كالبدشناسى منش: تفاوت بین نسخهها
سطر ۷: | سطر ۷: | ||
[[مغز؛ پیچیده ترین چیز شناخته شده در هستی]] | [[مغز؛ پیچیده ترین چیز شناخته شده در هستی]] | ||
+ | [[آغازگاه زایش منشها]] | ||
+ | |||
− | |||
− | |||
− | + | با وجود منش بودن برخى از گزارهها، تمام گزارهها و تركيبهاي | |
+ | سادهي نمادين منش نيستند. بخش عمدهى منشها را بايد به سطوحى | ||
+ | باالتر از پيچيدگى مربوط دانست. متنها، خبرها، تفسيرهاى كوتاه از شرايط | ||
+ | خاص محيطى، شايعهها و لطيفهها و شوخىهاى تكرارشوندهاي كه از | ||
+ | شرايط خاص پيدايششان مستقل مىشوند، همگى منشهايى هستند كه | ||
+ | از مجموعهگزارهها تشكيل يافتهاند. به همين شكل، در سطوح باالتر مىتوان | ||
+ | مجموعههاى عظيمى از منشهاى مرتبط با هم را يافت كه مانند نظريههاي | ||
+ | علمى و دستگاههاى جهان بينى، رويكرد كلى فرد نسبت به جهان، ديگران | ||
+ | و خودش را تعيين مىكنند. | ||
+ | اين خوشههاى به هم پيوستهى منشهاى داراى معناى درهم بافته را | ||
+ | از اين پس »اَبَرمنش« خواهم ناميد. چنان كه از قواعد حاكم بر پويايى | ||
+ | سيستمها برمىآيد، با پيچيدهتر شدن ساختار، امكان ظهور ناسازگارى | ||
+ | درونى ميان زيرسيستمها افزايش میيابد. در مورد منشها هم چنين است. | ||
+ | هرچه ابرمنش بزرگتر و پيچيده ِ تر باشد، امكان آن كه منشهاي | ||
+ | برسازندهاش معانی ناسازگاري را در خود حمل كنند و ارجاعهايی ضد و | ||
+ | نقيض را داشته باشند، بيشتر میشود. اين پيامد طبيعىِ افزايش پيچيدگى | ||
+ | و باال رفتن انعطاف سيستم نسبت به رفتار زيرواحدهاي درونىاش است. به | ||
+ | همين دليل يک خطاى كوچک در بيتى از حافظ )مثالً خواندنِ »كه عشق | ||
+ | آسان نبود اول ولی افتاد مشكلها« به جاي »كه عشق آسان نمود اول ولی | ||
+ | افتاد مشكلها«(، كل منش را معيوب و غيرقابل انتقال مىسازد، اما | ||
+ | ابرمنشهاي عظيمى مانند نظريههاي فلسفى، حتى اشتباه بودن يک مثال | ||
+ | يا لغزش در يک استنتاج منفرد را نيز تاب میآورند. از سوي ديگر افزايش | ||
+ | پايدارى سيستمهاى پيچيدهتر، برابر است با بيشتر شدن گزينههاى رفتارى |
نسخهٔ ۱۷ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۴:۴۴
منشها هم مثل هر سيستم همانندساز و خودزاينده ى ديگرى، در مسير تكامل خود سلسله مراتبى از پيچيدگى را در درون خود ايجاد مى كنند. يكى از راه هاى دستيابى به دركى دقيقتر از مفهوم منش و عناصر سازنده ى آن، بررسى همين سطوح پياپىِ سلسله مراتب است؛ سطوحى كه از برهم نهاده شدنشان ساخت پيازگونه ى منش پديد مىآيد.
نمادها، خرد ترین واحد حمل معنا
مغز؛ پیچیده ترین چیز شناخته شده در هستی
با وجود منش بودن برخى از گزارهها، تمام گزارهها و تركيبهاي
سادهي نمادين منش نيستند. بخش عمدهى منشها را بايد به سطوحى
باالتر از پيچيدگى مربوط دانست. متنها، خبرها، تفسيرهاى كوتاه از شرايط
خاص محيطى، شايعهها و لطيفهها و شوخىهاى تكرارشوندهاي كه از
شرايط خاص پيدايششان مستقل مىشوند، همگى منشهايى هستند كه
از مجموعهگزارهها تشكيل يافتهاند. به همين شكل، در سطوح باالتر مىتوان
مجموعههاى عظيمى از منشهاى مرتبط با هم را يافت كه مانند نظريههاي
علمى و دستگاههاى جهان بينى، رويكرد كلى فرد نسبت به جهان، ديگران
و خودش را تعيين مىكنند.
اين خوشههاى به هم پيوستهى منشهاى داراى معناى درهم بافته را
از اين پس »اَبَرمنش« خواهم ناميد. چنان كه از قواعد حاكم بر پويايى
سيستمها برمىآيد، با پيچيدهتر شدن ساختار، امكان ظهور ناسازگارى
درونى ميان زيرسيستمها افزايش میيابد. در مورد منشها هم چنين است.
هرچه ابرمنش بزرگتر و پيچيده ِ تر باشد، امكان آن كه منشهاي
برسازندهاش معانی ناسازگاري را در خود حمل كنند و ارجاعهايی ضد و
نقيض را داشته باشند، بيشتر میشود. اين پيامد طبيعىِ افزايش پيچيدگى
و باال رفتن انعطاف سيستم نسبت به رفتار زيرواحدهاي درونىاش است. به
همين دليل يک خطاى كوچک در بيتى از حافظ )مثالً خواندنِ »كه عشق
آسان نبود اول ولی افتاد مشكلها« به جاي »كه عشق آسان نمود اول ولی
افتاد مشكلها«(، كل منش را معيوب و غيرقابل انتقال مىسازد، اما
ابرمنشهاي عظيمى مانند نظريههاي فلسفى، حتى اشتباه بودن يک مثال
يا لغزش در يک استنتاج منفرد را نيز تاب میآورند. از سوي ديگر افزايش
پايدارى سيستمهاى پيچيدهتر، برابر است با بيشتر شدن گزينههاى رفتارى