تن - بدن: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی «==='''اصل اُستومندی'''=== * تنها در سطح زیستی است که من در قالب سیستمی عینی و ملموس...» ایجاد کرد)
 
(تمرین)
 
(۳ ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشده‌است)
سطر ۱: سطر ۱:
 
==='''اصل اُستومندی'''===  
 
==='''اصل اُستومندی'''===  
* تنها در سطح زیستی است که من در قالب سیستمی عینی و ملموس و یکپارچه پیکربندی میشود. سایر نمودهای من (در سطوح روانی، اجتماعی و فرهنگی) با سیستم های پایه ای اتصال می یابند که ذهنی و ناملموس (سطح روانی) یا کلان تر از محدودهی «من» (سطح اجتماعی و فرهنگی) هستند.   
+
* تن ها در سطح زیستی است که من در قالب سیستمی عینی و ملموس و یکپارچه پیکربندی میشود.  
 +
* سایر نمودهای من (در سطوح روانی، اجتماعی و فرهنگی) با سیستم های پایه ای اتصال می یابند که ذهنی و ناملموس (سطح روانی) یا کلان تر از محدودهی «من» (سطح اجتماعی و فرهنگی) هستند.   
 
* سطح زیستی از این رو پایه ای مادی و استوار است که سیستمِ من بر آن بنا نهاده شده است.   
 
* سطح زیستی از این رو پایه ای مادی و استوار است که سیستمِ من بر آن بنا نهاده شده است.   
 
* این سطح مانند هر سیستم دیگری دو جنبه ی [[ساختاری]] و [[کارکردی]] دارد که به ترتیب تن و بدن، و روی هم رفته کالبد نامیده می شود.   
 
* این سطح مانند هر سیستم دیگری دو جنبه ی [[ساختاری]] و [[کارکردی]] دارد که به ترتیب تن و بدن، و روی هم رفته کالبد نامیده می شود.   
 
* تن، سویه ای از من در سطح زیستی است که همچون ساختاری تنومند و ایستا و ملموس نمود مییابد.   
 
* تن، سویه ای از من در سطح زیستی است که همچون ساختاری تنومند و ایستا و ملموس نمود مییابد.   
* بدن، از سوی دیگر، کارکردِ جاری در این تن است و به پویایی تن در مسیر زمان مربوط می شود.  
+
* بدن، از سوی دیگر، کارکردِ جاری در این تن است و به پویایی تن در مسیر زمان مربوط می شود.
  
 +
==='''توهم طرد کالبد'''===
 +
:تمرکز بر هویت اجتماعی یا روانی فرد به نادیده انگاشتن سطح زیستی و گسستنِ پیوند ذهنی میان من و تن ـ بدن منتهی می شود.
  
 توهم طرد کالبد: تمرکز بر هویت اجتماعی یا روانی فرد به نادیده انگاشتن سطح زیستی و گسستنِ
+
 
پیوند ذهنی میان من و تن ـ بدن منتهی میشود.
+
==='''[[تله]] ی گُرگسار'''===
 تلهی گُرگسار: نادیده انگاشتنِ خصلت ایستای کالبد، به ناتوانی در مدیریت ساختارهای بدن تن  
+
نادیده انگاشتنِ خصلت ایستای کالبد، به ناتوانی در مدیریت ساختارهای بدن تن می انجامد. در نتیجه من از ارتباط برقرار کردن با بدنِ مادی اش و ملزومات فیزیولوژیک آن درمانده می شود.  
میانجامد. در نتیجه من از ارتباط برقرار کردن با بدنِ مادیاش و ملزومات فیزیولوژیک آن درمانده میشود.  
+
 
 تلهی اَرجاسپ: نادیده انگاشتنِ خصلت پویای کالبد، به ناتوانی در مدیریت کارکردهای بدن میانجامد.  
+
 
این روند به اصرار بر تثبیت کالبد در وضعیتی خاص منتهی میشود و تأثیر شرایط محیطی و گذر زمان بر آن  
+
==='''[[تله]] ی [[اَرجاسپ]]'''===
را نادیده میگیرد.
+
:نادیده انگاشتنِ خصلت پویای کالبد، به ناتوانی در مدیریت کارکردهای بدن میانجامد. این روند به اصرار بر تثبیت کالبد در وضعیتی خاص منتهی میشود و تأثیر شرایط محیطی و گذر زمان بر آن را نادیده می گیرد.
 +
 
 +
 
 +
==='''[[راهبرد]] [[اسفنديار]]'''===
 +
* درک هر دو سویه ی ساختاری و کارکردیِ کالبد، مدیریتِ روندهای متغیر و عناصر پایدارِ سطح زیستی را ممکن می سازد.
 +
* نگریستن به کالبد همچون ماده ى خامى که باید برنامه ریزى، مدیریت و بهسازى شود.
 +
 
 +
 
 +
==='''پرسش'''===
 +
* بر اساس چه شواهدی کالبد به دو سویه ی تن و بدن تقسیم شده است؟
 +
* آیا قواعد اجتماعی متفاوتی برای [[رمزگذاری]] این دو سویه تکامل یافته اند؟
 +
* آیا اتصال میان عناصرِ سیستم، ساختارِ سیستم و ایستاییِ آن در مورد تن آشکار است؟
 +
* ارتباط میان کارکرد، پویایی و روابط حاکم بر بدن چطور؟
 +
 
 +
 
 +
==='''تمرین'''===
 +
* ادراک شخصی شما از تن و بدن چیست؟
 +
* فهرستی از ویژگیهای ایستا و پایای خویش را در سطح زیستی فراهم آورید،
 +
* هر یک به کدام ساختار یا کدام کارکرد بر می گردند
 +
[[File:35.JPG|center]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۱ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۴۱

اصل اُستومندی

  • تن ها در سطح زیستی است که من در قالب سیستمی عینی و ملموس و یکپارچه پیکربندی میشود.
  • سایر نمودهای من (در سطوح روانی، اجتماعی و فرهنگی) با سیستم های پایه ای اتصال می یابند که ذهنی و ناملموس (سطح روانی) یا کلان تر از محدودهی «من» (سطح اجتماعی و فرهنگی) هستند.
  • سطح زیستی از این رو پایه ای مادی و استوار است که سیستمِ من بر آن بنا نهاده شده است.
  • این سطح مانند هر سیستم دیگری دو جنبه ی ساختاری و کارکردی دارد که به ترتیب تن و بدن، و روی هم رفته کالبد نامیده می شود.
  • تن، سویه ای از من در سطح زیستی است که همچون ساختاری تنومند و ایستا و ملموس نمود مییابد.
  • بدن، از سوی دیگر، کارکردِ جاری در این تن است و به پویایی تن در مسیر زمان مربوط می شود.

توهم طرد کالبد

تمرکز بر هویت اجتماعی یا روانی فرد به نادیده انگاشتن سطح زیستی و گسستنِ پیوند ذهنی میان من و تن ـ بدن منتهی می شود.


تله ی گُرگسار

نادیده انگاشتنِ خصلت ایستای کالبد، به ناتوانی در مدیریت ساختارهای بدن تن می انجامد. در نتیجه من از ارتباط برقرار کردن با بدنِ مادی اش و ملزومات فیزیولوژیک آن درمانده می شود.


تله ی اَرجاسپ

نادیده انگاشتنِ خصلت پویای کالبد، به ناتوانی در مدیریت کارکردهای بدن میانجامد. این روند به اصرار بر تثبیت کالبد در وضعیتی خاص منتهی میشود و تأثیر شرایط محیطی و گذر زمان بر آن را نادیده می گیرد.


راهبرد اسفنديار

  • درک هر دو سویه ی ساختاری و کارکردیِ کالبد، مدیریتِ روندهای متغیر و عناصر پایدارِ سطح زیستی را ممکن می سازد.
  • نگریستن به کالبد همچون ماده ى خامى که باید برنامه ریزى، مدیریت و بهسازى شود.


پرسش

  • بر اساس چه شواهدی کالبد به دو سویه ی تن و بدن تقسیم شده است؟
  • آیا قواعد اجتماعی متفاوتی برای رمزگذاری این دو سویه تکامل یافته اند؟
  • آیا اتصال میان عناصرِ سیستم، ساختارِ سیستم و ایستاییِ آن در مورد تن آشکار است؟
  • ارتباط میان کارکرد، پویایی و روابط حاکم بر بدن چطور؟


تمرین

  • ادراک شخصی شما از تن و بدن چیست؟
  • فهرستی از ویژگیهای ایستا و پایای خویش را در سطح زیستی فراهم آورید،
  • هر یک به کدام ساختار یا کدام کارکرد بر می گردند
35.JPG