاری برای کشتن ديوان بهکار میرود (ونديداد: 17. 9).
4) در جامعهی مزدايی کسانی که ناهنجاری اخلاقی دارند، در تبار ديوان قرار دارند. مردان همجنسباز، ديو و ديوپرستاند (ونديداد: 8. 32-33). زن روسپی نيز کارکردی همانند ديوان دارد؛ نگاه او سيلابها را میخشکاند و گياهان را میپژمرد (ونديداد: 62-64).
5) سرچشمهی ديگر در به وجودآمدن ديوان، انديشهی انسان در برابر طبيعت است. انسان رابطهای متقابل و بسيار پيچيده و تنگاتنگ با طبيعت دارد. دگرگونی طبيعت با سود و زيان انسان در پيوند است. خشکسالی يکی از اين عناصر طبيعت است. انسان پس از درگير شدن با خشکسالی، اين گرفتاری را در ذهن خود کرداری اهريمنی میشمارد و برای آن عاملی پنداری؛ ديو خشکسالی را میآفريند. سپس پندار ذهنی خود را به موجودی با ماهيت و شخصيت وجودی به نام ديو خشکسالی دگرگون میکند و جايگاه او را در آسمان قرارمیدهد. پس از آن برای کامل کردن و شناخت شخصيت اين ديو، او را در برابر يکی از ايزدان اهورايی قرار میدهد. اَپوش؛ ديو خشکسالی يکی از اين آفرينشهای ديوی است که در برابر تشتر؛ ايزد باران قرار میگيرد. پس از اين دگرگونیها، هستی او در آيينها و اسطورهها ادامه میيابد:
اپوش در پيکر اسبی سياه در برابر تشتر که در پيکر اسبی سپيد درآمده، قرار میگيرد و با او درمیآويزد. پس از سه شبانهروز بر تشتر چيره شده، او را شکست میدهد. در نبردی ديگر تشتر به ياری اهورامزدا و نيروهايش، در هنگام نيمروز بر ديو اپوش چيره شده، او را شکست میدهد. با اين پيروزی ديو خشکسالی ناتوان میشود و باران میبارد (يشت: 8. 20-22، 28-29، 33). ديو زمستان که سرمای سخت زمستان آفريدهی اوست، زاييدهی ديگر طبيعت است (ونديداد: 4. 49). همچنين خرفستران؛ جانوران موذی و زيانکار که در طبيعت زندگی میکنند، از آفريدگان اهريمن بهشمار میروند (ونديداد: 16. 12).
در برابر نيروهای اهريمنی طبيعت، نيروهای اهورايی نيز وجود دارند. به همين سبب دوستی با طبيعت و آباد کردن آن موجب شادی اهورامزدا و ناکامی اهريمن و ديوان میشود. کار و تلاش انسان بر روی زمين از جمله؛ کاشتن گندم، گياه و درختان ميوه، آبياری و زهکشی زمينها باعث شادی زمين میگردد. کسی که دانه میکارد، نيکی میکارد. او باعث رويش بهتر دين مزدايی میشود که برابر است با صدها و هزاران نيايش و نياز و پيشکش. زمين نيز به عنوان يکی از ياوران اهورامزدا، انسان را در مبارزه با ديوان ياری میرساند. هنگامی که گندم کاشته شود، ديوان به نفس زدن و جنبوجوش میافتند. چون جوانه بزند، ديوان از ته دل ناتوان میشوند. وقتی دانه بدهد، به شيون و زاری میپردازند، هنگامی که خرمن شود، میگريزند و آنگاه که گندم فراوان شود، مانند آن است که آهن گداخته در دهان ديوان چرخانده شود (ونديداد: 3. 32).
مبارزه با ديوان
دگرگونی خدايان کهن، پيروان ديگر آيينها، عناصر ويرانگر طبيعت، صفات زشت انسانی و مردمان ناهنجار به ديوان، آنان را در برابر اهورامزدا، امشاسپندان، ايزدان، عناصر آبادگر طبيعت، صفات نيک انسانی و انسانهای اشَوَن و نيک قرارداده است.
اهريمن در برابر اهورامزدا (يسنا: 19. 15) و اژیدهاک در برابر فريدون قرارمیگيرد (يشت: 15. 23-24). اهورامزدا برای مبارزه با ديوان از تمام نيروهای مينويی و گيتايی بهره میگيرد. نامهای اهورامزدا و امشاسپندان پيروزمندترين و نيروبخشترين چيزهاست که بر ديوان چيره میشود و آنان را نابودمیکند (يشت: 1. 3-4؛ 4. 7). فروشیها و فرّ ايرانی در نبرد با ديوان ياريگر اهورامزدا هستند. فروشیها، اهورا را ياری میکنند تا ديو دروج در ميان آسمان و زمين و دو مينو جای نگيرد و به چيرگی و توانايی نرسد. همچنين شهرياران را در نبرد با ديوان ياری میکنند (يشت: 13. 12-13، 71). فرّ ايرانی نيز ديو خشم، ديو بوشاسپ خوابآلوده و ديو اپوش را شکست میدهد (يشت: 18. 2). سپندارمذ، انسان را برای از ميان برداشتن دشمنی ديوان ياری میکند. ارديبهشت نيز با ديوترين ديوان مبارزه میکند و آنان را برمیاندازد (يشت: 1. 27، 29).
ايزد سروش برجستهترين دشمن ديوان است. او از آغاز آفرينش نيک و بد هرگز نخوابيده و از جهان اهورايی در برابر ديوان پاسداری میکند. او از ديوان نمیهراسد و از بيم آنان نمیگريزد، بلکه روز و شب با ديوان در نبرد است تا اينکه همهی ديوان هراسان از او میگريزند (يسنا: 57. 16-18؛ 11. 11-13). سروش همواره گرزی را برای فرو کوفتن بر سر ديوان در دستهای خويش چرخانده (ونديداد: 19. 15) و با توانايی بر سر ديو خشم زخمی خونين میزند (يسنا: 57. 10).
ايزد مهر ديگر کوبندهی سر ديوان است. همهی ديوان از جمله ديو خشم و ديو بوشاسپ درازدست در برابر او به هراس میافتند (يشت: 10. 26، 97، 134). اشی؛ ايزدبانوی دانش نيز ستيزههای ديوان را درهم میشکند (يسنا: 52. 2). آناهيتا اهورايیکيش و ديوستيز است، او بر ديوان چيره میشود و ديوپرستان را برمیاندازد (يشت: 5. 105، 11، 68). خورشيد نيز دشمن ديوان است. اگر خورشيد برنيايد، ديوان آنچه را که در هفتکشور است، نابود میکنند و ايزدان مينويی در اين گيتی آرامگاهی نمیيابند (يشت: 6. 3).
سرانجام ديوان
سرنوشت ديوان را در اوستای نو میتوان به دو دستهی کلی تقسيم کرد:
دستهی نخست، ديوان سرنوشتی همانند اهريمن دارند:
آنان به اپاختر؛ دوزخ تيره و جهان تاريکی در زير زمين رانده میشوند (يشت¬: 19. 96، 12). همهی ديوان از سروش هراسان و گريزان شده و به تاريکی روی مینهند (يسنا: 57. 18؛ يشت: 11. 13). با تولد زردشت آنها به ژرفای تاريکی و به دوزخ سهمگين میگريزند (ونديداد: 19. 47). زردشت با نيروهای مينوی ديو نسو را به سوی اپاختر میراند و او را به کام نيستی درمیافگند (يشت: 4. 8). او با مبارزات خود ديوان را به زير زمين میراند و ديوان در آنجا پنهان میشوند (يسنا: 9. 15؛ يشت: 1. 29؛ 19. 81).
دستهی دوم، ديوان سرنوشتی انسانگونه دارند و با آنان همانند دشمنان شکستخورده رفتار میشود:
ايزد مهر با تير و کمان، گرز و دشنه و چکش به جنگ ديوان میرود و همهی آنان را میکشد (يشت: 10. 129- 113). اهوراييان به ياری سپندارمذ گوشهای ديوان را میدرند، دستهایشان را میبندند و آنان را آنگونه به زنجير میکشند که هميشه دربند بمانند (يشت: 1. 27). ايزد تشتر پس از پيروزی بر ديو اپوش او را به بند کشيده و با زنجير ناگسستنی، دولا، سهلا و چندلا او را میبندد، آنگونه که گويی هزار مرد از نيرومندترين مردان، مردی را به بند بکشند (يشت: 8. 55). اهورامزدا نيز ديو دروج و ديوپرستان را از خانمان ايرانيان بيرون میراند، آنان را برانداخته و در زير پا میافکند (يشت: 4. 5).
اين سرنوشت ديوان يادآور سرنوشت شورشيان روزگار داريوش يکم هخامنشی (486-521 پ.م.) در سنگنوشتهی بيستون است. داريوش برای سرکوبی فرَوَرتيش به سرزمين ماد میرود. فرورتيش پس از شکست، با چند تن از سوارانش میگريزد. اما اندکی بعد دستگير شده و نزد داريوش آورده میشود. داريوش بينی، گوشها و زبان او را بريده و يک چشمش را درمیآورد. سپس او را به زنجير کشيده و بر در کاخ خود به نمايش میگذارد تا همهی مردم و سپاهيان او را ببينند. در پايان او را در اکباتان به چوبهی دار میکشد (DB:II.32.70-78). داريوش با پشتيبانی و خواست اهورامزدا با شورشی ديگری نيز همينگونه رفتار میکند (DB: II.33.80-91). اگرچه داريوش آشکارا به بار دينی اين کشتارها اشاره نکرده، اما انگيزهی دينی او در پايان سنگنوشته آشکار میگردد: داريوش به خواست اهورامزدا اينگونه رفتار میکند؛ زيرا يکی از شورشيان اهورامزدا را نمیپرستد.
اسفنديار نيز با انگيزهی دينی دست به چنين کشتاری میزند: ارجاسپ پس از کشته شدن تمام سپاهيانش به دست اسفنديار گرفتار میشود. اسفنديار يک دست، يک پا و گوش او را بريده و يک چشم او را با آتش میسوزاند. سپس او را سوار بر خری دمبريده به شهر خويش بازمیفرستد. اين همان سرنوشتی است که گشتاسپ برای ارجاسپ پيشبينی میکند: به شما نشان خواهيم داد که ديو چگونه از دست يزدان زده میشود (يادگار زريران: 112- 114، 21).
داريوش در ادامهی سنگنوشتهی خود میآورد که در آن جنگها نُه پادشاه را به اسارت گرفته است (DB: IV.53.31-32). او در نگارههای نمادين بيستون اين پادشاهان را با دستان بسته به بندکشيده و بزرگترين شورشی؛ گئوماتای مغ را در زير پاهای خود انداختهاست. او در حالی که زنده است، دستهای خود را بالا برده و از داريوش خواهش میکند، به تصوير کشيده شدهاست. شايد در اين نگاره داريوش، شاه شاهان، نماد اهورامزدا، گئوماتا نماد ديوانديو و ديگر شورشيان در زنجير نماد ديوان شکست خورده باشند که هميشه زنده و دربندند.
دريافت
بنابراين با آموزههای زردشت در گاهان، خدايانی که در روزگار پيش از او و نيز همزمان با او به وسيلهی مردم پرستش میشدهاند، کمکم ويژگی مثبت خدايی خود را از دست میدهند و به خدايانی از تبار اهريمن که دارای منشی بد، ويرانگر و دشمن انسان هستند، دگرگون میشوند. زردشت در آموزههای گاهانی نخست اين خدايان کهن را رد میکند، آنها را از شايستگی پرستش پايين میکشد و سپس از آنها چهرهای منفی ارايه میدهد. در هفتها نامی از اين خدايان نيامدهاست، اما اين انديشه در اوستای نو ادامه میيابد.
در اوستای نو ديوان را میتوان به پنج دستهی کلی بخش کرد:
1) خدايان کهن که در يکی از سنگنوشتههای خشايارشا هنوز به عنوان خدايان پرستش میشوند. 2) مهاجمين، دشمنان و مردمان کشورهای همسايه. 3) ويژگیهای زشت و اهريمنی انسان. 4) انسانهای دارای ناهنجاریهای اخلاقی. 5) عناصر ويرانگر طبيعت.
اين ديوان، در برابر اهورامزدا، امشاسپندان، ايزدان، عناصر آبادگر طبيعت، صفات نيک انسانی و انسانهای اشَوَن و نيک قرار میگيرند. اهوراييان با آنان به مبارزه میپردازند و آنان را نابود میکنند. سرنوشت ديوان را در اوستای نو میتوان به دو دستهی کلی تقسيم کرد:
در دستهی نخست، ديوان سرنوشتی همانند اهريمن دارند و به دوزخ رانده میشوند و در دستهی دوم، ديوان سرنوشتی انسانگونه دارند که با آنان همانند دشمنان شکستخورده رفتار میشود.
يادداشتها
- aka به معنای زشت. مينوی زشت، صفتی برای اهريمن.
- Karpan
- Kavi
- Usij
- Av: daêvanãm daêvô
the Daeva of the Daevas
- ميرفخرايی، 1371: 73.
- نام ايزدبانوی نگاهبان چارپايان و ستوران.
- Av: daêvô iñdrô
Indra the Daeva
- Av: daêvô saoru
Sauru the Daeva
- Av: daêvô nånghaithem
Naunghaithya the Daeva
- OP: daivadâna
- «..... در ميان اين مردمان، يکی از آنها بود
که پيش از اين ديوان را ستايش میکردند
آنگاه، به خواست اهورامزدا، ديوکده را خراب کردم و ممنوع کردم:
«که ديوان ستايش نشوند!»
در آنجا، پيش از اين، ديوان ستايش میشدند،
من اهورامزدا را ستايش کردم، در زمان مقرر و بنا به آيين.» (لوکوک، 1382: 310).
- برای ديدگاههای متفاوت دربارهی اين سنگنوشته نک:
- کريستنسن، 2535: 58-70.
- لوکوک، 1382: 163-165.
- Clarisse, H. & Kellens. J., 1993 :599-602
- 602-603 Gnol. G., 1993:
کتابنامه
- پورداود، ابراهيم، 1377: يشتها، تهران: انتشارات اساطير.
- ــــــــــــــــ ، 1378: گاتها، تهران: انتشارات اساطير.
- ــــــــــــــــ، 1380: يسنا، تهران: انتشارات اساطير.
- دارمستتر، جيمس، 1382: مجموعه قوانين زردشت يا ونديداد اوستا، تهران، دنيای کتاب.
- داعیالاسلام، سيد محمدعلی حسنی، 1948: ونديداد(حصهی سوم کتاب اوستا)، دکن: حيدرآباد.
- غيبی، بيژن، 1379: «يادگار زريران»، از کتاب پژوهش های ايران شناسی، ناموارهی دکتر محمود افشار، ج12، ص 115- 94، تهران: انتشارات توس.
- کريستنسن، آرتور، 1355[2535]: آفرينش زيانکار در روايات ايرانی، ترجمه احمد طباطبائی، تبريز: انتشارات موسسه تاريخ و فرهنگ ايران.
- لوکوک، پیير، 1382: کتيبههای هخامنشی، ترجمه نازيلا خلخالی، زير نظر ژاله آموزگار، تهران: فرزان روز.
- مقدم، محمد، 1363: سرود بنياد دين زرتشت، تهران: فروهر.
- مير فخرايی، مهشيد، 1371: بررسی هادختنسک، ، تهران: موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگی.
- ــــــــــــــــــ ، 1382: بررسی هفتها، تهران: فروهر.
-Clarisse, H. & Kellens., 1993:"Daeva", Encyclopaedia Iranica, vol. 6, Cosa Mesa: Mazda, at 599-602
-Darmesteter, J. 1898: Vendidad, SBE. New York.
-Guillemin, Duchesne. J.,1982: "Ahriman", Encyclopaedia Iranica, vol. 1, New York: Routledge & Kegan Paul, at 670–673
-Geldner, Karl F, 1896: Avesta, the Sacred Books of the Parsis, Stuttgart.
- Humbach, H- Ichaporia, P. 1994: The Heritage of Zarathushtra, a New Translation of His Gatha, Universitatverlag, C. Winter, Heildelberg.
-Gnoli, G.,1993: "Daivadana", Encyclopaedia Iranica, vol. 6, Cosa Mesa: Mazda:602-603.
- Kent; R.G.1953; Old Persian: Grammar; Texts, Lexicon; New Hawen, Connecticut.
آرش اکبری مفاخر
مشهد: دانشگاه فردوسی، دانشکده ادبيات، کتابخانهی قطب علمی.