خرد- بی خردی: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای جدید حاوی «==='''اصل سه چهرگیِ خرد'''=== شناختِ خودآگاه که در ابتدای کار از بازنمایی برخاس...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۴ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۵۹
اصل سه چهرگیِ خرد
شناختِ خودآگاه که در ابتدای کار از بازنمایی برخاسته است، در قالب خرد صورتبندی مى شود، که سه سطحِ متفاوت دارد:
- نخست: دانش، که با گردآوری، رده بندی، سازماندهی و ترکیب داده های حسی و فهم همراه است و کاملا در قلمروی بازنمایی میگنجد.
- دانش را مى توان داراى دو محورِ فرهنگ نامه اى یا مهارتى دانست.
- الف) دانش مهارتى در قالب رفتار ظهور مى کند
- ب) دانش فرهنگنامه اى در قالب بیان ظهور مى کند.
- مهارت های وابسته به دانش لایه هاى گوناگونى دارد که عبارتند از:
- حفظ کردن
- فهمیدن
- بازگو کردن
- به کار بستن
- نقد کردن
- نوسازى
- دانش مى تواند توسط دو راهبرد کمى یا کیفى گردآورى و سازماندهى شود.
- دوم: بینش، که عبارت است از ترکیب دانش های گوناگون با یکدیگر و دستیابی به چارچوبی فراگیر و عمومی درباره ی شکل عمومیِ هستی.
- بینش در مرز بازنمایی و آشکارگی قرار دارد، اما بدنه ی اصلی اش از بازنمایی تشکیل شده است.
- بینش، الگوى سازماندهى دانش در یک نظام معنایى همسازگار است و درجه ى انسجام و یکپارچگى نسبى بخشهاى گوناگون بازنمایى ما از جهان خارج را نشان میدهد.
- بینش به فهمیدن و تفسیر کردن روندهاى حاکم بر من/ جهان/ دیگرى، و بنابراین پیشبینى کردن مى انجامد.
- بینش شیوه ى مفصلبندى عناصر دانایى است، و شیوه ى جذب و ذخیره ى دانش را تعیین مى کند.
- سومین و پیچیدهترین مرتبه، فرزانش است که عبارت است از یکپارچه شدنِ بازنمایی و آشکارگی و پیوند خوردنِ دانایی با راهبردهای رفتاری و الگوهای کنش، و بنابراین همان شیوه ى اتصال دانش و بینش براى مدیریت رفتار است.
- فرزانش شکلی از دانایی است که هر سه دستگاه شناسنده و انتخابگر و کنشگر را با هم ترکیب کرده و یگانه میسازد.
قناعت در خرد: این توهم که دانایی تا سطحی خاص کافی و بسنده است و فرا رفتن از آن به سردرگمی، دیوانگی، ناکارآیی، یا هر شکل دیگری از کاهش قلبم منتهی میشود. چنین تصوری از خرد راه را بر ارتقای دانش به بینش به فرزانش میبندد و بدنهی دانایی را به مجموعهای گسسته و ناهمساز از حسها و فهمهای نامنسجم تبدیل مینماید. تلهی برج عاج: این باور که دانایی به خودىِ خود هدف است و نباید آن را به عملکردهاى دنیوى و راهبردهای رفتاری آلوده کرد، به گسیختگى رابطهى میان دانش، بینش و رفتار میانجامد و بنابراین مانع دستیابی به بینش و فرزانش میشود. گسستگی شناختی: انسجام عناصر دانایى اهمیتى ندارد، تنها حجم، یا تنها عمق آن مهم است. تلهی چاه ـ اقیانوس: تلهای که از گیر افتادنِ دستگاه شناسایی در یکی از دو قطبِ عناصر یا روابطِ سیستم دانایی ناشی میشود. در یکی از قطبها، گسترهی دانایی به اقیانوسی با عمق یک وجب تبدیل میشود. یعنی حجم زیادى از دانستههای نامنسجم و بىربط به هم در زمینهی دانایی انباشته میشود. در قطبِ دیگر،