وای و ایزدان همانندش: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای جدید حاوی «وای، گذشته از پیوند و ترکیب شدنش با ثواشه، با ایزدی دیگر نیز همسان پنداشته می...» ایجاد کرد) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
وای، گذشته از پیوند و ترکیب شدنش با ثواشه، با ایزدی دیگر نیز همسان پنداشته میشود، و او رام است. رام ایزدی است که در اوستا چندین بار نامش ذکر شده است، اما توصیفی بسیار ناقص و اندک از او در دست است. در ادبیات اوستایی، نام او به صورت موجودی مستقل از وای، و همواره در کنار مهر آورده شده است. لقبش در اوستا بخشندهی چراگاه فراخ است، که از سوی دیگر لقب مهر هم هست، و در تمام مواردی که از او یاد شده، نخست نام مهر آمده و این هر دو با لقبهای مشابهشان ستوده شدهاند. در بعضی از جاها نامش به صورت خواستَر آمده که هوا-باد معنا میدهد و دستیار مهر بوده است. با وجود پیوند آشکار او با مهر، معلوم است که از همان دوران باستانی رام و وای را یکی میدانستند، چنان که یشتِ ویژهی وای، به نام رام نامیده شده است.<ref>Darmesteter, 1892.</ref> این یکتایی از آنجا معلوم میشود که در ادبیات پهلوی رام (یا گاهی رامَن) به صراحت همان وای دانسته شده است. بنابراین سه ایزد باد هندوایرانی باستان (وایو و تواشتری و ایندره)، در قالب یک ایزد ایرانی با سه نام (وای-ثواشه-رام) تبلور یافته که در برابر نسخهای اهریمنی (وای بد) قرار میگیرد، و پیوند باستانی خود را با مهر و جمشید حفظ کرده است. | وای، گذشته از پیوند و ترکیب شدنش با ثواشه، با ایزدی دیگر نیز همسان پنداشته میشود، و او رام است. رام ایزدی است که در اوستا چندین بار نامش ذکر شده است، اما توصیفی بسیار ناقص و اندک از او در دست است. در ادبیات اوستایی، نام او به صورت موجودی مستقل از وای، و همواره در کنار مهر آورده شده است. لقبش در اوستا بخشندهی چراگاه فراخ است، که از سوی دیگر لقب مهر هم هست، و در تمام مواردی که از او یاد شده، نخست نام مهر آمده و این هر دو با لقبهای مشابهشان ستوده شدهاند. در بعضی از جاها نامش به صورت خواستَر آمده که هوا-باد معنا میدهد و دستیار مهر بوده است. با وجود پیوند آشکار او با مهر، معلوم است که از همان دوران باستانی رام و وای را یکی میدانستند، چنان که یشتِ ویژهی وای، به نام رام نامیده شده است.<ref>Darmesteter, 1892.</ref> این یکتایی از آنجا معلوم میشود که در ادبیات پهلوی رام (یا گاهی رامَن) به صراحت همان وای دانسته شده است. بنابراین سه ایزد باد هندوایرانی باستان (وایو و تواشتری و ایندره)، در قالب یک ایزد ایرانی با سه نام (وای-ثواشه-رام) تبلور یافته که در برابر نسخهای اهریمنی (وای بد) قرار میگیرد، و پیوند باستانی خود را با مهر و جمشید حفظ کرده است. | ||
+ | |||
+ | |||
+ | در مقابل این ایزد مرموز و نیک، وای بد قرار میگیرد که معمولاً در اوستا با لقب اُسْتوویذَتو مورد اشاره قرار گرفته است. این واژه در متون جدیدتر به صورت استویهاد در آمده و نامی برای دیوِ مرگ است.<ref>وندیداد، فرگرد ۵، ۲، ۸ و ۹.</ref> اما در اصل لقبی برای وای بد بوده و «استخوان شکن» معنا میدهد. نام استویهاد در متون کهنتر اوستا مانند یشتها و گاهان و یسنهها وجود ندارد، و تنها در وندیداد دیده میشود. در بند جالبی از وندیداد که در نکوهش روزه گرفتن آمده، انسان سیر بدان دلیل ستوده شده است که میتواند در برابر دیو استویهاد پایداری کند.<ref>وندیداد، فرگرد ۴، ۳ (الف)، ۴۹.</ref> استوویهاد ایزدی چندان سهمگین است که اگر کسی را لمس کند، او را به خواب میبرد، و اگر سایهاش بر کسی بیفتد او را به تب دچار خواهد کرد. چشمان او مرگبار است و نگریستنش به مردمان ایشان را از پای در میآورد. | ||
+ | |||
+ | |||
+ | در بندهش او نقشی هم در روایتهای عصر قیامت بر عهده دارد. چون کیخسرو در پایان زمان او را به خاطر تباهکاریاش سرزنش میکند و بعد او را به شکل شتری زرد در آورده و سوار بر او به دور جهان میتازد و در نهایت او را به قتل میرساند. شاید گوشزد کردن این نکته در اینجا سودمند باشد که مفهوم استخوان در هستیشناسی زرتشتی استعارهای مهم است و به سختی و استحکامِ جهان مادی اشاره دارد. چنان که صفتِ مرسوم برای گیتی (در برابر مینو) استومند یعنی استخواندار است. از این رو وای بد که استوویذتو است، با نابود کردن ماده و در هم شکستن استخوانِ قالبهای گیتیانه است که مرگ را پدید میآورد، و این دقیقاً همان کاری است که توفان و تندباد انجام میدهد، آنگاه که تیرک و شالودهی ساختمانها و بناها یا تنهی درختان را از جا میکند. وای از سوی دیگر با تیشتر نیز پیوندی دارد که در متون هندی همانندی ندارد. اوست که باعث جنبش ستارهی تیشتر و فر ایرانی میشود،<ref>اشتاد یشت، ۵.</ref> و تیشتر در سپیدهدم در راهی دور از باد به سوی آبها میشتابد.<ref>تیریشت، كرده ۷، بند ۳۵.</ref> | ||
+ | |||
+ | |||
<references /> | <references /> | ||
+ | |||
+ | |||
+ | == منابع == | ||
+ | * Darmesteter, J. “Le Zend-Avesta, I,” Annales du Musée Guimet, Paris: Musée Guimet, 21, 1892. |
نسخهٔ ۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۰۷
وای، گذشته از پیوند و ترکیب شدنش با ثواشه، با ایزدی دیگر نیز همسان پنداشته میشود، و او رام است. رام ایزدی است که در اوستا چندین بار نامش ذکر شده است، اما توصیفی بسیار ناقص و اندک از او در دست است. در ادبیات اوستایی، نام او به صورت موجودی مستقل از وای، و همواره در کنار مهر آورده شده است. لقبش در اوستا بخشندهی چراگاه فراخ است، که از سوی دیگر لقب مهر هم هست، و در تمام مواردی که از او یاد شده، نخست نام مهر آمده و این هر دو با لقبهای مشابهشان ستوده شدهاند. در بعضی از جاها نامش به صورت خواستَر آمده که هوا-باد معنا میدهد و دستیار مهر بوده است. با وجود پیوند آشکار او با مهر، معلوم است که از همان دوران باستانی رام و وای را یکی میدانستند، چنان که یشتِ ویژهی وای، به نام رام نامیده شده است.[۱] این یکتایی از آنجا معلوم میشود که در ادبیات پهلوی رام (یا گاهی رامَن) به صراحت همان وای دانسته شده است. بنابراین سه ایزد باد هندوایرانی باستان (وایو و تواشتری و ایندره)، در قالب یک ایزد ایرانی با سه نام (وای-ثواشه-رام) تبلور یافته که در برابر نسخهای اهریمنی (وای بد) قرار میگیرد، و پیوند باستانی خود را با مهر و جمشید حفظ کرده است.
در مقابل این ایزد مرموز و نیک، وای بد قرار میگیرد که معمولاً در اوستا با لقب اُسْتوویذَتو مورد اشاره قرار گرفته است. این واژه در متون جدیدتر به صورت استویهاد در آمده و نامی برای دیوِ مرگ است.[۲] اما در اصل لقبی برای وای بد بوده و «استخوان شکن» معنا میدهد. نام استویهاد در متون کهنتر اوستا مانند یشتها و گاهان و یسنهها وجود ندارد، و تنها در وندیداد دیده میشود. در بند جالبی از وندیداد که در نکوهش روزه گرفتن آمده، انسان سیر بدان دلیل ستوده شده است که میتواند در برابر دیو استویهاد پایداری کند.[۳] استوویهاد ایزدی چندان سهمگین است که اگر کسی را لمس کند، او را به خواب میبرد، و اگر سایهاش بر کسی بیفتد او را به تب دچار خواهد کرد. چشمان او مرگبار است و نگریستنش به مردمان ایشان را از پای در میآورد.
در بندهش او نقشی هم در روایتهای عصر قیامت بر عهده دارد. چون کیخسرو در پایان زمان او را به خاطر تباهکاریاش سرزنش میکند و بعد او را به شکل شتری زرد در آورده و سوار بر او به دور جهان میتازد و در نهایت او را به قتل میرساند. شاید گوشزد کردن این نکته در اینجا سودمند باشد که مفهوم استخوان در هستیشناسی زرتشتی استعارهای مهم است و به سختی و استحکامِ جهان مادی اشاره دارد. چنان که صفتِ مرسوم برای گیتی (در برابر مینو) استومند یعنی استخواندار است. از این رو وای بد که استوویذتو است، با نابود کردن ماده و در هم شکستن استخوانِ قالبهای گیتیانه است که مرگ را پدید میآورد، و این دقیقاً همان کاری است که توفان و تندباد انجام میدهد، آنگاه که تیرک و شالودهی ساختمانها و بناها یا تنهی درختان را از جا میکند. وای از سوی دیگر با تیشتر نیز پیوندی دارد که در متون هندی همانندی ندارد. اوست که باعث جنبش ستارهی تیشتر و فر ایرانی میشود،[۴] و تیشتر در سپیدهدم در راهی دور از باد به سوی آبها میشتابد.[۵]
- ↑ Darmesteter, 1892.
- ↑ وندیداد، فرگرد ۵، ۲، ۸ و ۹.
- ↑ وندیداد، فرگرد ۴، ۳ (الف)، ۴۹.
- ↑ اشتاد یشت، ۵.
- ↑ تیریشت، كرده ۷، بند ۳۵.
منابع
- Darmesteter, J. “Le Zend-Avesta, I,” Annales du Musée Guimet, Paris: Musée Guimet, 21, 1892.