پیش درآمد: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱۳: | سطر ۱۳: | ||
[[انکار سوژه]] | [[انکار سوژه]] | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | ||
− | + | متن کنونی پیشنهاد نظریه ای است که شاید بتواند این دو مسیر متعار و | |
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | متن کنونی پیشنهاد | + | |
واگرا را با یکدیگر ترکیب کند. چارچوب نظری مـورد اسـتفاده در ایـن مـتن، | واگرا را با یکدیگر ترکیب کند. چارچوب نظری مـورد اسـتفاده در ایـن مـتن، | ||
نسخهای خودساخته از نظریهی سیستمهای پیچیده است کـه بـه طـور خـاص | نسخهای خودساخته از نظریهی سیستمهای پیچیده است کـه بـه طـور خـاص |
نسخهٔ ۷ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۴:۲۶
متن کنونی پیشنهاد نظریه ای است که شاید بتواند این دو مسیر متعار و واگرا را با یکدیگر ترکیب کند. چارچوب نظری مـورد اسـتفاده در ایـن مـتن، نسخهای خودساخته از نظریهی سیستمهای پیچیده است کـه بـه طـور خـاص برای ترکیب و جمع بستن دادههای مربوط به »من« تخصص یافته است. از این رو، بایــد بتوانــد دادههــای عصبشناســانه، روانشناســانه، جامعهشناســانه، زبانشناسانه، و تـاریخی را در گسـترهای وسـیع بـا یکـدیگر تلفیـق کنـد و بـه تصویری منسجم و شفاف از سوهه دست یابد. از این رو، این نوشتار متنی میـان رشتهای است که از تمام دادهها و کلیهی شواهدی که به کار گشـودن معمـای سوهه بیاید بهره خواهد جست، بیتوجه به این که دادهی مربوطه در ردهبنـدی کالسیک علوم چه جایگاهی دارد و در تیول کدام علم قرار میگیرد. از ســوی دیگــر، نگارنــده بــه تفســیرهای شالودهشــکنانه و رویکردهــای تبارشناسانه عالقهمند است و قصد نـدارد شـواهد انکارناپـذیری کـه انسـجام و یکپارچگی نظامهایی مانند سوههی شناسـنده را مـورد پرسـش قـرار میدهنـد نادیده بگیرد. از این رو، روششناسی سیستمی مورد نظـر ایـن مـتن برخـی از پیشداشـتهای سـنتی نظریـههای جامعهشناسـی سیسـتمی را رد میکنـد و داشتهها و یافتههای تازه در این زمینه را به بهای طـرد پیشداشـتهایی آشـنا مورد توجه قرار میدهد. با وجود این، توجه به این عناصر و پـذیرش مفـاهیمی مانند غیاب، آشوب، تناقض، و بینظمی در بطن نظریه به معنای آن نیست کـه در آماج نهایی رویکردهای شالوده شـکنانه یعنـی برانـداختن تمـام فراروایتهـا اشتراک نظر داشته باشم. 4 هدف از این متن، احیای مفهوم سوهه است. دستیابی به فراروایتی کـه همـه چیز را توضیح دهد، با وجود ناممکن شدنش در عصر کنونی، همچنـان از دیـد نگارنده مطلوب است. دانش یا در بستر توهم بزرگ دستیابی به واقعیـت عینـی رشد میکند یا در زمینهی قصد بزرگتری که هنگام از میان رفـتن ایـن تـوهم همچنان دستیابی به بازنمایی دقیق و کارآمدی از هستی را آماج کنـد. بـر ایـن مبنا، در ایـن نوشـتار نـاممکن بـودن رویـای دسـتیابی بـه نظریـهی فراگیـر و منسجمی دربارهی همه چیز پذیرفته میشود، و حضور باطلنماهـا، گسسـتها، نقاط ابهـام و زیربنـای سـودجویانه و مبتنـی بـر میـل غریـزهی حقیقـتجویی رسمیت مییابد بی آن که نتیجهی دلسـردکنندهی بیاعتبـاری دانـش یـا فـرو نهادن تالش برای دستیابی به نظریهای در حد امکان فراگیـر و در حـد امکـان منسجم پذیرفته گردد. متن کنونی تالشی است برای صورتبندی مجدد مفهوم سوهه، و احیای آن به شکلی که در زمانهی امروزین مـا مـورد نیـاز و مطالبـه اسـت. در برداشـتی عمومی و سنتی، چـارچوب عمـومی بحـا مـا جامعهشناسـانه اسـت. موضـوع محوری این نوشتار، سوهه، و تحلیل پویایی درونـی و بیرونـی آن در ارتبـاط بـا مفـاهیمی ماننـد قـدرت، لـذت، و معنــا مسـألهی محــوری طیـف وســیعی از نظریههای جامعهشناختی است. در سطحی، این مسـأله بـه پرسـش از مفهـوم هویت میانجامد، و از سوی دیگر با تقابـل عاملیـت و سـاختار ارتبـاط مییابـد؛ مفاهیمی که آماج این نوشتار به دست دادن پاسخی در خور دربارهشان است.