انگاره ـ خودانگاره: تفاوت بین نسخهها
از ویکی زروان
(←اصل آينه) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
[[من - دیگری]] ، [[جم]] ، [[فراز]] | [[من - دیگری]] ، [[جم]] ، [[فراز]] | ||
==='''اصل آينه'''=== | ==='''اصل آينه'''=== | ||
− | * تصویر ذهنى من از | + | * تصویر ذهنى [[من]] از [[دیگرى]]، انگاره، و تصویر ذهنى من از من، [[خودانگاره]] نام دارد. |
* اندرکنش من و دیگرى در حوزه ى [[بازنمایى]] باعث مى شود تا تصویر ذهنى من از «من» و «من از دیگرى» در قالبى زبانى رمزگذارى شود. | * اندرکنش من و دیگرى در حوزه ى [[بازنمایى]] باعث مى شود تا تصویر ذهنى من از «من» و «من از دیگرى» در قالبى زبانى رمزگذارى شود. | ||
* من و دیگرى تصاویر از یکدیگر را در خود منعکس مى کنند و چگونگى بازتاب یافتن خود در دیگرى را نیز بار دیگر بازنمایى مى کنند. پس، انگاره و خودانگاره در واقع مدارهایى از تشدید بازنمایى هستند که [[خودآگاهى]] و نظام هایی ارتباطى مانند زبان را همچون محصولى جانبى پدید مى آورند. | * من و دیگرى تصاویر از یکدیگر را در خود منعکس مى کنند و چگونگى بازتاب یافتن خود در دیگرى را نیز بار دیگر بازنمایى مى کنند. پس، انگاره و خودانگاره در واقع مدارهایى از تشدید بازنمایى هستند که [[خودآگاهى]] و نظام هایی ارتباطى مانند زبان را همچون محصولى جانبى پدید مى آورند. |
نسخهٔ ۲۸ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۰۳:۴۹
من - دیگری ، جم ، فراز
اصل آينه
- تصویر ذهنى من از دیگرى، انگاره، و تصویر ذهنى من از من، خودانگاره نام دارد.
- اندرکنش من و دیگرى در حوزه ى بازنمایى باعث مى شود تا تصویر ذهنى من از «من» و «من از دیگرى» در قالبى زبانى رمزگذارى شود.
- من و دیگرى تصاویر از یکدیگر را در خود منعکس مى کنند و چگونگى بازتاب یافتن خود در دیگرى را نیز بار دیگر بازنمایى مى کنند. پس، انگاره و خودانگاره در واقع مدارهایى از تشدید بازنمایى هستند که خودآگاهى و نظام هایی ارتباطى مانند زبان را همچون محصولى جانبى پدید مى آورند.
- خودانگاره و انگاره ساختارهایى مشابه دارند و به شکلى همخوان در دستگاه نشانگانى یکسانى رمزگذارى مى شوند. هر چند یکى از آنها (خودانگاره) براى من اهمیتى محورى دارد و دیگرى (انگاره)همچون ابزارى براى مدیریت آن عمل مى کند.
از خود بیگانگی
- من، همان خودانگاره است. خودانگاره برآیندی از انگاره است. پس من به انگاره اش در چشم دیگری فرو کاسته میشود.
تله ی ديو سپید
- جلب توجه دیگری و برساختن انگاره ای شایسته از هستی داشتنِ درست و شایسته مهمتر قلمداد می شود. من ایجاد تصویری دلپسند از خود را به دلپسند بودن در واقع ترجیح می دهد.
راهبرد رستم
- هستی داشتنِ بی مهابا و بی پروا، یعنی باور به این که اگر شکل هستی من ارزشمند و نیرومند باشد انگاره و خودانگارهام هم خود به خود در چشم دیگری شایسته و سزاوار خواهد شد، و اگر نشد هم چندان مهم نیست!
پرسش
- عناصر تشکیل دهنده ی انگاره و خودانگاره چه چیزهایی هستند؟
- آیا میتوان سیر تکاملی برای ظهور و دگردیسی این دو ترسیم کرد؟
- آیا میتوان به وجود چهار لایه انگاره و خود انگاره در سطوح فراز قایل بود؟
تمرین
- از دیگران انگاره بگیرید و خودانگاره ی خود را در هر چهار سطح فراز ترسیم کنید.
- آیا میتوانید به نقشهای از خودتان دست یابید؟