هستى ( مِهْرَوَند ـ پديدار ): تفاوت بین نسخهها
(یک ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشدهاست) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
'''کلیدواژههای خویشاوند (مفهومی)''' | '''کلیدواژههای خویشاوند (مفهومی)''' | ||
− | + | ||
+ | چيز ـ رخداد، بود ـ نمود، هستی ـ نيستی، حضور ـ غياب، زمان ـ مکان | ||
'''تعریف کوتاه و فشرده''' | '''تعریف کوتاه و فشرده''' | ||
− | + | اصل شکست پديده: مهروند (مِه: بزرگ + روند) انعکاس هستی بر دستگاه شناسایی من است، و به آن سویهی متحرک و پویایی از هستی تأکید دارد که با ابزارهاى شناختى ما قابل رديابى است. «من» سيستمى است كه، با حد و مرزى، از محيط پيرامون خويش جدا شده است و پويايى دو سوى اين مرز را در ارتباط با هم درك مىكند و مىفهمد. كليت اين پويايى مهروند نام دارد. عنوانِ مهروند از سوی دیگر به ناتمام بودن این شناخت و گشوده بودن نامحدود هستی بر نظام شناخت انسانی نیز دلالت میکند. مهروند برچسبی است که، در عینِ آگاهی به ناممکن بودن فهم کلیت هستی، برای اشاره به کلیت هستی به کار گرفته میشود. | |
بازنمايى الگويى از مرزبندى مهروند است كه به زايش پديدهها منتهى مىشود. بنیادیترین گام در شکست تقارن مرزبندی است، که یعنی تمایز قایل شدن در میان پیوستارهایی که ذاتاً یکپارچه و فاقد تمایز ــ یعنی متقارن ــ هستند. روند بازنمايى، با مرزبندی حوزههایى از مهروند، عرصههايى تكرارپذير، قاعدهمند، چارچوبپذير، و بنابراين آشنا و شناختنى را ایجاد مىكند كه هر كدامشان يك پديده خوانده مىشوند. پديده، چیز یا رخدادی محدود، تكراری، آشنا و برچسبخورده است كه همچون كليتى يكپارچه فهميده مىشود. به این ترتیب، زمینهی یکپارچه و ناشناختنیِ مهروند به مجموعهای از پدیدهها شکسته میشود. | بازنمايى الگويى از مرزبندى مهروند است كه به زايش پديدهها منتهى مىشود. بنیادیترین گام در شکست تقارن مرزبندی است، که یعنی تمایز قایل شدن در میان پیوستارهایی که ذاتاً یکپارچه و فاقد تمایز ــ یعنی متقارن ــ هستند. روند بازنمايى، با مرزبندی حوزههایى از مهروند، عرصههايى تكرارپذير، قاعدهمند، چارچوبپذير، و بنابراين آشنا و شناختنى را ایجاد مىكند كه هر كدامشان يك پديده خوانده مىشوند. پديده، چیز یا رخدادی محدود، تكراری، آشنا و برچسبخورده است كه همچون كليتى يكپارچه فهميده مىشود. به این ترتیب، زمینهی یکپارچه و ناشناختنیِ مهروند به مجموعهای از پدیدهها شکسته میشود. | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۹:۰۷
کلیدواژههای خویشاوند (مفهومی)
چيز ـ رخداد، بود ـ نمود، هستی ـ نيستی، حضور ـ غياب، زمان ـ مکان
تعریف کوتاه و فشرده
اصل شکست پديده: مهروند (مِه: بزرگ + روند) انعکاس هستی بر دستگاه شناسایی من است، و به آن سویهی متحرک و پویایی از هستی تأکید دارد که با ابزارهاى شناختى ما قابل رديابى است. «من» سيستمى است كه، با حد و مرزى، از محيط پيرامون خويش جدا شده است و پويايى دو سوى اين مرز را در ارتباط با هم درك مىكند و مىفهمد. كليت اين پويايى مهروند نام دارد. عنوانِ مهروند از سوی دیگر به ناتمام بودن این شناخت و گشوده بودن نامحدود هستی بر نظام شناخت انسانی نیز دلالت میکند. مهروند برچسبی است که، در عینِ آگاهی به ناممکن بودن فهم کلیت هستی، برای اشاره به کلیت هستی به کار گرفته میشود. بازنمايى الگويى از مرزبندى مهروند است كه به زايش پديدهها منتهى مىشود. بنیادیترین گام در شکست تقارن مرزبندی است، که یعنی تمایز قایل شدن در میان پیوستارهایی که ذاتاً یکپارچه و فاقد تمایز ــ یعنی متقارن ــ هستند. روند بازنمايى، با مرزبندی حوزههایى از مهروند، عرصههايى تكرارپذير، قاعدهمند، چارچوبپذير، و بنابراين آشنا و شناختنى را ایجاد مىكند كه هر كدامشان يك پديده خوانده مىشوند. پديده، چیز یا رخدادی محدود، تكراری، آشنا و برچسبخورده است كه همچون كليتى يكپارچه فهميده مىشود. به این ترتیب، زمینهی یکپارچه و ناشناختنیِ مهروند به مجموعهای از پدیدهها شکسته میشود.
توهم ذاتانگاری: باور به این که پديدهها داراى واقعيت خارجى هستند و مستقل از فرآيند بازنمایی، و بنابراین مرزبندیهای قراردادى ما، وجود دارند.
تلهی افلاطون: پديدهها، به شكلى مستقل از من ــ و حتى واقعىتر از بازنمایی ذهنیِ من ــ وجود دارند. برچسبهايى كه در نظامهاى نمادين براى نشانهگذارى پديدارها و بازنمايىها به كار گرفته مىشوند، ارزش هستىشناختى دارند و هستندههایی مستقل محسوب مىشوند.
راهبرد زرتشت: توجه به اين نكته كه مهروند از روندها (و نه پديدهها) انباشته شده و پديدارها محصول ساده شدن اين رخدادها و رمزگذارىشان در ذهن من هستند. تفکیک کردنِ دو لایهی بود از نمود و در نیامیختن پایگاه هستیشناسانهی این دو.
تعریف تفصیلی
تصویر، فایل صوتی، یا فیلم
مراجع