ماهیت پسینی جم نسبت به ذهن شناسنده: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی «در مورد جفتهاي متضاد معنايی، چند پنداشت نادرست و فراگير وجود دارد. نخستين و ر...» ایجاد کرد)
 
(بدون تفاوت)

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۲۱

در مورد جفتهاي متضاد معنايی، چند پنداشت نادرست و فراگير وجود دارد. نخستين و رايجترين پنداشت، آن است كه در جم چيزي عينی،بيرونی، يا واقعی وجود دارد. واقعيت آن است كه جمها محصول ذهن ما هستند. ذهن ما، به دليل ساختار ما، و زيست جهانی كه براي زيستن در آن تكامل يافته ايم، پديدارها را به اين شكل خاص میشكند و رخدادها و چيزها را با اين قالب خاص دريافت میكند و از اين رو، براي سازماندهی اين هرج و مرج حسی دست به دامان اين جمهاي خاص میشود. شواهدي روشن وجود دارد كه وابستگی جمها به مسيرهاي حسی و زاده شدن شان زير تأثير شيوه ی زندگی را نشان میدهند. يک مثال تاريخی آن است كه بسياري از جمها، زير تأثير دگرگونیهاي جامعه شناختی و تكامل جوامع انسانی زاده شده اند. بی ترديد، جمی مانند يکجانشين/ كوچگرد، كه در تاريخ جهان پيشامدرن بسيار مهم بوده است، تا پيش از هزاره ي پنجم پ.م. و رواج كشاورزي مستقر وجود نداشته است، و به همين ترتيب جمهايی مانند سوسياليسم/ ليبراليسم، و محافظه كاري/ راديكاليسم يا گرايش چپ/ راست نيز عناصري نوظهور هستند كه زير تأثير شرايط اجتماعی زاده شده اند. مثال روانشناختی هم آن است كه افرادِ كور مادرزاد كه از دريافت داده هاي حسی محروم هستند با جمهايی متفاوت با افراد بينا جهانشان را شناسايی میكنند. در اين افراد جمی مانند نزديک يا دور چندان اهميت ندارد، و جمی مانند «در دسترس/ دور از دسترس» جايگزين آن میشود.


جمهاي مهمی مانند نور/ ظلمت و زيبا/ زشت در ايشان با جمهايی ديگر – مانند برجسته/ فرو رفته، يا زبر/ نرم جايگزين میشوند. به همين ترتيب، روابط درونی ميان اين جمها نيز با آنچه در افراد بينا ديده میشود متفاوت است. چنان كه مثلا عناصر زمانی – دير/ زود، گذشته/ آينده - به جاي آن كه مانند افراد بينا بر محوري مكانی انطباق يابند و با جمهايی فضايی ارتباط يابند، خود محوري فرض میشوند و محور سازماندهی جمهاي ديگر تلقی میشوند. در اين افراد جمهاي مربوط به پساوايی و شنوايی محور شناخت تلقی میشود، در حالی كه در افراد بينا اين جمهاي مربوط به بينايی است كه مركزيت دارد. بنابراين جمها محصول مستقيم فرآيند شناسايی و عنصر ضروري آن هستند و نخستين خطا در موردشان آن است كه به صورت اموري پيشينی و بديهی پنداشته شوند كه ماهيت و حضوري مستقل از ذهن شناسنده دارند.