كليات: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی «درباره فرهنگ تکامل منشها 2 .در مورد تكامل منشها و اين ارتباط بايد به چند...» ایجاد کرد)
 
سطر ۳: سطر ۳:
  
 
[[تکامل منشها]]
 
[[تکامل منشها]]
2 .در مورد تكامل منشها و اين ارتباط بايد به چند قضيهى بنيادى توجه  
+
در مورد تكامل منشها و اين ارتباط بايد به چند قضيه ى بنيادى توجه كرد.
كرد.
+
: '''الف) نخست''' آن كه دو سطح منش و ژنوم، با وجود شباهت هاى بنيادى رفتارشان در مقام يک سيستم تكاملى، دو سطح مجزا و مستقل را تشكيل مى دهند. هر يک از اين لايه ها براى خود پويايى مستقلى دارند و [[خطراهه]] هاى ويژهى خود را در [[فضاى حالت]] خاص خويش تجربه مى كنند.  
نخست آن كه دو سطح منش و ژنوم، با وجود شباهتهاى بنيادى  
+
 
رفتارشان در مقام يک سيستم تكاملى، دو سطح مجزا و مستقل را تشكيل  
+
بنابراين تلاش براى فرو كاستنِ سپهر فرهنگى به سطح زيستى (انگلس) يا برعكس (فمينيست ها)، ناشی از ناديده انگاشتن ماهيت [[سلسله مراتبى]] سيستمهاى اجتماعى است.
مىدهند. هر يک از اين اليهها براى خود پويايى مستقلى دارند و  
+
 
خطراهههاى ويژهى خود را در فضاى حالتِ خاص خويش تجربه مىكنند.  
+
بنابراين تالش براى فرو كاستنِ سپهر فرهنگى به سطح زيستى )انگلس( يا  
+
: '''ب)‌دوم''' آن كه معمولا منشها و بدن ها به طور مستقيم با هم ارتباط برقرار نمی كنند. پيوند آنها با واسطه ي دو الايه ى روانى و اجتماعى، و از مجراي سيستم هاي پايه ي هر لايه (نظام هاي شخصيتی و نهادهاي اجتماعی)، انجام مى پذيرد. به عبارت ديگر، سطح زيستى و فرهنگی به جايگاه هايی دوردست از سلسله مراتب پيچيدگی تعلق دارند و برهمكنش بی واسطه شان به همين دليل نامحتمل است. تأثير پويايى منشها بر رفتارِ كالبدهاى زنده ي حاملشان، نه از مجراى اندركنش مستقيمِ منش- بدن، كه از راه پويايى حالات روانى و اندركنش اجتماعی ممكن می گردد.  
برعكس )فمينيستها(، ناشی از ناديده انگاشتن ماهيت سلسلهمراتبى
+
 
سيستمهاى اجتماعى است.  
+
: '''ج)‌سوم''' آن كه تكامل در هر دو لايه ى زيستى و فرهنگى، از قوانين عمومى حاكم بر سيستمهاى تكاملى پيروى مى كند؛ قوانينى كه داوري هاى حقيقت جويانه، ارزشمدار يا زيبايى شناسانه در آن راه ندارند، و بنابراين ممكن است الگوي كلیشان خردستيزانه، غيرمنصفانه يا زشت (يا بسته به سليقه ى ناظر، واژگونه ي آن) جلوه كنند. آنچه به عنوان پژوهشى علمى بايد جستوجو كرد، درجه ى اعتبار اين صفات و چگونگى منسوب شدنشان به روندهاى تكاملى نيست، بلكه تنها توصيف رخدادهايى است كه توسط سيستم تجربه مى شوند، و تحليل عواملى كه به بروز اين رويدادهامی انجامند.
دوم آن كه معموالً منشها و بدنها به طور مستقيم با هم ارتباط برقرار  
+
 
نمیكنند. پيوند آنها با واسطهي دو اليهى روانى و اجتماعى، و از مجراي
+
ايد در حد امكان قوانين حاكم بر سيستمهاى تكاملى را فارغ از اين
سيستمهاي پايهي هر اليه )نظامهاي شخصيتی و نهادهاي اجتماعی(، انجام  
+
جهت گيري ها نگريست. چرا كه خودِ اين مواضع محصول شكست هاى
مىپذيرد. به عبارت ديگر، سطح زيستى و فرهنگی به جايگاههايی دوردست  
+
تقارنى در حوزه ى معنا هستند، كه در درون سپهر منشها پديد آمده اند.
از سلسلهمراتب پيچيدگی تعلق دارند و برهمكنش بیواسطهشان به همين  
+
 
دليل نامحتمل است. تأثير پويايى منشها بر رفتارِ كالبدهاى زندهي
+
[[تکامل در منشها]]
حاملشان، نه از مجراى اندركنش مستقيمِ منش- بدن، كه از راه پويايى  
+
 
حاالت روانى و اندركنش اجتماعی ممكن میگردد.  
+
 
سوم آن كه تكامل در هر دو اليهى زيستى و فرهنگى، از قوانين عمومى
+
 
حاكم بر سيستمهاى تكاملى پيروى مىكند؛ قوانينى كه داوريهاى
+
3 .در نظريهى تكامل قاعدهاى وجود دارد كه مىگويد: »در روند تكامل،
حقيقتجويانه، ارزشمدار يا زيبايىشناسانه در آن راه ندارند، و بنابراين  
+
افزودن يک چيز به سيستم زنده، سادهتر از حذف كردن آن است«. اين
ممكن است الگوي كلیشان خردستيزانه، غيرمنصفانه يا زشت )يا بسته به  
+
گزاره در مورد تمام سيستمهاى تكاملى از جمله منشها مصداق دارد
سليقهى ناظر، واژگونهي آن( جلوه كنند. آنچه به عنوان پژوهشى علمى بايد  
+
جستوجو كرد، درجهى اعتبار اين صفات و چگونگى منسوب شدنشان به  
+
روندهاى تكاملى نيست، بلكه تنها توصيف رخدادهايى است كه توسط  
+
سيستم تجربه مىشوند، و تحليل عواملى كه به بروز اين رويدادها
+
میانجامند.
+

نسخهٔ ‏۲۲ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۰۰

درباره فرهنگ


تکامل منشها در مورد تكامل منشها و اين ارتباط بايد به چند قضيه ى بنيادى توجه كرد.

الف) نخست آن كه دو سطح منش و ژنوم، با وجود شباهت هاى بنيادى رفتارشان در مقام يک سيستم تكاملى، دو سطح مجزا و مستقل را تشكيل مى دهند. هر يک از اين لايه ها براى خود پويايى مستقلى دارند و خطراهه هاى ويژهى خود را در فضاى حالت خاص خويش تجربه مى كنند.

بنابراين تلاش براى فرو كاستنِ سپهر فرهنگى به سطح زيستى (انگلس) يا برعكس (فمينيست ها)، ناشی از ناديده انگاشتن ماهيت سلسله مراتبى سيستمهاى اجتماعى است.


ب)‌دوم آن كه معمولا منشها و بدن ها به طور مستقيم با هم ارتباط برقرار نمی كنند. پيوند آنها با واسطه ي دو الايه ى روانى و اجتماعى، و از مجراي سيستم هاي پايه ي هر لايه (نظام هاي شخصيتی و نهادهاي اجتماعی)، انجام مى پذيرد. به عبارت ديگر، سطح زيستى و فرهنگی به جايگاه هايی دوردست از سلسله مراتب پيچيدگی تعلق دارند و برهمكنش بی واسطه شان به همين دليل نامحتمل است. تأثير پويايى منشها بر رفتارِ كالبدهاى زنده ي حاملشان، نه از مجراى اندركنش مستقيمِ منش- بدن، كه از راه پويايى حالات روانى و اندركنش اجتماعی ممكن می گردد.
ج)‌سوم آن كه تكامل در هر دو لايه ى زيستى و فرهنگى، از قوانين عمومى حاكم بر سيستمهاى تكاملى پيروى مى كند؛ قوانينى كه داوري هاى حقيقت جويانه، ارزشمدار يا زيبايى شناسانه در آن راه ندارند، و بنابراين ممكن است الگوي كلیشان خردستيزانه، غيرمنصفانه يا زشت (يا بسته به سليقه ى ناظر، واژگونه ي آن) جلوه كنند. آنچه به عنوان پژوهشى علمى بايد جستوجو كرد، درجه ى اعتبار اين صفات و چگونگى منسوب شدنشان به روندهاى تكاملى نيست، بلكه تنها توصيف رخدادهايى است كه توسط سيستم تجربه مى شوند، و تحليل عواملى كه به بروز اين رويدادهامی انجامند.

ايد در حد امكان قوانين حاكم بر سيستمهاى تكاملى را فارغ از اين جهت گيري ها نگريست. چرا كه خودِ اين مواضع محصول شكست هاى تقارنى در حوزه ى معنا هستند، كه در درون سپهر منشها پديد آمده اند.

تکامل در منشها


3 .در نظريهى تكامل قاعدهاى وجود دارد كه مىگويد: »در روند تكامل، افزودن يک چيز به سيستم زنده، سادهتر از حذف كردن آن است«. اين گزاره در مورد تمام سيستمهاى تكاملى از جمله منشها مصداق دارد