تن - بدن: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو
(راهبرد اسفنديار)
سطر ۲۰: سطر ۲۰:
  
 
==='''[[راهبرد]] [[اسفنديار]]'''===  
 
==='''[[راهبرد]] [[اسفنديار]]'''===  
درک هر دو سویه ی ساختاری و کارکردیِ کالبد، مدیریتِ روندهای متغیر و عناصر پایدارِ سطح زیستی را ممکن میسازد. نگریستن به کالبد همچون مادهى خامى که باید برنامهریزى، مدیریت و بهسازى شود.
+
* درک هر دو سویه ی ساختاری و کارکردیِ کالبد، مدیریتِ روندهای متغیر و عناصر پایدارِ سطح زیستی را ممکن می سازد.  
Z بر اساس چه شواهدی کالبد به دو سویهی تن و بدن تقسیم شده است؟ آیا قواعد اجتماعی متفاوتی  
+
* نگریستن به کالبد همچون ماده ى خامى که باید برنامه ریزى، مدیریت و بهسازى شود.
برای رمزگذاری این دو سویه تکامل یافتهاند؟ آیا اتصال میان عناصرِ سیستم، ساختارِ سیستم و ایستاییِ آن در  
+
 
مورد تن آشکار است؟ ارتباط میان کارکرد، پویایی و روابط حاکم بر بدن چطور؟
+
 
O ادراک شخصی شما از تن و بدن چیست؟ فهرستی از ویژگیهای ایستا و پایای خویش را در سطح  
+
==='''پرسش'''===
زیستی فراهم آورید، هر یک به کدام ساختار یا کدام کارکرد بر میگردند
+
* بر اساس چه شواهدی کالبد به دو سویه ی تن و بدن تقسیم شده است؟  
 +
* آیا قواعد اجتماعی متفاوتی برای [[رمزگذاری]] این دو سویه تکامل یافته اند؟
 +
* آیا اتصال میان عناصرِ سیستم، ساختارِ سیستم و ایستاییِ آن در مورد تن آشکار است؟  
 +
* ارتباط میان کارکرد، پویایی و روابط حاکم بر بدن چطور؟
 +
 
 +
 
 +
==='''تمرین'''===
 +
* ادراک شخصی شما از تن و بدن چیست؟  
 +
* فهرستی از ویژگیهای ایستا و پایای خویش را در سطح زیستی فراهم آورید،  
 +
* هر یک به کدام ساختار یا کدام کارکرد بر می گردند

نسخهٔ ‏۱۸ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۳۲

اصل اُستومندی

  • تنها در سطح زیستی است که من در قالب سیستمی عینی و ملموس و یکپارچه پیکربندی میشود. سایر نمودهای من (در سطوح روانی، اجتماعی و فرهنگی) با سیستم های پایه ای اتصال می یابند که ذهنی و ناملموس (سطح روانی) یا کلان تر از محدودهی «من» (سطح اجتماعی و فرهنگی) هستند.
  • سطح زیستی از این رو پایه ای مادی و استوار است که سیستمِ من بر آن بنا نهاده شده است.
  • این سطح مانند هر سیستم دیگری دو جنبه ی ساختاری و کارکردی دارد که به ترتیب تن و بدن، و روی هم رفته کالبد نامیده می شود.
  • تن، سویه ای از من در سطح زیستی است که همچون ساختاری تنومند و ایستا و ملموس نمود مییابد.
  • بدن، از سوی دیگر، کارکردِ جاری در این تن است و به پویایی تن در مسیر زمان مربوط می شود.


توهم طرد کالبد

تمرکز بر هویت اجتماعی یا روانی فرد به نادیده انگاشتن سطح زیستی و گسستنِ پیوند ذهنی میان من و تن ـ بدن منتهی می شود.


تله ی گُرگسار

نادیده انگاشتنِ خصلت ایستای کالبد، به ناتوانی در مدیریت ساختارهای بدن تن می انجامد. در نتیجه من از ارتباط برقرار کردن با بدنِ مادی اش و ملزومات فیزیولوژیک آن درمانده می شود.


تله ی اَرجاسپ

نادیده انگاشتنِ خصلت پویای کالبد، به ناتوانی در مدیریت کارکردهای بدن میانجامد. این روند به اصرار بر تثبیت کالبد در وضعیتی خاص منتهی میشود و تأثیر شرایط محیطی و گذر زمان بر آن را نادیده می گیرد.


راهبرد اسفنديار

  • درک هر دو سویه ی ساختاری و کارکردیِ کالبد، مدیریتِ روندهای متغیر و عناصر پایدارِ سطح زیستی را ممکن می سازد.
  • نگریستن به کالبد همچون ماده ى خامى که باید برنامه ریزى، مدیریت و بهسازى شود.


پرسش

  • بر اساس چه شواهدی کالبد به دو سویه ی تن و بدن تقسیم شده است؟
  • آیا قواعد اجتماعی متفاوتی برای رمزگذاری این دو سویه تکامل یافته اند؟
  • آیا اتصال میان عناصرِ سیستم، ساختارِ سیستم و ایستاییِ آن در مورد تن آشکار است؟
  • ارتباط میان کارکرد، پویایی و روابط حاکم بر بدن چطور؟


تمرین

  • ادراک شخصی شما از تن و بدن چیست؟
  • فهرستی از ویژگیهای ایستا و پایای خویش را در سطح زیستی فراهم آورید،
  • هر یک به کدام ساختار یا کدام کارکرد بر می گردند