|
|
(۱۱ ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشدهاست) |
سطر ۱: |
سطر ۱: |
− | فوکو در نقد تأثیرگذاری که بر روشنگری چیست؟ کانت نوشته است ایـن نکته را طرح کرده که پرسش اصلی مدرنیته جایگاه و موقعیت سـوژه در زمـان حال است. به عبارت دیگر، شالوده ی نگاه مدرن، رابطه ای اسـت کـه «مـن» بـا «اکنون» برقرار میکند. از سوی دیگر، گیـدنز جامعه شناسـی را همچـون علـم بررسی مدرنیته تعریف می کند. با جمع بستن دو نقل قول یادشده، میتوان بـه تصویری دقیقتر از چشمداشت این نوشتار دست یافت. چنین مینماید که علم جامعه شناسی خوشه ای از دانایی است که به عنوان حاشیه ای بـر گـذار جوامـع سنتی به مدرن پدید آمده باشد و از شبکه ای از تفسیرها، چاره جویی هـا، طـرح مسأله ها و داوری ها تشکیل یافته باشد. شـبکه ای کـه بـر گرانیگـاه مهـم و گـاه نادیده انگاشته شدهی «مـن» تکیه کرده است و در اطراف پرسش از «سرنوشت من در شرایط مدرن» ترشح شده است.
| |
− | <br />
| |
| | | |
− | به این ترتیب، موضوع محوری این نوشتار همان مسأله ی محوری مدرنیتـه، یعنی سوژه در موقعیت «اکنون» ، است. سوژه به عنوان هـویتی روانشـناختی
| |
− | کالبدی زنده، و موقعیتی جامعهشناختی است که در اکنون، به مثابـه عرصـهای
| |
− | از تالقی گزینههای رفتـاری، حضـور دارد و در بسـتری برسـاخته از قـدرت بـه
| |
− | انتخاب کردار خویش دست مییازد.
| |
− | 2 در متنهای فارسی، مرسوم شده اسـت کـه واههی التـین Subiectum را بـا
| |
− | تلفظ فرانسویاش به عنوان سوهه به کار میگیرند. چنین به نظر میرسد که ما
| |
− | در زبـان فارسـی برابرنهـادی بسـیار دقیـقتر و کارآمـدتر از ایـن واهه را بـرای
| |
− | نشانهگذاری مفهوم مورد نظرمان در اختیار داشته باشیم. چنـان کـه مـیدانیم،
| |
− | Subiectum ترجمـهی التینـی واههی یونـانی هیپوک یم نـون ))‘
| |
− | است که در آثار ارسطو برای اشاره به جوهر ذاتی موجودات مورد استفاده واقـع
| |
− | شده است و میتوان آن را »بنمایه« یا »نهاد« ترجمه کرد. Subiectum که بـه
| |
− | تعبیر هایدگر مفهومی واهگونهی مقصود ارسطویی را میرساند و به جای اشـاره
| |
− | به جوهر ذاتی اشیای خارجی به وضعیت ذهنی شناسندهی رویارو با آنها اشـاره
| |
− | میکند، پس از دکارت و تعریف اثرگـذار وی از سـوهه در برابـر ابـمه، موقعیـت
| |
− | مدرن خود را در آثار فلسفی به دسـت آورد و امـروز نیـز بـا تعبیـری کمـابیش
| |
− | مشابه با آن به کار گرفته میشود.
| |
− | در زبان فارسی، برای اشاره به »من شناسنده« و هویت وی، واههی مشـهور
| |
− | »من« را داریم که با وجود اشتقاق ریشهشناختی متفاوت، با بن اسـم »مـن« از
| |
− | نظر آوایی همسان است. این شباهت از این رو ارزشمند است که این بن دومی،
| |
− | معنای تفکر و اندیشه را میرساند و کلیدواههی اوستایی مهم »مَئینیو« )مینـو(
| |
− | و مصدر پهلوی »مَنیشن« )اندیشیدن( را پدید آورده است که با واههی مـنش و
| |
− | دشمن و هومن و بهمن در فارسی دری امروزین پیوند دارد. چنین مینماید که
| |
− | »من«، با رگ و ریشهی دوگانه و تنومندش در زبان فارسی و تداعی دقیقی کـه
| |
− | در پیوند با مفهوم اندیشه و منش دارد، برابرنهادی شایسته و دقیق برای مفهوم
| |
− | سوهه باشد. البته در زبان فارسی، نظامهای قدرت سنتی مـا بارگـذاری ارزشـی
| |
− | دیرینهی خود را بر این واهه نیز اعمال کردهاند و عبارتهایی مانند »مـنم مـنم
| |
− | کردن«، »انانیت«، و رونوشت نادرست »منیت«، کـه از روی آن سـاخته شـده،
| |
− | تعبیری منفی یافتهاند. من این به حاشیه رانده شدن واههی من در زبان فارسی
| |