زمان خطی/تاریخمدار یا چرخه ای /یادواره ای: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی «در میان فیلسوفان سده ی بیستم میلادی این اندیشه بارها موضوع بحث قرار گرفته که ...» ایجاد کرد)
 
سطر ۱: سطر ۱:
در میان فیلسوفان سده ی بیستم میلادی این اندیشه بارها موضوع بحث قرار گرفته که گویا زن و مرد وابسته به جنسیت خویش به اشکالی متمایز با مفهوم زمان ارتباط برقرار می کنند. در میان این اندیشمندان به ویژه تفسیر ژولیا کریستِوااز نیچه اهمیت دارد که دو شکلِ گوناگون از زمان را از هم تفکیک می کند. یکی زمان زنجیره ای، خطی و تاریخمدار است که به ویژه با جنس نر و مردانگی پیوند خورده است. این زمان است که پیشرفت، غایت و فرجامِ تاریخی را در خود جای می دهد. در زمان خطی ای که به این شکل سازمان یافته باشد، می توان برنامه ریخت، نقشطرح کرد، و برای دست یافتن به آرمان هایی که جایگاه شان در انتهای تاریخی هدفمند پنداشته میشود، کوشید. از دید نیچه، زمان خطی تاریخمدار همان زمانی است که تاریخ سیاسی رسمی و رایج را برمی سازد.  
+
در میان فیلسوفان سده ی بیستم میلادی این اندیشه بارها موضوع بحث قرار گرفته که گویا زن و مرد وابسته به جنسیت خویش به اشکالی متمایز با مفهوم زمان ارتباط برقرار می کنند. در میان این اندیشمندان به ویژه تفسیر ژولیا کریستِوااز نیچه اهمیت دارد که دو شکلِ گوناگون از زمان را از هم تفکیک می کند. یکی '''زمان زنجیره ای'''، خطی و تاریخمدار است که به ویژه با جنس نر و مردانگی پیوند خورده است. این زمان است که پیشرفت، غایت و فرجامِ تاریخی را در خود جای می دهد. در زمان خطی ای که به این شکل سازمان یافته باشد، می توان برنامه ریخت، نقشطرح کرد، و برای دست یافتن به آرمان هایی که جایگاه شان در انتهای تاریخی هدفمند پنداشته میشود، کوشید. از دید نیچه، زمان خطی تاریخمدار همان زمانی است که تاریخ سیاسی رسمی و رایج را برمی سازد.  
 +
 
  
  

نسخهٔ ‏۲۶ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۴۸

در میان فیلسوفان سده ی بیستم میلادی این اندیشه بارها موضوع بحث قرار گرفته که گویا زن و مرد وابسته به جنسیت خویش به اشکالی متمایز با مفهوم زمان ارتباط برقرار می کنند. در میان این اندیشمندان به ویژه تفسیر ژولیا کریستِوااز نیچه اهمیت دارد که دو شکلِ گوناگون از زمان را از هم تفکیک می کند. یکی زمان زنجیره ای، خطی و تاریخمدار است که به ویژه با جنس نر و مردانگی پیوند خورده است. این زمان است که پیشرفت، غایت و فرجامِ تاریخی را در خود جای می دهد. در زمان خطی ای که به این شکل سازمان یافته باشد، می توان برنامه ریخت، نقشطرح کرد، و برای دست یافتن به آرمان هایی که جایگاه شان در انتهای تاریخی هدفمند پنداشته میشود، کوشید. از دید نیچه، زمان خطی تاریخمدار همان زمانی است که تاریخ سیاسی رسمی و رایج را برمی سازد.


در مقابلِ این زمان زنجیره ای و خطی، که نیچه و کریستِوا آن را cursive نامیده اند، زمان یادواره ای (monumental) قرار می گیرد که پیش پاافتاده، چرخه ای، عوامانه و عمومی است. پشتوانه ی این زمان، چرخه ها و ساختارهای اجتماعی ای هستند که بر مبنای شیوه ی تولید شکل گرفته اند. برخی از نظریه پردازان چپ، که تحتِ تأثیر آرای نیچه قرار گرفتند، این زمانِ یادواره ای را مهمتر از زمان خطی و تاریخی پنداشته اند. کریستِوا نیز یکی از کسانی است که تحتِ تأثیر آرای زن گرایانه و فمینیستی، به اهمیت بیشترِ زمانِ یادوارهای نسبت به زمان خطی باور دارد.

زمان یادواره ای به خاطر ساختارِ چرخه ای و تکراری و یکنواخت خود، در ساختارهای اجتماعیِ نهادینه شده و همچون مرکزی سازمان دهنده برای روندهای حاکم بر تولید عمل می کند. از دید کریستِوا، جوانان و زنان که هسته های مرکزی این فرآیند تولید مداوم هستند، پیوندی استوار با زمان یادواره ای برقرار می کنند و به همین دلیل از خصلتی جهانی برخوردارند.