کارکرد زبان در تثبت رابطه تجربه و انتظار: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی «آنچه برای ما اهمیت دارد آن است که شماتیزه شدن یا چفت شدن تجربه و انتظار یا به ...» ایجاد کرد)
 
 
(۲ ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشده‌است)
سطر ۳: سطر ۳:
 
<br />
 
<br />
  
البته اتصال زبانی خواست و کنش، کارکردی تکاملی نیز دارد. یعنی نظامهای زبانی در شرایطی اتصالِ میان اکنون و آینده، پیوند میان تجربه ها و انتظارها، و ارتباط میانِ چیزها و رخدادها را با کنش و خواست برقرار می کنند که سازگاریِ تکاملی نیز از آن حاصل آید. اما نکته در اینجاست که این سازگاری و موفقیتِ تکاملی، لزوماً وضعیت بهینه ی کل سیستم نیست. این کارکرد زبان دستیابی به یک نقطه «بهینه ی موضعی» را ممکن میسازد، و نه وضعیت «بهینه ی عمومی» را. آنچه در اینجا رخ میدهد، جستجوی دایمی برای دستیابی به سازگارترین وضعیت و موفقترین حالتِ قابل تصور نیست؛ که بسنده کردن به یکی از وضعیت های قابل تحمل و پایدار تکاملی و نهادینه کردن و تثبیت کردن آن در قالب نظام نشانگان است. به این شکل مفهوم «هنجار شدن» که در نگرش ما اهمیتی مرکزی دارد، در محوری زمانی با زبان پیوند میخورد.
+
'''بهینه سازی موضعی یا عمومی؟'''
با پیدایش نگرش هنجارین نسبت به هستی است که پرسشها به پاسخها فروکاسته میگردد، و »کنش« به »عمل«
+
<br />
دگردیسی مییابد. این بدان معناست که نظام زبانیای که رابطهی میان اکنون و آینده را صورتبندی میکند، چیزها و
+
 
رخدادهایی مشابه و تکراری را در زمان اکنون تشخیص میدهد و خواستها و کنشهایی به همین ترتیب تکراری
+
البته اتصال زبانی خواست و کنش، کارکردی تکاملی نیز دارد. یعنی نظامهای زبانی در شرایطی اتصالِ میان اکنون و آینده، پیوند میان تجربه ها و انتظارها، و ارتباط میانِ چیزها و رخدادها را با کنش و خواست برقرار می کنند که سازگاریِ تکاملی نیز از آن حاصل آید. اما نکته در اینجاست که این سازگاری و موفقیتِ تکاملی، لزوماً وضعیت بهینه ی کل سیستم نیست. این کارکرد زبان دستیابی به یک نقطه «بهینه ی موضعی» را ممکن میسازد، و نه وضعیت «بهینه ی عمومی» را. آنچه در اینجا رخ میدهد، جستجوی دایمی برای دستیابی به سازگارترین وضعیت و موفقترین حالتِ قابل تصور نیست؛ که بسنده کردن به یکی از وضعیت های قابل تحمل و پایدار تکاملی و نهادینه کردن و تثبیت کردن آن در قالب نظام نشانگان است. به این شکل مفهوم «[[هنجار شدن]]» که در نگرش ما اهمیتی مرکزی دارد، در محوری زمانی با زبان پیوند میخورد.
و طبقهبندیشده را در زمان آینده فراچشمِ کنشگر مجسم میسازد.
+
به این ترتیب، افراد گوناگون با وجود آنکه ماهیتی یکه و منحصر بهفرد دارند و یا در شرایطی پیچیده و تکرارناشدنی
+
زندگی میکنند، چنین میپندارند که چیزهایی مشابه و رخدادهایی همگون را تجربه میکنند و خواستها و کنشهایی
+
همسان را انتظار میکشند. نتیجهی این امر آن است که کردارهای آدمیان و خواستهایشان در مسیر زمان، همسان و
+
همگون میشود و این همان است که کارکرد هنجارساز زبان را ممکن میکند. به عبارت دیگر، زبان به عنوان ابزار
+
ارتباطی میان اعضای یک جامعه با یکسان ساختنِ و مشابهسازیِ منهایی که در اصل متفاوت و یگانه هستند، ظهور
+
نهادهای اجتماعی را رقم میزند. زبان با تأکید بر تکرار و تشابه، با پدیدآوردنِ شباهت میان امور متفاوت، با از میان
+
بردن تمایزهایی که میان چیزها و رخدادهای منحصربهفرد وجود دارد، این مهم را به انجام میرساند، و همچنین با
+
قالب زدن و یکسان ساختنِ کنشهایی که هر یک توسط فردی ویژه و منحصر بهفرد، در شرایطی ویژه و منحصر
+
بهفرد، اعمال میشود.
+

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۴۲

آنچه برای ما اهمیت دارد آن است که شماتیزه شدن یا چفت شدن تجربه و انتظار یا به بیان دیگر، متصل شدن چیزها و رخدادهای تجربه شده در زمان اکنون، با نیت ها و کنش هایی که رو به سوی آینده دارند، امری هنجارین است. یعنی در یک نظام اجتماعی، یکی از کارکردهایی که زبان انجام می دهد همین تعمیم دادنِ و تکراری ساختنِ این اتصال است. یکی از کارکردهای بنیادینِ زبان، دستیابی به توافق اجتماعی است. این بدان معناست که زبان باید نشانگان و معانی ای را حمل کند که دستیابی به کردار هماهنگ افرادِ یک جامعه را ممکن سازد. هماهنگی در کردار اعضای یک جامعه تنها در شرایطی ممکن میشود که افراد، چیزها و رخدادهای مشابهای را تجربه کنند، و نیتها و کنشهای همسانی را در زمان آینده آماجِ خود قرار دهند. به بیان دیگر، مجموعه ی آنچه به آینده مربوط است، یعنی جفت کنش و خواست، با آنچه در زمان اکنون نهفته است، یعنی جفت چیز و رخداد، با یکدیگر اتصالی هنجارین برقرار میکنند و واسطه ی این اتصال زبان است.

بهینه سازی موضعی یا عمومی؟

البته اتصال زبانی خواست و کنش، کارکردی تکاملی نیز دارد. یعنی نظامهای زبانی در شرایطی اتصالِ میان اکنون و آینده، پیوند میان تجربه ها و انتظارها، و ارتباط میانِ چیزها و رخدادها را با کنش و خواست برقرار می کنند که سازگاریِ تکاملی نیز از آن حاصل آید. اما نکته در اینجاست که این سازگاری و موفقیتِ تکاملی، لزوماً وضعیت بهینه ی کل سیستم نیست. این کارکرد زبان دستیابی به یک نقطه «بهینه ی موضعی» را ممکن میسازد، و نه وضعیت «بهینه ی عمومی» را. آنچه در اینجا رخ میدهد، جستجوی دایمی برای دستیابی به سازگارترین وضعیت و موفقترین حالتِ قابل تصور نیست؛ که بسنده کردن به یکی از وضعیت های قابل تحمل و پایدار تکاملی و نهادینه کردن و تثبیت کردن آن در قالب نظام نشانگان است. به این شکل مفهوم «هنجار شدن» که در نگرش ما اهمیتی مرکزی دارد، در محوری زمانی با زبان پیوند میخورد.