شكست پدیده: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی « ''شكست پديده راهبردى است كه دستگاه شناختىِ حسى/ عصبى ما در جريان آن مهروند را...» ایجاد کرد)
 
سطر ۱: سطر ۱:
  
  
''شكست پديده راهبردى است كه دستگاه شناختىِ حسى/ عصبى ما در جريان آن مهروند را به پديده/ چيز‌هایى شناختنى و فهميدنى تجزيه مى‏‌كند''
+
'''شكست پديده راهبردى است كه دستگاه شناختىِ حسى/ عصبى ما در جريان آن [[مهروند]] را به [[پديده]]/ [[چيز‌]]هایى شناختنى و فهميدنى تجزيه مى‏‌كند'''
 
----
 
----
  
  
  
ما [[مهروند]] را به طور يك جا و كلى درك نمى‏‌كنيم، بلكه آن را به پديده‌‏ها، زيرواحدها، عناصر و چيزهايى تجزيه مى‏‌كنيم و آن چيزها را مى‏‌شناسيم. كافى است به اطرافتان نگاه كنيد و سعى كنيد مهروند را ببينيد، تا متوجه شويد كه مهروندى در پيرامونتان ديده نمى‏‌شود. مهروند، زير تلنبارى از چيزها از چشم پنهان شده است. انبوهِ اشياى كنده شده از پيكر مهروند است كه امكان تجسم آن را به عنوان كليتى انتزاعى برايمان فراهم مى‏‌كند. ما زمينه‏‌ى هستى بيرونى‏‌مان را به كمك ابزارهاى حسى‏‌مان جراحى مى‏‌كنيم، و آن را به پديده‏‌هايى منفرد و مجزا و خُرد تجزيه مى‏‌كنيم.
+
ما [[مهروند]] را به طور يك جا و كلى درك نمى‏‌كنيم، بلكه آن را به پديده‌‏ها، زيرواحدها، عناصر و چيزهايى تجزيه مى‏‌كنيم و آن چيزها را مى‏‌شناسيم. كافى است به اطرافتان نگاه كنيد و سعى كنيد مهروند را ببينيد، تا متوجه شويد كه مهروندى در پيرامونتان ديده نمى‏‌شود. مهروند، زير تلنبارى از چيزها از چشم پنهان شده است. انبوهِ اشياى كنده شده از پيكر مهروند است كه امكان تجسم آن را به عنوان كليتى انتزاعى برايمان فراهم مى‏‌كند. ما زمينه‏‌ى [[هستى]] بيرونى‏‌مان را به كمك ابزارهاى حسى‏‌مان جراحى مى‏‌كنيم، و آن را به پديده‏‌هايى منفرد و مجزا و خُرد تجزيه مى‏‌كنيم.
 +
<br />
  
 
چشم ما، از آشفتگى در هم و برهمِ نورهايى كه گويى در آن بيرون وجود دارد، در دامنه‏‌اى بسيار محدود، اشكال تر و تميز و تفكيك شده‌‏اى را استخراج مى‏‌كند و آنها را به عنوان تصويرِ چيزهاى بيرونى تحويل‏مان مى‌‏دهد. گوش‌هایمان از طيف عظيم ارتعاش‌هایى كه در اطرافمان - و درون‌مان- وجود دارد، دامنه‏‌ى كوچك و مشخصى را انتخاب مى‌‏كند و آن را به شكل عناصر زبانى و نشانه‏‌هاى معنادار تفكيك مى‌‏كند و اين ساخته‏‌هاى مصنوعى است كه "صداى" مهروند را براى ما تداعى مى‌‏كنند.
 
چشم ما، از آشفتگى در هم و برهمِ نورهايى كه گويى در آن بيرون وجود دارد، در دامنه‏‌اى بسيار محدود، اشكال تر و تميز و تفكيك شده‌‏اى را استخراج مى‏‌كند و آنها را به عنوان تصويرِ چيزهاى بيرونى تحويل‏مان مى‌‏دهد. گوش‌هایمان از طيف عظيم ارتعاش‌هایى كه در اطرافمان - و درون‌مان- وجود دارد، دامنه‏‌ى كوچك و مشخصى را انتخاب مى‌‏كند و آن را به شكل عناصر زبانى و نشانه‏‌هاى معنادار تفكيك مى‌‏كند و اين ساخته‏‌هاى مصنوعى است كه "صداى" مهروند را براى ما تداعى مى‌‏كنند.
 +
<br />
  
 
مهروند، زمينه‌‏اى خنثا و بى‌طرف است كه فرآيندهاى ذهن كاوشگر ما، و ابزارهاى حسى تجزيه‏‌گرِ ما، آن را به انبوهى از پديده‏‌ها مى‏‌شكنند. ما هرگز مهروند را لمس نمى‌‏كنيم چون ماهيتى لمس ناشدنى دارد. ما ابزارى نداريم تا با آن هستى را درك كنيم. تنها حواسى داريم كه از بلندپروازي‌هاى فلسفى بى‏‌بهره‌‏اند و به شكلى فروتنانه -اما مؤثر- فهم خود را به چيزها و پديده‏‌ها محدود مى‌‏كنند. اصولاً شناخت چيزى جز همين فهمِ پديده‌‏ها نيست. دستگاه شناختىِ ما، چه بخواهيم و چه نخواهيم، براى فهميدن ماهيت هستى و دستيابى به واقعيتى بيرونى تكامل نيافته است. مغز ما، براى زنده ماندن و زندگى كردن تخصص يافته است و ناگزير است تا اين كار را با اختراع كردنِ حقيقتى ذهنى انجام دهد، نه كشف واقعيتى عينى.
 
مهروند، زمينه‌‏اى خنثا و بى‌طرف است كه فرآيندهاى ذهن كاوشگر ما، و ابزارهاى حسى تجزيه‏‌گرِ ما، آن را به انبوهى از پديده‏‌ها مى‏‌شكنند. ما هرگز مهروند را لمس نمى‌‏كنيم چون ماهيتى لمس ناشدنى دارد. ما ابزارى نداريم تا با آن هستى را درك كنيم. تنها حواسى داريم كه از بلندپروازي‌هاى فلسفى بى‏‌بهره‌‏اند و به شكلى فروتنانه -اما مؤثر- فهم خود را به چيزها و پديده‏‌ها محدود مى‌‏كنند. اصولاً شناخت چيزى جز همين فهمِ پديده‌‏ها نيست. دستگاه شناختىِ ما، چه بخواهيم و چه نخواهيم، براى فهميدن ماهيت هستى و دستيابى به واقعيتى بيرونى تكامل نيافته است. مغز ما، براى زنده ماندن و زندگى كردن تخصص يافته است و ناگزير است تا اين كار را با اختراع كردنِ حقيقتى ذهنى انجام دهد، نه كشف واقعيتى عينى.

نسخهٔ ‏۲۷ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۰۲:۵۹


شكست پديده راهبردى است كه دستگاه شناختىِ حسى/ عصبى ما در جريان آن مهروند را به پديده/ چيز‌هایى شناختنى و فهميدنى تجزيه مى‏‌كند



ما مهروند را به طور يك جا و كلى درك نمى‏‌كنيم، بلكه آن را به پديده‌‏ها، زيرواحدها، عناصر و چيزهايى تجزيه مى‏‌كنيم و آن چيزها را مى‏‌شناسيم. كافى است به اطرافتان نگاه كنيد و سعى كنيد مهروند را ببينيد، تا متوجه شويد كه مهروندى در پيرامونتان ديده نمى‏‌شود. مهروند، زير تلنبارى از چيزها از چشم پنهان شده است. انبوهِ اشياى كنده شده از پيكر مهروند است كه امكان تجسم آن را به عنوان كليتى انتزاعى برايمان فراهم مى‏‌كند. ما زمينه‏‌ى هستى بيرونى‏‌مان را به كمك ابزارهاى حسى‏‌مان جراحى مى‏‌كنيم، و آن را به پديده‏‌هايى منفرد و مجزا و خُرد تجزيه مى‏‌كنيم.

چشم ما، از آشفتگى در هم و برهمِ نورهايى كه گويى در آن بيرون وجود دارد، در دامنه‏‌اى بسيار محدود، اشكال تر و تميز و تفكيك شده‌‏اى را استخراج مى‏‌كند و آنها را به عنوان تصويرِ چيزهاى بيرونى تحويل‏مان مى‌‏دهد. گوش‌هایمان از طيف عظيم ارتعاش‌هایى كه در اطرافمان - و درون‌مان- وجود دارد، دامنه‏‌ى كوچك و مشخصى را انتخاب مى‌‏كند و آن را به شكل عناصر زبانى و نشانه‏‌هاى معنادار تفكيك مى‌‏كند و اين ساخته‏‌هاى مصنوعى است كه "صداى" مهروند را براى ما تداعى مى‌‏كنند.

مهروند، زمينه‌‏اى خنثا و بى‌طرف است كه فرآيندهاى ذهن كاوشگر ما، و ابزارهاى حسى تجزيه‏‌گرِ ما، آن را به انبوهى از پديده‏‌ها مى‏‌شكنند. ما هرگز مهروند را لمس نمى‌‏كنيم چون ماهيتى لمس ناشدنى دارد. ما ابزارى نداريم تا با آن هستى را درك كنيم. تنها حواسى داريم كه از بلندپروازي‌هاى فلسفى بى‏‌بهره‌‏اند و به شكلى فروتنانه -اما مؤثر- فهم خود را به چيزها و پديده‏‌ها محدود مى‌‏كنند. اصولاً شناخت چيزى جز همين فهمِ پديده‌‏ها نيست. دستگاه شناختىِ ما، چه بخواهيم و چه نخواهيم، براى فهميدن ماهيت هستى و دستيابى به واقعيتى بيرونى تكامل نيافته است. مغز ما، براى زنده ماندن و زندگى كردن تخصص يافته است و ناگزير است تا اين كار را با اختراع كردنِ حقيقتى ذهنى انجام دهد، نه كشف واقعيتى عينى.