بُعد حقیقیِ معنای لومانی= سطح زیستی زروانی: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
در سطح زیستشناختی، ما با سیستمهای پایه ای سروکار داریم که بدنهای زنده هستند. این بدن های زنده، در شرایط زیستشناختی و زمینهای فیزیکی ـ شیمیایی زندگی میکنند و با متغیرهایی که عینی و طبیعی سروکار دارند. به این ترتیب، ارتباطی میان '''[[من]]''' و '''[[من ـ دیگری - جهان|جهان]]''' در این سطح شکل میگیرد. این ارتباط، همان است که از دید کانت به زایش «حوزه ی شناخت» منتهی میشود و [[شکست تقارن]] عمده ی میان امرِ راست و ناراست و گزاره ی میان [[درست ـ نادرست|درست]] و [[درست ـ نادرست|نادرست]] را ممکن می کند. پس نگرش لومانی در مورد بُعد حقیقیِ معنا مترادف است با سطح زیستشناختی در نگاه ما و این همان سطحی است که من و جهان در آن وارد ارتباط میشوند. | در سطح زیستشناختی، ما با سیستمهای پایه ای سروکار داریم که بدنهای زنده هستند. این بدن های زنده، در شرایط زیستشناختی و زمینهای فیزیکی ـ شیمیایی زندگی میکنند و با متغیرهایی که عینی و طبیعی سروکار دارند. به این ترتیب، ارتباطی میان '''[[من]]''' و '''[[من ـ دیگری - جهان|جهان]]''' در این سطح شکل میگیرد. این ارتباط، همان است که از دید کانت به زایش «حوزه ی شناخت» منتهی میشود و [[شکست تقارن]] عمده ی میان امرِ راست و ناراست و گزاره ی میان [[درست ـ نادرست|درست]] و [[درست ـ نادرست|نادرست]] را ممکن می کند. پس نگرش لومانی در مورد بُعد حقیقیِ معنا مترادف است با سطح زیستشناختی در نگاه ما و این همان سطحی است که من و جهان در آن وارد ارتباط میشوند. | ||
− | [[جمِ]] مرکزی و مهمی که در این میان تولید میشود «'''درست و نادرست'''» است که تعیین کنندهی صحت در گزاره های زبانی است و واقعی یا غیرواقعی بودنِ چارچوب های نظری و عینی، یا حقیقی بودن یا نبود نشان را بر مبنای تمایزهای درونیِ نظام نشانگان ممکن میسازد. | + | [[جفت متضاد معنایی|جمِ]] مرکزی و مهمی که در این میان تولید میشود «'''درست و نادرست'''» است که تعیین کنندهی صحت در گزاره های زبانی است و واقعی یا غیرواقعی بودنِ چارچوب های نظری و عینی، یا حقیقی بودن یا نبود نشان را بر مبنای تمایزهای درونیِ نظام نشانگان ممکن میسازد. |
نسخهٔ کنونی تا ۱۰ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۵۶
در سطح زیستشناختی، ما با سیستمهای پایه ای سروکار داریم که بدنهای زنده هستند. این بدن های زنده، در شرایط زیستشناختی و زمینهای فیزیکی ـ شیمیایی زندگی میکنند و با متغیرهایی که عینی و طبیعی سروکار دارند. به این ترتیب، ارتباطی میان من و جهان در این سطح شکل میگیرد. این ارتباط، همان است که از دید کانت به زایش «حوزه ی شناخت» منتهی میشود و شکست تقارن عمده ی میان امرِ راست و ناراست و گزاره ی میان درست و نادرست را ممکن می کند. پس نگرش لومانی در مورد بُعد حقیقیِ معنا مترادف است با سطح زیستشناختی در نگاه ما و این همان سطحی است که من و جهان در آن وارد ارتباط میشوند.
جمِ مرکزی و مهمی که در این میان تولید میشود «درست و نادرست» است که تعیین کنندهی صحت در گزاره های زبانی است و واقعی یا غیرواقعی بودنِ چارچوب های نظری و عینی، یا حقیقی بودن یا نبود نشان را بر مبنای تمایزهای درونیِ نظام نشانگان ممکن میسازد.