كالبدشناسى منش: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو
سطر ۷: سطر ۷:
 
[[مغز؛ پیچیده ترین چیز شناخته شده در هستی]]
 
[[مغز؛ پیچیده ترین چیز شناخته شده در هستی]]
  
 +
[[آغازگاه زایش منشها]]
  
  
 +
  
  
 
سطح بعدى پيچيدگى، كه همچون زيربنا و بستري براي پيدايش منشها عمل مى كند، تركيبها و دنباله هاى معنادارِ نشانگانى را در بر مى گيرد. اين دنباله ها، مجموعه اي از يكاها و عناصر لايه ى زيرين و قواعد ربطِ ميانشان هستند كه مجموعه اي از باورها را به رخدادهايى در جهان خارج ارجاع مى دهند. اين دنباله ها مى توانند از جنس واجها و نمادهاى زبانى باشند (گزاره ها) يا رشته اي از نمادهاى حامل بارِ زيبايى شناسانه (موسيقى يا نقاشی) را شامل شوند. از همينجا زايش برخى از منشهاى ساده آغاز میشود. گزاره هايى كه در فضاى حالت معنا به صورت جذب كننده عمل مى كنند و در موقعيتهاى خاص، تراكم بالايى از معانى را منتقل مى كنند، در واقع نوعى منش هستند.
 
  
شاخصى كه تفكيک اين گزاره هاى خاص از بقيه را ممكن مى كند، شيوه ی مرزبندى شان است. سيستم بودن، ويژگى همه ى منشهاست. بنابراين حتی كوچکترين و ساده ترين منش هم بايد بتواند ميان خود و ساير عناصر اطلاعاتى و معنايى پيرامونش مرزبندي پايداري ايجاد كند. اين امر، مترادف ثبات ساختار و تداوم معناى اين گزاره ها در جريان تكثير شدن هاى پياپى است. جمله اي از كتاب مقدس، ضربالمثلى با كاربرد مشخص، و بيتى از حافظ كه همواره مفهومى خاص را در ذهن متبادر كند،
+
با وجود منش بودن برخى از گزارهها، تمام گزارهها و تركيبهاي
 +
سادهي نمادين منش نيستند. بخش عمدهى منشها را بايد به سطوحى
 +
باالتر از پيچيدگى مربوط دانست. متنها، خبرها، تفسيرهاى كوتاه از شرايط
 +
خاص محيطى، شايعهها و لطيفهها و شوخىهاى تكرارشوندهاي كه از
 +
شرايط خاص پيدايششان مستقل مىشوند، همگى منشهايى هستند كه
 +
از مجموعهگزارهها تشكيل يافتهاند. به همين شكل، در سطوح باالتر مىتوان
 +
مجموعههاى عظيمى از منشهاى مرتبط با هم را يافت كه مانند نظريههاي
 +
علمى و دستگاههاى جهان بينى، رويكرد كلى فرد نسبت به جهان، ديگران
 +
و خودش را تعيين مىكنند.
 +
اين خوشههاى به هم پيوستهى منشهاى داراى معناى درهم بافته را
 +
از اين پس »اَبَرمنش« خواهم ناميد. چنان كه از قواعد حاكم بر پويايى
 +
سيستمها برمىآيد، با پيچيدهتر شدن ساختار، امكان ظهور ناسازگارى
 +
درونى ميان زيرسيستمها افزايش میيابد. در مورد منشها هم چنين است.
 +
هرچه ابرمنش بزرگتر و پيچيده ِ تر باشد، امكان آن كه منشهاي
 +
برسازندهاش معانی ناسازگاري را در خود حمل كنند و ارجاعهايی ضد و
 +
نقيض را داشته باشند، بيشتر میشود. اين پيامد طبيعىِ افزايش پيچيدگى
 +
و باال رفتن انعطاف سيستم نسبت به رفتار زيرواحدهاي درونىاش است. به
 +
همين دليل يک خطاى كوچک در بيتى از حافظ )مثالً خواندنِ »كه عشق
 +
آسان نبود اول ولی افتاد مشكلها« به جاي »كه عشق آسان نمود اول ولی
 +
افتاد مشكلها«(، كل منش را معيوب و غيرقابل انتقال مىسازد، اما
 +
ابرمنشهاي عظيمى مانند نظريههاي فلسفى، حتى اشتباه بودن يک مثال
 +
يا لغزش در يک استنتاج منفرد را نيز تاب میآورند. از سوي ديگر افزايش
 +
پايدارى سيستمهاى پيچيدهتر، برابر است با بيشتر شدن گزينههاى رفتارى

نسخهٔ ‏۱۷ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۴:۴۴

منشها هم مثل هر سيستم همانندساز و خودزاينده ى ديگرى، در مسير تكامل خود سلسله مراتبى از پيچيدگى را در درون خود ايجاد مى كنند. يكى از راه هاى دستيابى به دركى دقيقتر از مفهوم منش و عناصر سازنده ى آن، بررسى همين سطوح پياپىِ سلسله مراتب است؛ سطوحى كه از برهم نهاده شدنشان ساخت پيازگونه ى منش پديد مىآيد.

نمادها، خرد ترین واحد حمل معنا

كنش متقابل نمادين لومان

مغز؛ پیچیده ترین چیز شناخته شده در هستی

آغازگاه زایش منشها




با وجود منش بودن برخى از گزارهها، تمام گزارهها و تركيبهاي سادهي نمادين منش نيستند. بخش عمدهى منشها را بايد به سطوحى باالتر از پيچيدگى مربوط دانست. متنها، خبرها، تفسيرهاى كوتاه از شرايط خاص محيطى، شايعهها و لطيفهها و شوخىهاى تكرارشوندهاي كه از شرايط خاص پيدايششان مستقل مىشوند، همگى منشهايى هستند كه از مجموعهگزارهها تشكيل يافتهاند. به همين شكل، در سطوح باالتر مىتوان مجموعههاى عظيمى از منشهاى مرتبط با هم را يافت كه مانند نظريههاي علمى و دستگاههاى جهان بينى، رويكرد كلى فرد نسبت به جهان، ديگران و خودش را تعيين مىكنند. اين خوشههاى به هم پيوستهى منشهاى داراى معناى درهم بافته را از اين پس »اَبَرمنش« خواهم ناميد. چنان كه از قواعد حاكم بر پويايى سيستمها برمىآيد، با پيچيدهتر شدن ساختار، امكان ظهور ناسازگارى درونى ميان زيرسيستمها افزايش میيابد. در مورد منشها هم چنين است. هرچه ابرمنش بزرگتر و پيچيده ِ تر باشد، امكان آن كه منشهاي برسازندهاش معانی ناسازگاري را در خود حمل كنند و ارجاعهايی ضد و نقيض را داشته باشند، بيشتر میشود. اين پيامد طبيعىِ افزايش پيچيدگى و باال رفتن انعطاف سيستم نسبت به رفتار زيرواحدهاي درونىاش است. به همين دليل يک خطاى كوچک در بيتى از حافظ )مثالً خواندنِ »كه عشق آسان نبود اول ولی افتاد مشكلها« به جاي »كه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشكلها«(، كل منش را معيوب و غيرقابل انتقال مىسازد، اما ابرمنشهاي عظيمى مانند نظريههاي فلسفى، حتى اشتباه بودن يک مثال يا لغزش در يک استنتاج منفرد را نيز تاب میآورند. از سوي ديگر افزايش پايدارى سيستمهاى پيچيدهتر، برابر است با بيشتر شدن گزينههاى رفتارى