ویژگی های عناصر فرهنگی: تفاوت بین نسخهها
سطر ۴: | سطر ۴: | ||
مى دانيم كه از ديدِ نظريه ى سيستمها عناصر تشكيل دهنده ى تمام سيستم ها در يكى از سه صورتِ '''ماده'''، '''انرژى''' و '''[[اطلاعات]]''' تبلور می يابند. | مى دانيم كه از ديدِ نظريه ى سيستمها عناصر تشكيل دهنده ى تمام سيستم ها در يكى از سه صورتِ '''ماده'''، '''انرژى''' و '''[[اطلاعات]]''' تبلور می يابند. | ||
+ | |||
<br /> | <br /> | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۵۵
نظريه پردازانِ جامعه شناسى علم، به دنبال قواعدى براى پويايى عناصر كلانتر، رسمى تر و قطعى ترِ برسازنده ي جهانبينى اعضاى يک جامعه هستند و علاقه مندان به جامعه شناسى هنر و ادبيات گوشه و كنارِ فضاي ناديده انگاشته شده ى روابط نمادين را به دنبال حاملان ارزشهاى زيبايى شناسانه كندوكاو مى كنند. با وجود واگرايی و شاخه شاخه بودنِ اين تلاشها، ويژگی هايى مشترک در ميان اين عناصرِ به ظاهر از هم گسيخته و متنوع به چشم مىخورند كه همچون آغازگاهی براي فهم فرهنگ مى توان به آن تكيه كرد.
مى دانيم كه از ديدِ نظريه ى سيستمها عناصر تشكيل دهنده ى تمام سيستم ها در يكى از سه صورتِ ماده، انرژى و اطلاعات تبلور می يابند.
- باتكيه بر اين پيشفرض، مى بينيم كه نخستين ويژگى مشترک عناصر فرهنگى، جنس شان است. همه ى عناصر فرهنگى در قالب پيكره هايى مادى و انرژيايى نمود مى يابند اما آنچه فرهنگى بودن و معنا داشتن شان را ممكن می کند اطلاعات است. پس عنصر فرهنگى پديدارى است از جنس اطلاعات.
- دومين ويژگى عنصر فرهنگى، معنادار بودنش است. ممكن است معناى يک عنصر فرهنگى مانند نظريه هاي علمى روشن و شفاف باشد يا مثل اشعار وهم آميز و تابلوهاى سورئال مبهم و مه گرفته. اما به هر حال هميشه محيطى معنايی در آنها وجود دارد كه مايه ى تفكيک شان از نوفه هاى محیطی و رسميت يافتنشان به عنوان عنصري فرهنگى مى شود. هيچ توالی تصادفی اي از محرک هاي پراكنده معنادار نيست. تنها در قالب نظامى از روابط ارجاعى و با تكيه بر چارچوبی منظم و قاعدهمند از رمزگذاري چيزها و رخدادهاست كه معنا زاده میشود و تنها در قالب شبكه اي از نمادها و معانى است كه سازمان مى يابد. به اين ترتيب، عنصر فرهنگى بايد ماهيتی نمادين داشته باشد و در سيستم خاصى از پيكربندىِ نشانه- معنا رمزگذارى شود.
- سومين ويژگى عنصر فرهنگى، آن است كه توسط كنشگران انسانى بازتوليد مى شود. به عبارت ديگر، اعضاى يک جامعه هستند كه با گنجاندنِ معنا در يک عنصر فرهنگى و استفاده از نظام هاي نشانگانى، آن عنصر را به يكديگر منتقل می كنند و به اين ترتيب تداوم آن عنصر را در زمينه ى جامعه ممكن مى سازند. پس، عنصر فرهنگى پديدارى است وابسته به كنشگران انسانى و رخدادى است كه در هر كنشگر از نو بازسازى مى شود. يعنى عنصر فرهنگى به كنش هاى عصبىِ مغز آدميان وابسته استو در سيستم هاى روانشناختى تجلى مى يابند. با وجود اين، اين ساختهاى روانشناسانه تنها در زمينه اي از روابط انسانى و اندركنش هاى اجتماعى رشد می كنند و می بالند. پس عناصر فرهنگى زندانىِ يک ذهن- مغزِ خاص نيستند بلكه در سطح جامعه گسترده مى شوند و از فردى به فرد ديگر منتقل مى گردند. خواه اين عنصر نظريه اي علمى باشد كه در محفلی تخصصی محبوبيت مى يابد يا شايعه اي كه همه گير مى شود.
- چهارمين ويژگى عامى كه مىتوان براى عناصر فرهنگى برشمرد، پويايى آن است. اين به آن معناست كه عناصر فرهنگى در جريان انتقال و تكثير شدنشان تغيير مى كنند. نظريه ها به صورتهاى گوناگونى - ازصورتبندي هاى تخصصى تا كتابهاى ارزانِ عامه فهم - منتشر مى شوند، و اشعار جدى با تغيير چند واژه به شوخى هايى ادبى تبديل مى شوند. مرتباً نسخه هايى جديد از باورهاي عمومی پديد مى آيد و اخبار و روايات دستخوشِ بازتعريف و تحريف مى گردند. به عبارت ديگر، عناصر فرهنگى خصلتى ايستا و پايدار ندارند و در طول زمان به تدريج دگرگون مى شوند.
اين چهار ويژگى، يعنى اطلاعات مدار بودن، معنادارى، انتقال پذيرى، و دگرگونى در تمام نظريه هاي جامعه شناسانه ى فرهنگ لحاظ شده اند و پيشداشتهاى تجربىِ ما را در قبال اين عناصر هستند.