بافتشناسى منش: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو
 
(۳۷ ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشده‌است)
سطر ۱: سطر ۱:
 
«واضح است كه عقل و هوش با هر جسمى نمى تواند همزيستى داشته باشد. درخت نمى تواند در اثير زندگى كند، يا ابرها در درياى نمک. همانطور كه ماهى نمى تواند در مزرعه زندگى كند و خون در سنگ جارى نمى شود، وجود و نمو هر چيزى را مكانى مشخص و معين است. »
 
«واضح است كه عقل و هوش با هر جسمى نمى تواند همزيستى داشته باشد. درخت نمى تواند در اثير زندگى كند، يا ابرها در درياى نمک. همانطور كه ماهى نمى تواند در مزرعه زندگى كند و خون در سنگ جارى نمى شود، وجود و نمو هر چيزى را مكانى مشخص و معين است. »
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::'''لوكرسيوس'''
+
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::'''لوكرسيوس'''
  
 
رويكرد بافت شناسانه به منشها، به آن معناست كه ساختار و كاركردشان را در سطوح گوناگونِ نظام چهارلايه اي [[فراز]] تحليل كنيم. براى سادگى بيشتر، هر يک از اين سطوح را به طور جداگانه مورد بررسى قرارمى دهيم.
 
رويكرد بافت شناسانه به منشها، به آن معناست كه ساختار و كاركردشان را در سطوح گوناگونِ نظام چهارلايه اي [[فراز]] تحليل كنيم. براى سادگى بيشتر، هر يک از اين سطوح را به طور جداگانه مورد بررسى قرارمى دهيم.
 
[[سطح زيستشناختى]]
 
 
:[[بندبازی بر لبه تیز جبرانگاری]]
 
 
:[[آیا منش یک انگل است؟]]
 
 
:[[منش مصداق همزیستی/هم یاری]]
 
 
:[[ارتباط منش ها با دستگاه عصبی]]
 
 
:'''انواع حافظه'''
 
:# [[حافظه پنهان]]
 
:# [[حافظه ى آشكار]]
 
 
:[[منشهاى ادوارى و معنايى]]
 
 
:[[تبدیل متقابل منشها و منش واره ها]]
 
 
:[[منش؛ سپر بلای تکاملی]]
 
 
:[[افزايش حجم مغز پاسخی به فشار تکاملی]]
 
 
يكى از نيروها و [[رانه]] هايى كه تكامل لايه ى منشها را در آدمى ممكن ساخته است، شيوه ى زندگى خاص رده اى از پستانداران به نام نخستیهااست كه آدم هم به آن تعلق دارد.
 
 
نخستیهاى عالى، به دليل داشتن مغزى بزرگ، در ميان جانورشناسان شهرت دارند. اندازه ى نسبى وزن مغز نخستیها - و به ويژه انسان - در ميان جانوران بيشينه است. در مورد دلايل پيدايش چنين مغز بزرگى نظريه هاي بسيارى وجود دارد كه برخى از آنها در نوشتارهاى ديگر نگارنده ذكر شده اند.
 
<br />
 
 
حقيقتى كه در اين مورد پذيرفته شده است، به نقش شيوه ى زندگى نخستیها در پيچيده شدن مغزشان مربوط مى شود. انسان جاندارى است
 
كه دشواري هاى زيادى را در تاريخ تكاملش از سر گذرانده است. خوى شكارگرى براى جانورى مانند انسان كه از سلاحهاى طبيعى - مانند دندان و چنگال - بى بهره است، آخرين راهكار براى بقاست. گونه ى آدمى همين راهكارِ واپسين را برگزيده است و در نتيجه فشارى تكاملى در راستاىپيچيده تر شدن توانمندي هاى فنآورانه و ارتباطى را به جان خريده است.
 
 
اين فشار، از سويى با افزايش حجم مغز و پديد آوردن نظام هاي ارتباطى پيچيدهاى مثل زبان گشتارى- زايشى، زمينه را براى پيدايش لايهى تكاملى جديدى به نام منشها هموار ساخته است، و از سوى ديگر منجر به حذف رفتارهاى تنبلانه ى شايع در گونه هاى تن آساتر گشته است. جانورانى مانند تنبل و پاندا، به دليل زيستن در محيطى مساعد و انباشته از منابع غذايى، نياز چندانى به تحرک و فعاليت ذهنى و بدنى ندارند. دستگاه عصبى اين موجودات به شكلى تكامل يافته است كه مى توانند براى مدتهاى طولانى بى حركت باقى بمانند و نيروى خود را به هدر ندهند.
 
<br />
 
 
در مقابل، موجوداتى مانند نخستیها و جوندگان، كه با شرايطى نامساعد روبه رو بودهاند و مغزشان براى فعاليت و حل مسأله سازش يافتهاست، اين بخشهاى تنبلانه ى رفتارشان را از دست داده اند. براى اين موجودات، خودِ فرآيند زيستن مسأله زاست و بنابراين ناچارند به طور معمول ساعات بيدارى شان را صرف حل مسائل بیشمارِ مربوط به زيستن کنند. انسان يكى از نمونه هاى نادرى است كه با اين پشتوانه ى فعاليت عصبى و در سايه ى غلبه بر بوم هاى طبيعىِ اطرافش، زمانى براى بيكارى به دست آورده است. نتيجه ى اين امر، روشن است. مغزى كه براى حل مسأله تخصص پيدا كرده، در غياب مسائل واقعى، مسائلى فرعى و حاشيه اى را به كانون توجه خويش مى راند و آن را دستاويز فعاليت پردازشى خويش مى سازد.
 
<br />
 
 
[[بازی؛تمرین حل مسئله]]
 
 
 
[[سطح روانشناختى]]
 
الف( چنان كه گفتيم، اطالعات مىتواند به كمک دو معيارِ معنا و ارزش
 
تحليل شود. هر دو اين معيارها در سطح روانشناختى معنا مىيابند و به
 
ارزيابى كنشگر انسانى از منشهاى محيطى شكل مىدهند.
 
معناى يک منش، در ساخت معنايى آن نهفته است و توسط عمل
 
نظامهاي پردازندهى تحليلى- زبانىِ مغز بر منش تعيين مىشود. بخش
 
عمدهى منشهايى كه مىشناسيم در زبانهاي طبيعی صورتبندي شدهاند.
 
نشان داده شده است كه دادههايى از اين دست، به صورت خطى، مرحله به
 
مرحله، و تجزيهگرايانه در مغز پردازش میشوند. معموالً اين كاركردها را به
 
نيمكرهى چپ مغز، و منطقهى گيجگاهى نسبت مىدهند.
 
تا مدتها چنين تصور مىشد كه نيمكرههاى چپ و راست مغز انسان،
 
مستقل از هم، دو منظومهى متفاوت از روندهاى پردازشى را هدايت
 
میكنند. در اين نگرش كالسيک، نيمكرهى چپ را مركز پردازش منطقى،
 
تجزيهگر، استقرايى، و زبانى مىدانستند. در مقابل، نيمكرهى راست مركز
 
پردازش كلگرا، تركيبى، و قياسى دانسته مىشد و فهم عناصر
 
.  زيبايىشناسانه و آفرينش هنرى به آن منسوب مىگرديدامروز
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۱۴

«واضح است كه عقل و هوش با هر جسمى نمى تواند همزيستى داشته باشد. درخت نمى تواند در اثير زندگى كند، يا ابرها در درياى نمک. همانطور كه ماهى نمى تواند در مزرعه زندگى كند و خون در سنگ جارى نمى شود، وجود و نمو هر چيزى را مكانى مشخص و معين است. »

لوكرسيوس

رويكرد بافت شناسانه به منشها، به آن معناست كه ساختار و كاركردشان را در سطوح گوناگونِ نظام چهارلايه اي فراز تحليل كنيم. براى سادگى بيشتر، هر يک از اين سطوح را به طور جداگانه مورد بررسى قرارمى دهيم.