بود- نمود: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو
(تمرین)
سطر ۳: سطر ۳:
 
'''کلیدواژه‌های خویشاوند (مفهومی)'''
 
'''کلیدواژه‌های خویشاوند (مفهومی)'''
  
[[حضور ـ غیاب]]  ؛  [[هستی ـ نیستی]]  ؛  [[درست ـ نادرست|حقیقت ـ واقعیت]]  ؛  [[زمان- مکان]]
+
[[حضور ـ غیاب]]   
 +
<br />
 +
[[هستی ـ نیستی]]   
 +
<br />
 +
[[درست ـ نادرست|حقیقت ـ واقعیت]]   
 +
<br />
 +
[[زمان- مکان]]
  
 
==='''اصل واقعیت بود'''===
 
==='''اصل واقعیت بود'''===
 
* هر آنچه هست، «بود» است، که سرشتی پویا و سیال و دگرگون‌شونده دارد.  
 
* هر آنچه هست، «بود» است، که سرشتی پویا و سیال و دگرگون‌شونده دارد.  
* شکلِ شناختنی و بازنمایی‌شده‌ی این هستیِ (بیرونی + درونی)‌ «نمود» است که توسط من درک می‌شود و شالوده‌ی شناسایی از هستی را برمی‌سازد.  
+
* شکلِ شناختنی و بازنمایی‌شده‌ی این هستیِ (بیرونی + درونی)‌ «'''نمود'''» است که توسط من درک می‌شود و شالوده‌ی شناسایی از هستی را برمی‌سازد.  
 
* چارچوبی مفهومی، که برای پیکربندی و فهم این «نمود» در ذهن شناسنده تشکیل می‌شود، [[درست ـ نادرست|حقیقت]] نام دارد.  
 
* چارچوبی مفهومی، که برای پیکربندی و فهم این «نمود» در ذهن شناسنده تشکیل می‌شود، [[درست ـ نادرست|حقیقت]] نام دارد.  
 
* حقیقت به بستر مفهومی دیگری ارجاع می‌شود که با «بود» همتا فرض می‌گردد و [[واقعیت]] نام دارد.
 
* حقیقت به بستر مفهومی دیگری ارجاع می‌شود که با «بود» همتا فرض می‌گردد و [[واقعیت]] نام دارد.
 
<br />
 
<br />
 +
  
 
==='''نمودگرايی'''===
 
==='''نمودگرايی'''===
 
تأکید بیش از اندازه بر «نمود»، ‌به اشتباه گرفته شدن آن با «بود» (واقع‌گرایی خام) یا انکار ارتباط میان «بود» و «نمود» (ذهن‌گرایی) ‌می‌انجامد.  
 
تأکید بیش از اندازه بر «نمود»، ‌به اشتباه گرفته شدن آن با «بود» (واقع‌گرایی خام) یا انکار ارتباط میان «بود» و «نمود» (ذهن‌گرایی) ‌می‌انجامد.  
 +
<br />
 +
 
:'''الف)''' در حالت اول نمودها با بودهایی که مستقل از ذهن شناسنده «هستند»، یکی فرض می‌شوند و در واقع، بود بر نمود چیره می‌شود.  
 
:'''الف)''' در حالت اول نمودها با بودهایی که مستقل از ذهن شناسنده «هستند»، یکی فرض می‌شوند و در واقع، بود بر نمود چیره می‌شود.  
 +
<br />
 +
 
:'''ب)'''در حالت دوم، تمایز میان بود و نمود، و در دسترس بودن دومی، به دستاویزی برای تقدیس نمود و بی‌اهمیت شمردن بود تبدیل می‌شود. در نتیجه، هستی به عناصر ذهنی شناخته‌شده [[تحویل‌گرایی|فروکاسته]] می‌شود.
 
:'''ب)'''در حالت دوم، تمایز میان بود و نمود، و در دسترس بودن دومی، به دستاویزی برای تقدیس نمود و بی‌اهمیت شمردن بود تبدیل می‌شود. در نتیجه، هستی به عناصر ذهنی شناخته‌شده [[تحویل‌گرایی|فروکاسته]] می‌شود.
 
<br />
 
<br />
سطر ۲۲: سطر ۳۳:
 
* اینها در چارچوب‌های فلسفی به ترتیب با نام‌های [[رئالیسم]] و [[ایده‌آلیسم]] نام‌بردار شده‌اند.
 
* اینها در چارچوب‌های فلسفی به ترتیب با نام‌های [[رئالیسم]] و [[ایده‌آلیسم]] نام‌بردار شده‌اند.
 
<br />
 
<br />
 +
  
 
==='''[[راهبرد]] [[چيستا]]'''===
 
==='''[[راهبرد]] [[چيستا]]'''===
:جدا کردن «بود» از «نمود» و پذیرش پایگاه هستی‌شناختی هر یک، و ردیابی دقیق و درستِ ردپاهای هر یک در شناخت.  
+
* جدا کردن «بود» از «نمود» و پذیرش پایگاه هستی‌شناختی هر یک، و ردیابی دقیق و درستِ ردپاهای هر یک در شناخت.
:پذیرش این‌که چیزی «هست» که بود است و زیربنای تمام شناخت‌ها را بر می‌سازد، و قبول این که تمامی سپهر شناسایی به نمودهایی محدود می‌شود که ارتباطی پیچیده، غیر سرراست، اما قطعی را با این بود برقرار می‌سازند.  
+
* پذیرش این‌که چیزی «هست» که بود است و زیربنای تمام شناخت‌ها را بر می‌سازد
 +
* قبول این که تمامی سپهر شناسایی به «نمود»هایی محدود می‌شود که ارتباطی پیچیده، غیر سرراست، اما قطعی را با این «بود» برقرار می‌سازند.  
  
  

نسخهٔ ‏۵ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۲:۴۹


کلیدواژه‌های خویشاوند (مفهومی)

حضور ـ غیاب
هستی ـ نیستی
حقیقت ـ واقعیت
زمان- مکان

اصل واقعیت بود

  • هر آنچه هست، «بود» است، که سرشتی پویا و سیال و دگرگون‌شونده دارد.
  • شکلِ شناختنی و بازنمایی‌شده‌ی این هستیِ (بیرونی + درونی)‌ «نمود» است که توسط من درک می‌شود و شالوده‌ی شناسایی از هستی را برمی‌سازد.
  • چارچوبی مفهومی، که برای پیکربندی و فهم این «نمود» در ذهن شناسنده تشکیل می‌شود، حقیقت نام دارد.
  • حقیقت به بستر مفهومی دیگری ارجاع می‌شود که با «بود» همتا فرض می‌گردد و واقعیت نام دارد.



نمودگرايی

تأکید بیش از اندازه بر «نمود»، ‌به اشتباه گرفته شدن آن با «بود» (واقع‌گرایی خام) یا انکار ارتباط میان «بود» و «نمود» (ذهن‌گرایی) ‌می‌انجامد.

الف) در حالت اول نمودها با بودهایی که مستقل از ذهن شناسنده «هستند»، یکی فرض می‌شوند و در واقع، بود بر نمود چیره می‌شود.


ب)در حالت دوم، تمایز میان بود و نمود، و در دسترس بودن دومی، به دستاویزی برای تقدیس نمود و بی‌اهمیت شمردن بود تبدیل می‌شود. در نتیجه، هستی به عناصر ذهنی شناخته‌شده فروکاسته می‌شود.


تله‌ی پيتْريامَت

  • ترجیح بود بر نمود یا واژگونه‌ی آن، که همان فرو کاستن یکی از این دو به دیگری است،‌ به مخدوش شدن برداشت من از دوقطبیِ هستی ـ نیستی می‌انجامد.
  • اینها در چارچوب‌های فلسفی به ترتیب با نام‌های رئالیسم و ایده‌آلیسم نام‌بردار شده‌اند.



راهبرد چيستا

  • جدا کردن «بود» از «نمود» و پذیرش پایگاه هستی‌شناختی هر یک، و ردیابی دقیق و درستِ ردپاهای هر یک در شناخت.
  • پذیرش این‌که چیزی «هست» که بود است و زیربنای تمام شناخت‌ها را بر می‌سازد
  • قبول این که تمامی سپهر شناسایی به «نمود»هایی محدود می‌شود که ارتباطی پیچیده، غیر سرراست، اما قطعی را با این «بود» برقرار می‌سازند.


پرسش

  • بود و نمود چگونه در زبان رمزگذاری میشوند؟
  • آیا میتوان به بود به طور مستقیم اشاره کرد؟
  • برداشت کانت در مورد تمایز بود و نمود را بخوانید و نقد کنید.
  • برداشت هایدگر در این مورد را با آنچه دریافتید مقایسه کنید.
  • برداشت رایج در عرفان ایرانی چیست و چه راهبردهایی را برای کنار آمدن با این مسئله پیشنهاد میکند؟


تمرین

  • دایره ی بود و نمود را از هم تفکیک کنید.
  • در تجربه ی خویش چه چیزهایی «نمود» است و جایگاه «بود» کجاست؟
4.JPG