|
|
(۴۷ ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشدهاست) |
سطر ۱: |
سطر ۱: |
| «واضح است كه عقل و هوش با هر جسمى نمى تواند همزيستى داشته باشد. درخت نمى تواند در اثير زندگى كند، يا ابرها در درياى نمک. همانطور كه ماهى نمى تواند در مزرعه زندگى كند و خون در سنگ جارى نمى شود، وجود و نمو هر چيزى را مكانى مشخص و معين است. » | | «واضح است كه عقل و هوش با هر جسمى نمى تواند همزيستى داشته باشد. درخت نمى تواند در اثير زندگى كند، يا ابرها در درياى نمک. همانطور كه ماهى نمى تواند در مزرعه زندگى كند و خون در سنگ جارى نمى شود، وجود و نمو هر چيزى را مكانى مشخص و معين است. » |
− | :::::::::'''لوكرسيوس''' | + | :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::'''لوكرسيوس''' |
| | | |
| رويكرد بافت شناسانه به منشها، به آن معناست كه ساختار و كاركردشان را در سطوح گوناگونِ نظام چهارلايه اي [[فراز]] تحليل كنيم. براى سادگى بيشتر، هر يک از اين سطوح را به طور جداگانه مورد بررسى قرارمى دهيم. | | رويكرد بافت شناسانه به منشها، به آن معناست كه ساختار و كاركردشان را در سطوح گوناگونِ نظام چهارلايه اي [[فراز]] تحليل كنيم. براى سادگى بيشتر، هر يک از اين سطوح را به طور جداگانه مورد بررسى قرارمى دهيم. |
− |
| |
− | [[سطح زيستشناختى]]
| |
− |
| |
− |
| |
− | [[بندبازی بر لبه تیز جبرانگاری]]
| |
− | تصويرى كه در نظريه ى منشها از عنصر فرهنگى داريم، با اين تصوير بدبينانه متفاوت است. چنين به نظر مى رسد كه جوامع انسانى، نقطه ى اوجى در سازماندهى سيستم هاى پيچيده بر سياره ى ما باشند، كه در آنها دو لايه از همانندسازها با هم تركيب شده اند. لايه ى پايه ى زيرين، كه زيربناى لايه ی بالايى را هم تشكيل مى دهد، سطح زيستى است. در آن با بدن هايى زنده سر و كار داريم كه در راستاى بقاى خود و ژنومشان مى كوشند و برنامه اى بغرنج را براى بيشينه كردن نسخه هاى [[اطلاعات]] ژنومىِ خود اجرا مى كنند.
| |
− | به رسميت پذيرفتن اين سطح زيستشناختى، بر خلاف آنچه برخى ادعا كرده اند، به [[جبرانگارى]] منتهى نمى شود. برنامه ى يادشده به قدرى پيچيده و سترگ است، و نقاط تقارنى پديدآمده بر [[فضاى حالت]] آن چنان متراكم و انبوه اند كه [[درجه ي آزادى]] چشمگيري را به آن می بخشند. رفتار ين سيستمهاي پيچيده با پويايیِ تعين پذير و جبرى نظام هاي ساده قابل مقايسه نيست. ساخت زيستشناختى بدن جانداران - و به طور خاص ساخت دستگاه عصبى انسان - چنان پيچيده شده كه عملا رفتارى خودمختار و آزادانه را برايش به ارمغان آورده است. بديهى است كه اين آزادىِ رفتار در دامنه اى از انتخاب هاى مجاز و حوزه اى معلوم از فضاى حالتِ دسترسى پذير ممكن است. ولى '''مگر آزادى، همين امكانِ انتخاب از ميان گزينه هاى در دسترس نيست؟'''
| |
− |
| |
− | <br />
| |
− | [[آیا منش یک انگل است؟]]
| |
− |
| |
− |
| |
− | در واقع آنچه در ارتباط دو سطح زيستى و فرهنگى مصداق دارد
| |
− | هميارى و همزيستى است، نه رابطهى انگلى. منشها، همانندسازهايى
| |
− | هستند كه همچون ميتوكندرىها، بخت بقاى ميزبانان خود را افزايش
| |
− | مىدهند، و سازگارى ايشان با تحوالت محيطى را به شكلى چشمگير
| |
− | افزايش مىدهند. آنچه با نام انسان مىشناسيم، تنها، در حضور شبكهاى از
| |
− | منشهاى تعريفكنندهى هويت روانىِ ماشين زيستشناختىِ سطح زيرين
| |
− | مفهوم مىيابد.
| |
− | پس سطوح اجتماعى و روانی اليههايی است كه از برهم افتادن و
| |
− | تداخل دو اليهى متفاوتِ حاوي همانندسازها پديد آمدهاند. در هر اليه،
| |
− | شبكهاى از ارتباطات درونى را در ميان همانندسازها مىبينيم، و پويايى
| |
نسخهٔ کنونی تا ۱۹ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۱۴
«واضح است كه عقل و هوش با هر جسمى نمى تواند همزيستى داشته باشد. درخت نمى تواند در اثير زندگى كند، يا ابرها در درياى نمک. همانطور كه ماهى نمى تواند در مزرعه زندگى كند و خون در سنگ جارى نمى شود، وجود و نمو هر چيزى را مكانى مشخص و معين است. »
- لوكرسيوس
رويكرد بافت شناسانه به منشها، به آن معناست كه ساختار و كاركردشان را در سطوح گوناگونِ نظام چهارلايه اي فراز تحليل كنيم. براى سادگى بيشتر، هر يک از اين سطوح را به طور جداگانه مورد بررسى قرارمى دهيم.