کارکرد زبان در تثبت رابطه تجربه و انتظار: تفاوت بین نسخهها
سطر ۵: | سطر ۵: | ||
<br /> | <br /> | ||
− | البته اتصال زبانی خواست و کنش، کارکردی تکاملی نیز دارد. یعنی نظامهای زبانی در شرایطی اتصالِ میان اکنون و آینده، پیوند میان تجربه ها و انتظارها، و ارتباط میانِ چیزها و رخدادها را با کنش و خواست برقرار می کنند که سازگاریِ تکاملی نیز از آن حاصل آید. اما نکته در اینجاست که این سازگاری و موفقیتِ تکاملی، لزوماً وضعیت بهینه ی کل سیستم نیست. این کارکرد زبان دستیابی به یک نقطه «بهینه ی موضعی» را ممکن میسازد، و نه وضعیت «بهینه ی عمومی» را. آنچه در اینجا رخ میدهد، جستجوی دایمی برای دستیابی به سازگارترین وضعیت و موفقترین حالتِ قابل تصور نیست؛ که بسنده کردن به یکی از وضعیت های قابل تحمل و پایدار تکاملی و نهادینه کردن و تثبیت کردن آن در قالب نظام نشانگان است. به این شکل مفهوم «[[هنجار شدن]]» که در نگرش ما اهمیتی مرکزی دارد، در محوری زمانی با زبان پیوند میخورد. | + | البته اتصال زبانی خواست و کنش، کارکردی تکاملی نیز دارد. یعنی نظامهای زبانی در شرایطی اتصالِ میان اکنون و آینده، پیوند میان تجربه ها و انتظارها، و ارتباط میانِ چیزها و رخدادها را با کنش و خواست برقرار می کنند که سازگاریِ تکاملی نیز از آن حاصل آید. اما نکته در اینجاست که این سازگاری و موفقیتِ تکاملی، لزوماً وضعیت بهینه ی کل سیستم نیست. این کارکرد زبان دستیابی به یک نقطه «بهینه ی موضعی» را ممکن میسازد، و نه وضعیت «بهینه ی عمومی» را. آنچه در اینجا رخ میدهد، جستجوی دایمی برای دستیابی به سازگارترین وضعیت و موفقترین حالتِ قابل تصور نیست؛ که بسنده کردن به یکی از وضعیت های قابل تحمل و پایدار تکاملی و نهادینه کردن و تثبیت کردن آن در قالب نظام نشانگان است. به این شکل مفهوم «[[هنجار شدن]]» که در نگرش ما اهمیتی مرکزی دارد، در محوری زمانی با زبان پیوند میخورد. |
− | + | ||
− | + |
نسخهٔ ۸ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۴۲
آنچه برای ما اهمیت دارد آن است که شماتیزه شدن یا چفت شدن تجربه و انتظار یا به بیان دیگر، متصل شدن چیزها و رخدادهای تجربه شده در زمان اکنون، با نیت ها و کنش هایی که رو به سوی آینده دارند، امری هنجارین است. یعنی در یک نظام اجتماعی، یکی از کارکردهایی که زبان انجام می دهد همین تعمیم دادنِ و تکراری ساختنِ این اتصال است. یکی از کارکردهای بنیادینِ زبان، دستیابی به توافق اجتماعی است. این بدان معناست که زبان باید نشانگان و معانی ای را حمل کند که دستیابی به کردار هماهنگ افرادِ یک جامعه را ممکن سازد. هماهنگی در کردار اعضای یک جامعه تنها در شرایطی ممکن میشود که افراد، چیزها و رخدادهای مشابهای را تجربه کنند، و نیتها و کنشهای همسانی را در زمان آینده آماجِ خود قرار دهند. به بیان دیگر، مجموعه ی آنچه به آینده مربوط است، یعنی جفت کنش
و خواست، با آنچه در زمان اکنون نهفته است، یعنی جفت چیز و رخداد، با یکدیگر اتصالی هنجارین برقرار میکنند و واسطه ی این اتصال زبان است.
بهینه سازی موضعی یا عمومی؟
البته اتصال زبانی خواست و کنش، کارکردی تکاملی نیز دارد. یعنی نظامهای زبانی در شرایطی اتصالِ میان اکنون و آینده، پیوند میان تجربه ها و انتظارها، و ارتباط میانِ چیزها و رخدادها را با کنش و خواست برقرار می کنند که سازگاریِ تکاملی نیز از آن حاصل آید. اما نکته در اینجاست که این سازگاری و موفقیتِ تکاملی، لزوماً وضعیت بهینه ی کل سیستم نیست. این کارکرد زبان دستیابی به یک نقطه «بهینه ی موضعی» را ممکن میسازد، و نه وضعیت «بهینه ی عمومی» را. آنچه در اینجا رخ میدهد، جستجوی دایمی برای دستیابی به سازگارترین وضعیت و موفقترین حالتِ قابل تصور نیست؛ که بسنده کردن به یکی از وضعیت های قابل تحمل و پایدار تکاملی و نهادینه کردن و تثبیت کردن آن در قالب نظام نشانگان است. به این شکل مفهوم «هنجار شدن» که در نگرش ما اهمیتی مرکزی دارد، در محوری زمانی با زبان پیوند میخورد.