|
|
(۲۵ ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشدهاست) |
سطر ۱: |
سطر ۱: |
| «واضح است كه عقل و هوش با هر جسمى نمى تواند همزيستى داشته باشد. درخت نمى تواند در اثير زندگى كند، يا ابرها در درياى نمک. همانطور كه ماهى نمى تواند در مزرعه زندگى كند و خون در سنگ جارى نمى شود، وجود و نمو هر چيزى را مكانى مشخص و معين است. » | | «واضح است كه عقل و هوش با هر جسمى نمى تواند همزيستى داشته باشد. درخت نمى تواند در اثير زندگى كند، يا ابرها در درياى نمک. همانطور كه ماهى نمى تواند در مزرعه زندگى كند و خون در سنگ جارى نمى شود، وجود و نمو هر چيزى را مكانى مشخص و معين است. » |
− | ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::'''لوكرسيوس''' | + | :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::'''لوكرسيوس''' |
| | | |
| رويكرد بافت شناسانه به منشها، به آن معناست كه ساختار و كاركردشان را در سطوح گوناگونِ نظام چهارلايه اي [[فراز]] تحليل كنيم. براى سادگى بيشتر، هر يک از اين سطوح را به طور جداگانه مورد بررسى قرارمى دهيم. | | رويكرد بافت شناسانه به منشها، به آن معناست كه ساختار و كاركردشان را در سطوح گوناگونِ نظام چهارلايه اي [[فراز]] تحليل كنيم. براى سادگى بيشتر، هر يک از اين سطوح را به طور جداگانه مورد بررسى قرارمى دهيم. |
− |
| |
− | ==='''[[سطح زيستشناختى]]'''===
| |
− |
| |
− | :[[بندبازی بر لبه تیز جبرانگاری]]
| |
− |
| |
− | :[[آیا منش یک انگل است؟]]
| |
− |
| |
− | :[[منش مصداق همزیستی/هم یاری]]
| |
− |
| |
− | :[[ارتباط منش ها با دستگاه عصبی]]
| |
− |
| |
− | :'''انواع حافظه'''
| |
− | :# [[حافظه پنهان]]
| |
− | :# [[حافظه ى آشكار]]
| |
− |
| |
− | :[[منشهاى ادوارى و معنايى]]
| |
− |
| |
− | :[[تبدیل متقابل منشها و منش واره ها]]
| |
− |
| |
− | :[[منش؛ سپر بلای تکاملی]]
| |
− |
| |
− | :[[افزايش حجم مغز پاسخی به فشار تکاملی]]
| |
− |
| |
− | :[[پیدایش منش ها نتیجه شکل گیری زبان]]
| |
− |
| |
− | :[[بازی؛تمرین حل مسئله]]
| |
− |
| |
− | ==='''سطح روانشناختى'''===
| |
− | <br />
| |
− |
| |
− | [[معنا- ارزش]]
| |
− |
| |
− | [[دیدگاه قدیمی راستِ هنرمند و چپِ رياضیدان و سخنور|دیدگاه قدیمی؛ راستِ هنرمند و چپِ رياضیدان و سخنور]]
| |
− | <br />
| |
− |
| |
− | [[چیرگی تکاملی منش های زبانی]]
| |
− |
| |
− |
| |
− | ب( تعيين ارزش يک منش، با واگشايى اطلاعات موجود در قالب آن ممكن
| |
− | مى شود، و ساز و كارى متفاوت با معنا را مى طلبد. ارزش يک منش، به
| |
− | فردى كه در برابر دو راهىِ انتخاب كردن يا نكردنِ آن قرار گرفته، نشان
| |
− | مى دهد كه حضور منش مورد نظر تا چه اندازه در افزايش بخت بقاي وى
| |
− | مؤثر خواهد بود. چنان كه گفتيم، معيار ساده و پيش تنيده اى در نظام
| |
− | عصبى همه ى جانوران وجود دارد كه بر مبناى جاىدهىِ دقيق كردارها و
| |
− | منشها بر طيفِ [[لذت- رنج]]، ارزش تكاملى شان را تعيين مى كند.
| |
− |
| |
− |
| |
− | در انسان كه نظام عصبى پيچيدگىِ خيره كنندهاى به دست آورده است،
| |
− | اين ارزشگذارىِ عصبى در سطح روانشناختى به صورت لذت و رنج تجربه
| |
− | مىشود. كنشهاى پايهى زيستى (مانند خوردن، خفتن و جفتگيرى كردن)كه به بقا يارى مى رسانند همگى لذتبخش هستند، و تنشهاى خطرساز
| |
− | براى تداوم سيستم دردناک دانسته مى شوند. به اين ترتيب، منشها هم
| |
− | معيارى محكم براى ارزيابى به دست مى آورند؛ معيارى كه علاوه بر
| |
− | سودمندى اش براى خودِ فرد، به لحاظ ساز و كار در تمام آدميان مشترک ست و بنابراين مبنايى مستحكم براى حصول توافق در مورد منشها را در سطح اجتماعى هم فراهم مى سازد.
| |
− |
| |
− |
| |
− | [[پويايی]] [[پيچيدگى]] همواره گزينه هايى تجربه ناشده و جديد را پيشاروى
| |
− | سيستم قرار مى دهد و [[فضاى حالت]] رفتارىاش را در به افق هايی ناشناخته
| |
− | پيش میراند. [[تكامل مغز]] نيز چنين روندى را طى كرده كه به نوعى
| |
− | [[شاخه زايى]] در ساخت لذت آدميان انجاميده است.
| |
− |
| |
− | انسان يكى از معدود موجوداتى است كه مىتواند به دليل انعطاف
| |
− | حيرتآور شبكهى پاداشِ مغزش، از برخی محرکهايى كه بقايش را به
| |
− | خطر مىاندازند نيز لذت ببرد. به عبارت ديگر، خطراهههاى لذت و بقا در
| |
− | آدمى دچار شاخهزايى شدهاند، و مسيرهايى مستقل از يكديگر را در پيش
| |
− | گرفتهاند. بر مبناى اين تمايز يافتن سيستم پاداش، مىتوان سه نوع لذت را
| |
− | از هم تفكيک كرد:
| |
− | 1 )لذتهاى طبيعى؛ كه به كنشهاى پايهى زيستى مربوط مىشوند و در
| |
− | آنها بقا و لذت همچنان در هم تنيده است. در اين موارد لذت را مىتوان به
| |
− | عنوان محكى قابل اعتماد براى تنظيم رفتار زيستى در نظر گرفت. به عنوان
| |
− | مثال، خوردن غذا كنشى زيستى است كه بخت بقا را زياد مىكند و
| |
− | لذتبخش هم هست اما اگر فرد سير شده باشد ديگر از خوردن غذا لذت
| |
− | را بر 190 نمىبرد. بنابراين سيستم پاداش نظارتى دايمى و خودتنظيمشونده
| |
− | رفتارهايى از اين دست اعمال مىكند و كاركردهاي زيستی را تنظيم
| |
− | مىنمايد.
| |
− | 2 )لذتهاى راستين؛ كه يكى از دوشاخهى استقالل لذت از بقا را تشكيل
| |
− | مىدهد. در اين مورد، كنشهايى كه ارتباط چندانى به بقا ندارند به داليل
| |
− | ديگر - و معموالً تصادفی - به سيستم پاداش پيوند مىخورند و از آن پس
| |
− | به دنبال بازخوردى مثبت، مرتب خود را تشديد مىكنند. علت برگزيدن نام
| |
− | راستين براى اين نوع كنشها، آن است كه بخش مهمى از آنها در لذتهاي
| |
«واضح است كه عقل و هوش با هر جسمى نمى تواند همزيستى داشته باشد. درخت نمى تواند در اثير زندگى كند، يا ابرها در درياى نمک. همانطور كه ماهى نمى تواند در مزرعه زندگى كند و خون در سنگ جارى نمى شود، وجود و نمو هر چيزى را مكانى مشخص و معين است. »
رويكرد بافت شناسانه به منشها، به آن معناست كه ساختار و كاركردشان را در سطوح گوناگونِ نظام چهارلايه اي فراز تحليل كنيم. براى سادگى بيشتر، هر يک از اين سطوح را به طور جداگانه مورد بررسى قرارمى دهيم.