عقلانیت ؛ رمز بقای گونه بشر: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی «در مسیر تکاملِ گونه ی انسان، در جریان پیچیده تر شدن و حجیم تر شدنِ ناحیه ی پیش...» ایجاد کرد)
 
 
سطر ۱: سطر ۱:
در مسیر تکاملِ گونه ی انسان، در جریان پیچیده تر شدن و حجیم تر شدنِ ناحیه ی پیشانیِ مخ و خودآگاه شدنِ روند [[پردازش اطلاعات]] در برخی از حوزه های معنایی و در مسیر تکامل یک فرد انسانی، از شکوفایی نظامی از قانونمندی های حاکم بر استنتاج و استدلال، که در درجه ی نخست برای پیشبینی آینده بر مبنای شواهد موجود در زمان حال تخصص یافته است؛ یعنی عقلانیتی که مایه ی فخر و غرور گونه ی ماست، از یک زاویه، ابزار غلبه بر طبیعت است در '''جانوری که چنگ و دندان ندارد.''' این تعبیر نیچه ای،اگر در فراخنای زمان نگریسته شود، معنای بیشتری می یابد؛ چرا که رمز بقای گونه ی ما و پیروزی مان بر فشارهای طبیعی، همین عقلانیت بوده است. تکامل یافتن و بالیدنِ عقلانیت در جانداری چون ما، هدفی فراتر از شعر سرودن و معما حل کردن و فلسفه بافیدن، یعنی [[بقا]] را دنبال می کرده است.
+
در مسیر تکاملِ گونه ی انسان، در جریان پیچیده تر شدن و حجیم تر شدنِ ناحیه ی پیشانیِ مخ و [[خودآگاه]] شدنِ روند [[پردازش اطلاعات]] در برخی از حوزه های معنایی و در مسیر تکامل یک فرد انسانی، از شکوفایی نظامی از قانونمندی های حاکم بر استنتاج و استدلال، که در درجه ی نخست برای پیشبینی آینده بر مبنای شواهد موجود در زمان حال تخصص یافته است؛ یعنی عقلانیتی که مایه ی فخر و غرور گونه ی ماست، از یک زاویه، ابزار غلبه بر طبیعت است در '''جانوری که چنگ و دندان ندارد.''' این تعبیر نیچه ای،اگر در فراخنای زمان نگریسته شود، معنای بیشتری می یابد؛ چرا که رمز بقای گونه ی ما و پیروزی مان بر فشارهای طبیعی، همین عقلانیت بوده است. تکامل یافتن و بالیدنِ عقلانیت در جانداری چون ما، هدفی فراتر از شعر سرودن و معما حل کردن و فلسفه بافیدن، یعنی [[بقا]] را دنبال می کرده است.
 +
<br />
 +
<br />
  
 
کارکرد اصلی عقل، اسلحه ساختن و سرپناه درست کردن و ارزیابی نمودنِ سود و زیان است و از این رهگذر، زنده ماندن. عقل نظامی از قواعد حاکم بر استنتاج و استدلال است. ساختاری تکامل یافته و بغرنج از الگوهای انتخاب گزینه ها، که از میان بیشمار امکانات ممکن برای آینده محتمل ها را انتخاب و بقیه را طرد می کند و از این میان نیز یکی را بر بقیه ترجیح می دهد و بر مبنای آن، رفتار فرد را سازماندهی می کند.
 
کارکرد اصلی عقل، اسلحه ساختن و سرپناه درست کردن و ارزیابی نمودنِ سود و زیان است و از این رهگذر، زنده ماندن. عقل نظامی از قواعد حاکم بر استنتاج و استدلال است. ساختاری تکامل یافته و بغرنج از الگوهای انتخاب گزینه ها، که از میان بیشمار امکانات ممکن برای آینده محتمل ها را انتخاب و بقیه را طرد می کند و از این میان نیز یکی را بر بقیه ترجیح می دهد و بر مبنای آن، رفتار فرد را سازماندهی می کند.
 +
<br />
 +
<br />
  
برای یک سیستمِ جاندار معقول، آینده، یعنی این آستانه ی مرموزی که همیشه در پیشارویش قرار دارد، انباشته از احتمالات و امکاناتِ گوناگون است. تمام این گزینه ها، آنگاه که با دیدی جهانی و غیرموضعی بدان نگریسته شود، بختی برابر برای تحقق دارند. جهان پیشاروی کنشگرِِ معقول، گستره ای تمیزناپذیر از بیشمار گزینه ی متقارن است.
+
برای یک سیستمِ جاندار معقول، آینده، یعنی این آستانه ی مرموزی که همیشه در پیشارویش قرار دارد، انباشته از احتمالات و امکاناتِ گوناگون است. تمام این گزینه ها، آنگاه که با دیدی جهانی و غیرموضعی بدان نگریسته شود، بختی برابر برای تحقق دارند. جهان پیشاروی کنشگرِِ معقول، گستره ای تمیزناپذیر از بیشمار گزینه ی [[متقارن]] است.

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۳۴

در مسیر تکاملِ گونه ی انسان، در جریان پیچیده تر شدن و حجیم تر شدنِ ناحیه ی پیشانیِ مخ و خودآگاه شدنِ روند پردازش اطلاعات در برخی از حوزه های معنایی و در مسیر تکامل یک فرد انسانی، از شکوفایی نظامی از قانونمندی های حاکم بر استنتاج و استدلال، که در درجه ی نخست برای پیشبینی آینده بر مبنای شواهد موجود در زمان حال تخصص یافته است؛ یعنی عقلانیتی که مایه ی فخر و غرور گونه ی ماست، از یک زاویه، ابزار غلبه بر طبیعت است در جانوری که چنگ و دندان ندارد. این تعبیر نیچه ای،اگر در فراخنای زمان نگریسته شود، معنای بیشتری می یابد؛ چرا که رمز بقای گونه ی ما و پیروزی مان بر فشارهای طبیعی، همین عقلانیت بوده است. تکامل یافتن و بالیدنِ عقلانیت در جانداری چون ما، هدفی فراتر از شعر سرودن و معما حل کردن و فلسفه بافیدن، یعنی بقا را دنبال می کرده است.

کارکرد اصلی عقل، اسلحه ساختن و سرپناه درست کردن و ارزیابی نمودنِ سود و زیان است و از این رهگذر، زنده ماندن. عقل نظامی از قواعد حاکم بر استنتاج و استدلال است. ساختاری تکامل یافته و بغرنج از الگوهای انتخاب گزینه ها، که از میان بیشمار امکانات ممکن برای آینده محتمل ها را انتخاب و بقیه را طرد می کند و از این میان نیز یکی را بر بقیه ترجیح می دهد و بر مبنای آن، رفتار فرد را سازماندهی می کند.

برای یک سیستمِ جاندار معقول، آینده، یعنی این آستانه ی مرموزی که همیشه در پیشارویش قرار دارد، انباشته از احتمالات و امکاناتِ گوناگون است. تمام این گزینه ها، آنگاه که با دیدی جهانی و غیرموضعی بدان نگریسته شود، بختی برابر برای تحقق دارند. جهان پیشاروی کنشگرِِ معقول، گستره ای تمیزناپذیر از بیشمار گزینه ی متقارن است.