عناصر پایه: تفاوت بین نسخهها
از ویکی زروان
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | == | + | بخشی از کتاب [[زبان، زمان، زنان]] |
− | + | ==عناصر پایه== | |
+ | ===واژه = عنصر پایه ای زبان؟؟=== | ||
* از دیرباز، عناصر پایه ی زبانی را واژگان دانسته اند. | * از دیرباز، عناصر پایه ی زبانی را واژگان دانسته اند. | ||
− | * این امر به ویژه در فرهنگهایی مانند فرهنگ چین، که ساختاری '''واژه مدار''' و '''اسم محور''' دارد، به خوبی دیده میشود. در فرهنگی مانند فرهنگ ایران نیز، با وجود آنکه نظامهای استدلالی و ساختارهای ربطیِ میان واژگان اهمیتی به سزا داشته | + | * این امر به ویژه در فرهنگهایی مانند فرهنگ چین، که ساختاری '''واژه مدار''' و '''اسم محور''' دارد، به خوبی دیده میشود. در فرهنگی مانند فرهنگ ایران نیز، با وجود آنکه نظامهای استدلالی و ساختارهای ربطیِ میان واژگان اهمیتی به سزا داشته است. |
* همچنان میبینیم که در متنهای سنتی و جدید، بیشترِ بحثها با تعریف کردنِ واژگان و به دست دادنِ تعاریفی برای اسمها آغاز می شود. | * همچنان میبینیم که در متنهای سنتی و جدید، بیشترِ بحثها با تعریف کردنِ واژگان و به دست دادنِ تعاریفی برای اسمها آغاز می شود. | ||
− | * با کمی بلندنظری، حتا میتوان دو ساخت پایه ی واژگان را به دو رده ی اصلی از | + | * با کمی بلندنظری، حتا میتوان دو ساخت پایه ی واژگان را به دو رده ی اصلی از [[پدیدار]]ها مربوط دانست و مثلا فرض کرد که اسمها، [[چیز]]ها را [[بازنمایی]] میکنند و فعلها نماینده ی [[رخداد]]ها هستند. |
* به این ترتیب این پیشداشتِ عمومی تایید میشود که عناصر پایه و خشتهای بنیادین برسازنده ی زبان تک تکِ واژگان هستند. | * به این ترتیب این پیشداشتِ عمومی تایید میشود که عناصر پایه و خشتهای بنیادین برسازنده ی زبان تک تکِ واژگان هستند. | ||
* واژگانی که هر یک، به نقطه ای خاص از جهان خارج یا به حالتی از عواطف و احساساتِ درونیِ ما ارجاع می دهند. | * واژگانی که هر یک، به نقطه ای خاص از جهان خارج یا به حالتی از عواطف و احساساتِ درونیِ ما ارجاع می دهند. | ||
سطر ۱۰: | سطر ۱۱: | ||
<br /> | <br /> | ||
− | * واقعیت امر آن است که: | + | * اما واقعیت امر آن است که: |
# عناصر پایه ی یک ساخت زبانی واژه '''نیست''' | # عناصر پایه ی یک ساخت زبانی واژه '''نیست''' | ||
# ارجاع بنیادین نظام های زبانی هم، از ارجاع یک دال به یک مدلول ناشی '''نمی شود''' | # ارجاع بنیادین نظام های زبانی هم، از ارجاع یک دال به یک مدلول ناشی '''نمی شود''' | ||
− | + | <br /> | |
<br /> | <br /> | ||
− | + | ===[[جفت متضاد معنایی]]=== | |
* عناصر پایه ی نظام زبانی "جفتهای متضاد معنایی" نامیده میشود که در واقع، جفت هایی از واژگان متضاد هستند که تنها در کنار یکدیگر معنا می یابند. | * عناصر پایه ی نظام زبانی "جفتهای متضاد معنایی" نامیده میشود که در واقع، جفت هایی از واژگان متضاد هستند که تنها در کنار یکدیگر معنا می یابند. | ||
* آنچه معنا را در نظام زبانی ممکن می کند، [[تمایز]] میان دو واژه ی متضاد است؛ نه ارجاعی که یکی از این واژگان به جهان خارج میدهد. | * آنچه معنا را در نظام زبانی ممکن می کند، [[تمایز]] میان دو واژه ی متضاد است؛ نه ارجاعی که یکی از این واژگان به جهان خارج میدهد. | ||
سطر ۲۹: | سطر ۳۰: | ||
<br /> | <br /> | ||
− | + | ===زبان، شبکه ای از جم هاست=== | |
− | * نظام زبانی شبکه ای بسط یابنده از جم هاست که همه به یکدیگر اتصال یافته اند و [[معنا]] را در [[ارجاع]]ات درونی میان خود، و در [[تمایز]]ها و تعارضهای میان جفتهای متضاد | + | * نظام زبانی شبکه ای بسط یابنده از جم هاست که همه به یکدیگر اتصال یافته اند و [[معنا]] را در [[ارجاع]]ات درونی میان خود، و در [[تمایز]]ها و تعارضهای میان [[جفتهای متضاد معنایی]]، [[رمزگذاری]] می کنند. |
* پس جهانِ [[مدلول]]ها سپهری متمایز و مستقل است که به صورت زمینه ای مربوط، اما مستقل از نظام زبانی، وجود دارد | * پس جهانِ [[مدلول]]ها سپهری متمایز و مستقل است که به صورت زمینه ای مربوط، اما مستقل از نظام زبانی، وجود دارد | ||
<br /> | <br /> |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۵۹
بخشی از کتاب زبان، زمان، زنان
محتویات
عناصر پایه
واژه = عنصر پایه ای زبان؟؟
- از دیرباز، عناصر پایه ی زبانی را واژگان دانسته اند.
- این امر به ویژه در فرهنگهایی مانند فرهنگ چین، که ساختاری واژه مدار و اسم محور دارد، به خوبی دیده میشود. در فرهنگی مانند فرهنگ ایران نیز، با وجود آنکه نظامهای استدلالی و ساختارهای ربطیِ میان واژگان اهمیتی به سزا داشته است.
- همچنان میبینیم که در متنهای سنتی و جدید، بیشترِ بحثها با تعریف کردنِ واژگان و به دست دادنِ تعاریفی برای اسمها آغاز می شود.
- با کمی بلندنظری، حتا میتوان دو ساخت پایه ی واژگان را به دو رده ی اصلی از پدیدارها مربوط دانست و مثلا فرض کرد که اسمها، چیزها را بازنمایی میکنند و فعلها نماینده ی رخدادها هستند.
- به این ترتیب این پیشداشتِ عمومی تایید میشود که عناصر پایه و خشتهای بنیادین برسازنده ی زبان تک تکِ واژگان هستند.
- واژگانی که هر یک، به نقطه ای خاص از جهان خارج یا به حالتی از عواطف و احساساتِ درونیِ ما ارجاع می دهند.
- چفت و بست شدنِ مجموعه ی این ارجاعها، این پیشفرضِ را تقویت میکند که واژه در بافت زبان موقعیتی مرکزی و کلیدی دارد، و این خود به پیشفرضِ رابطه ی محکم میان «دال و مدلول» و نظم دقیق و فراگیرِ ساختارهای زبانی نیز دامن میزند.
- اما واقعیت امر آن است که:
- عناصر پایه ی یک ساخت زبانی واژه نیست
- ارجاع بنیادین نظام های زبانی هم، از ارجاع یک دال به یک مدلول ناشی نمی شود
جفت متضاد معنایی
- عناصر پایه ی نظام زبانی "جفتهای متضاد معنایی" نامیده میشود که در واقع، جفت هایی از واژگان متضاد هستند که تنها در کنار یکدیگر معنا می یابند.
- آنچه معنا را در نظام زبانی ممکن می کند، تمایز میان دو واژه ی متضاد است؛ نه ارجاعی که یکی از این واژگان به جهان خارج میدهد.
- جم ها مبانی پایه ای هستند که خودارجاع بودنِ نظام زبانی را ممکن میسازند.
- یک جم، در واقع، هسته ی مرکزی "تمایز" است.
- هر جم از دو واژه تشکیل شده است و نشانه هایی را در بر میگیرد که مفاهیمی متضاد و ضد یکدیگر را صورتبندی و رمزگذاری می کند.
- جمها در درون خود، روابطی پیچیده را نشان میدهند؛ به این معنی که معمولا در میانه و حد وسط یک جم، یعنی در میانه ی دو واژه که تعارضی بنیادین با یکدیگر دارند، مفهوم جدیدی تعریف میشود و این مفهوم جدید، تنها در برابر ضد خویش، یعنی به صورت یک جمِ تازه، فهمیده میشود و به کار میآید.
- این مفاهیمِ ضد، که به این ترتیب در میانه ی طیفِ جم ها تعریف میشوند، اتصال میان جمها به یکدیگر را ممکن میسازند.
زبان، شبکه ای از جم هاست
- نظام زبانی شبکه ای بسط یابنده از جم هاست که همه به یکدیگر اتصال یافته اند و معنا را در ارجاعات درونی میان خود، و در تمایزها و تعارضهای میان جفتهای متضاد معنایی، رمزگذاری می کنند.
- پس جهانِ مدلولها سپهری متمایز و مستقل است که به صورت زمینه ای مربوط، اما مستقل از نظام زبانی، وجود دارد
- آنچه ما به عنوان نشانه در یک ساختارِ زبانی داریم، در واقع، به مدلولی ارجاع میکند که خود از جنس "ایده" و "نشانگان زبانی" است.
- هیچ یک از نشانگان زبانی به یک مدلولِ طبیعیِ در جهان خارج اشاره نمی کند.
- همواره در این میان پرده ای از جنس زبان وجود دارد که ساختار تجربه شده ی بیرونی یا ادراکات ذهنیِ درونی را به امری زبانی تبدیل کرده و سپس آن را در شبکه ی ارتباطیِ نشانگان بازتعریف می کند.