تن - بدن: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای جدید حاوی «==='''اصل اُستومندی'''=== * تنها در سطح زیستی است که من در قالب سیستمی عینی و ملموس...» ایجاد کرد) |
|||
سطر ۷: | سطر ۷: | ||
− | + | ==='''توهم طرد کالبد'''=== | |
− | پیوند ذهنی میان من و تن ـ بدن منتهی | + | :تمرکز بر هویت اجتماعی یا روانی فرد به نادیده انگاشتن سطح زیستی و گسستنِ پیوند ذهنی میان من و تن ـ بدن منتهی می شود. |
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ==='''[[تله]] ی گُرگسار'''=== | |
− | این روند به اصرار بر تثبیت کالبد در وضعیتی خاص منتهی میشود و تأثیر شرایط محیطی و گذر زمان بر آن | + | نادیده انگاشتنِ خصلت ایستای کالبد، به ناتوانی در مدیریت ساختارهای بدن تن می انجامد. در نتیجه من از ارتباط برقرار کردن با بدنِ مادی اش و ملزومات فیزیولوژیک آن درمانده می شود. |
− | را نادیده | + | |
+ | |||
+ | ==='''[[تله]] ی [[اَرجاسپ]]'''=== | ||
+ | :نادیده انگاشتنِ خصلت پویای کالبد، به ناتوانی در مدیریت کارکردهای بدن میانجامد. این روند به اصرار بر تثبیت کالبد در وضعیتی خاص منتهی میشود و تأثیر شرایط محیطی و گذر زمان بر آن را نادیده می گیرد. | ||
+ | |||
+ | |||
+ | ==='''[[راهبرد]] [[اسفنديار]]'''=== | ||
+ | درک هر دو سویه ی ساختاری و کارکردیِ کالبد، مدیریتِ روندهای متغیر و عناصر پایدارِ سطح زیستی را ممکن میسازد. نگریستن به کالبد همچون مادهى خامى که باید برنامهریزى، مدیریت و بهسازى شود. | ||
+ | Z بر اساس چه شواهدی کالبد به دو سویهی تن و بدن تقسیم شده است؟ آیا قواعد اجتماعی متفاوتی | ||
+ | برای رمزگذاری این دو سویه تکامل یافتهاند؟ آیا اتصال میان عناصرِ سیستم، ساختارِ سیستم و ایستاییِ آن در | ||
+ | مورد تن آشکار است؟ ارتباط میان کارکرد، پویایی و روابط حاکم بر بدن چطور؟ | ||
+ | O ادراک شخصی شما از تن و بدن چیست؟ فهرستی از ویژگیهای ایستا و پایای خویش را در سطح | ||
+ | زیستی فراهم آورید، هر یک به کدام ساختار یا کدام کارکرد بر میگردند |
نسخهٔ ۱۸ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۲۰
اصل اُستومندی
- تنها در سطح زیستی است که من در قالب سیستمی عینی و ملموس و یکپارچه پیکربندی میشود. سایر نمودهای من (در سطوح روانی، اجتماعی و فرهنگی) با سیستم های پایه ای اتصال می یابند که ذهنی و ناملموس (سطح روانی) یا کلان تر از محدودهی «من» (سطح اجتماعی و فرهنگی) هستند.
- سطح زیستی از این رو پایه ای مادی و استوار است که سیستمِ من بر آن بنا نهاده شده است.
- این سطح مانند هر سیستم دیگری دو جنبه ی ساختاری و کارکردی دارد که به ترتیب تن و بدن، و روی هم رفته کالبد نامیده می شود.
- تن، سویه ای از من در سطح زیستی است که همچون ساختاری تنومند و ایستا و ملموس نمود مییابد.
- بدن، از سوی دیگر، کارکردِ جاری در این تن است و به پویایی تن در مسیر زمان مربوط می شود.
توهم طرد کالبد
- تمرکز بر هویت اجتماعی یا روانی فرد به نادیده انگاشتن سطح زیستی و گسستنِ پیوند ذهنی میان من و تن ـ بدن منتهی می شود.
تله ی گُرگسار
نادیده انگاشتنِ خصلت ایستای کالبد، به ناتوانی در مدیریت ساختارهای بدن تن می انجامد. در نتیجه من از ارتباط برقرار کردن با بدنِ مادی اش و ملزومات فیزیولوژیک آن درمانده می شود.
تله ی اَرجاسپ
- نادیده انگاشتنِ خصلت پویای کالبد، به ناتوانی در مدیریت کارکردهای بدن میانجامد. این روند به اصرار بر تثبیت کالبد در وضعیتی خاص منتهی میشود و تأثیر شرایط محیطی و گذر زمان بر آن را نادیده می گیرد.
راهبرد اسفنديار
درک هر دو سویه ی ساختاری و کارکردیِ کالبد، مدیریتِ روندهای متغیر و عناصر پایدارِ سطح زیستی را ممکن میسازد. نگریستن به کالبد همچون مادهى خامى که باید برنامهریزى، مدیریت و بهسازى شود. Z بر اساس چه شواهدی کالبد به دو سویهی تن و بدن تقسیم شده است؟ آیا قواعد اجتماعی متفاوتی برای رمزگذاری این دو سویه تکامل یافتهاند؟ آیا اتصال میان عناصرِ سیستم، ساختارِ سیستم و ایستاییِ آن در مورد تن آشکار است؟ ارتباط میان کارکرد، پویایی و روابط حاکم بر بدن چطور؟ O ادراک شخصی شما از تن و بدن چیست؟ فهرستی از ویژگیهای ایستا و پایای خویش را در سطح زیستی فراهم آورید، هر یک به کدام ساختار یا کدام کارکرد بر میگردند