بافتشناسى منش: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو
 
(۱۰ ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشده‌است)
سطر ۳: سطر ۳:
  
 
رويكرد بافت شناسانه به منشها، به آن معناست كه ساختار و كاركردشان را در سطوح گوناگونِ نظام چهارلايه اي [[فراز]] تحليل كنيم. براى سادگى بيشتر، هر يک از اين سطوح را به طور جداگانه مورد بررسى قرارمى دهيم.
 
رويكرد بافت شناسانه به منشها، به آن معناست كه ساختار و كاركردشان را در سطوح گوناگونِ نظام چهارلايه اي [[فراز]] تحليل كنيم. براى سادگى بيشتر، هر يک از اين سطوح را به طور جداگانه مورد بررسى قرارمى دهيم.
 
==='''[[سطح زيستشناختى]]'''===
 
 
:[[بندبازی بر لبه تیز جبرانگاری]]
 
 
:[[آیا منش یک انگل است؟]]
 
 
:[[منش مصداق همزیستی/هم یاری]]
 
 
:[[ارتباط منش ها با دستگاه عصبی]]
 
 
:'''انواع حافظه'''
 
:# [[حافظه پنهان]]
 
:# [[حافظه ى آشكار]]
 
 
:[[منشهاى ادوارى و معنايى]]
 
 
:[[تبدیل متقابل منشها و منش واره ها]]
 
 
:[[منش؛ سپر بلای تکاملی]]
 
 
:[[افزايش حجم مغز پاسخی به فشار تکاملی]]
 
 
:[[پیدایش منش ها نتیجه شکل گیری زبان]]
 
 
:[[بازی؛تمرین حل مسئله]]
 
 
==='''سطح روانشناختى'''===
 
[[معنا- ارزش]]
 
 
[[دیدگاه قدیمی راستِ هنرمند و چپِ رياضیدان و سخنور|دیدگاه قدیمی؛ راستِ هنرمند و چپِ رياضیدان و سخنور]]
 
<br />
 
 
[[چیرگی تکاملی منش های زبانی]]
 
 
[[ارزشگذاری منشها]]
 
 
[[انواع لذت]]<br />
 
 
:الف)‌ [[لذتهاى طبيعى]]<br />
 
 
:ب)‌ [[لذت هاى راستين]] <br />
 
 
: ج)‌[[لذتهای دروغين]]
 
 
[[مقایسه لذت های دروغین و راستین]]
 
 
[[لذت های دروغین در سایر جانوران اجتماعی]]
 
 
[[منشها و انسجام روانی من]]
 
 
[[منشها و بیماریهای روانی]]
 
 
[[نقش کلیدی منشها در هستی]]
 
 
[[زمان]]
 
 
[[گفتگوی درونی]]
 
 
مكالمه ى درونى، مفهومى است كه از سوى روانشناسان و زبانشناسان بسيار مورد وارسى قرار گرفته است. گروهى، آن را شكل اصلى و بنيادين تفكر دانسته اند، و اصولا پيدايش تفكر خودآگاه را پيامد شكل گيرى زبان دانسته اند
 
 
 
برخى ديگر، آن را به عنوان نقصى در نظر گرفته اند كه امكان  بروز [[تکرار - خلاقیت|خلاقيت]] را كم مى كند و نمود استثمار شدن سيستمهاى ارتباطى توسط عناصر فرهنگى است بر مبناى تعريفى كه از منشها كرديم،  تفسير اخير به نظر معقول تر جلوه مى كند.
 
 
 
چند چيز در مورد مكالمه ى درونى شناخته شده است.
 
 
: '''نخست''' آن كه پيدايش آن در كودک يكى از مقدمات شكل گيرى تفكر خودآگاه و جدايى « من»از جهان است.
 
: همچنين مى دانيم كه پيدايش مفاهيم انتزاعى در كودک، با درونى شدن زبان همراه است. در واقع، پيدايش گفتگوى درونى محصول روندى است كه جريانات ذهنى فرد را به تفكراتِ تجزيه شده در قالب واژگان و جملات فرو می كاهد.
 
 
چرا گفتگوی درون در کودکی شکل گرفت و باقی ماند؟
 
 
گره خوردگىِ تفكر انتزاعى با زبان، و ارزش و اهميت تجزيه ي معنا به خشت هايی نمادين، و برچسب خوردنش در قالب واژگان، و فايده ى تكاملى زبان گشتارى/ زايشى كه مى تواند با نمادهاى محدود خود بیشمار معنا توليد كند امروز شالوده ي فهم مان از زبان را تشكيل می دهند. آنچه جاى پرسش دارد، دليل درونى شدن اين زبان در قالب گفتگوى درونى است، و باقى ماندنش در فرد.
 
 
لوريا، به پيروى از استادش ويگوتسكى، درونى شدن زبان و پيدايش گفتگوى درونى را مرحله ى نهايى تشديد رفتار به كمک محرک هاى زبانى مى داند. لوريا به اين نكته اشاره كرده است كه كودک در ابتداى كار از زبان براى سخن گفتن با خود و ه'''دايت كردن رفتار''' خويش استفاده مى كند. به اين معنا كه پيش از انجام يک كنش حركتى، با خود در مورد آن صحبت مى كند و نوعى بازخورد مثبت را بين تصميمِ بيان شده و انجام آن تصميم برقرار مى كند. به گمان لوريا، روند درونى شدن زبان مرحله ى بلوغ اين روند است و فرد بالغ هم، همچنان، به محرک زبانى براى عمل به تصميمات خويش نيازمند است
 
 
[[مكتب اندركنش گرايى و گفتگوی درونی]]
 
ا
 
[[نظریه منشها و گفتگوی درون]]
 
برداشت نظريه ى منشها از گفتگوى درونى با اين تفاسير قدرى
 
متفاوت است. چنان كه گفتيم، ترديدى در اين نيست كه شكلگيرى و
 
درونى شدن زبان در رشد توانايىهاى عقالنى فرد و بسط امكانات كنش
 
متقابل نقشى محورى دارد، اما پرسشى كه به جاى خود باقى است، آن
 
است كه پس از تكميل اين روند، چه نيازى به تداوم گفتگوى درونى وجود
 
دارد؟
 
براى پاسخگويى به اين پرسش، برخى از مشاهدههاي روزانه و عمومی
 
مىتواند سودمند باشد. امروز مىدانيم كه بر خالف نظر ويگوتسكى، تفكر
 
خودآگاه لزوماً زبانى نيست. در شرايطى كه تفكرى بيان مىشود - و به ويژه
 
هنگامى كه اين بيان توسط نظامهاي نمادينِ غيرزبانى انجام مىگيرد -
 
انديشه مستقل از صورتبندي زبانىاش حضور دارد. هنرمندى كه مشغول
 
كشيدن تابلويى با مضمونى مشخص است، میانديشد و خود نيز به مضمون
 
اين انديشه آگاه است. اين خودآگاهى به قدرى است كه فرد آن را در قالب
 
نظامى نمادين صورتبندي و بيان هم مىكند، اما تجربهاى كه همهى ما به
 
هنگام آفرينش هنرى داريم نشان مىدهد كه معموالً در اين شرايط
 
گفتگوى درونى در مورد مضمونِ بيانشده وجود ندارد.
 
از سوى ديگر مىدانيم كه در شرايط بحرانى، كه خطرى فرد را تهديد
 
مىكند، مكالمهى درونى متوقف مىشود و شيوهى انديشيدن و عمل كردن
 
به مرتبهاى متفاوت با تفكر عادىِ زبانى تغيير حالت مىدهد. مثالً زمانى كه
 
يک جانور وحشى آدم را دنبال مىكند، يا فرد با كسى درگير زد و خورد
 
است، از مكالمهى درونى اثرى ديده نمىشود. اين در حالى است كه در اين
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۱۴

«واضح است كه عقل و هوش با هر جسمى نمى تواند همزيستى داشته باشد. درخت نمى تواند در اثير زندگى كند، يا ابرها در درياى نمک. همانطور كه ماهى نمى تواند در مزرعه زندگى كند و خون در سنگ جارى نمى شود، وجود و نمو هر چيزى را مكانى مشخص و معين است. »

لوكرسيوس

رويكرد بافت شناسانه به منشها، به آن معناست كه ساختار و كاركردشان را در سطوح گوناگونِ نظام چهارلايه اي فراز تحليل كنيم. براى سادگى بيشتر، هر يک از اين سطوح را به طور جداگانه مورد بررسى قرارمى دهيم.