ابرچرخه: تفاوت بین نسخهها
جز |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
ابرچرخه (Hypercycle) | ابرچرخه (Hypercycle) | ||
− | ''مجموعهاى خودارجاع و پيچيده از عناصر است كه توسط روابطى به هم تبديل مىشوند.'' | + | '''مجموعهاى خودارجاع و پيچيده از عناصر است كه توسط روابطى به هم تبديل مىشوند.''' |
سیستم های پیچیده (ص:152-153-154-155) | سیستم های پیچیده (ص:152-153-154-155) | ||
---- | ---- | ||
+ | <br /> | ||
− | [[رابطه بازگشتى|روابط بازگشتى]] را در تمام سطوح [[سیستم خودزاینده|سيستمهاى خودزاينده]] مىتوان باز يافت. اگر در يك سلول زنده، به مدتى نامتناهى مسير يك اتم كربنِ نشاندار را دنبال كنيم و مولکولهايى كه اين اتم به آنها وارد مىشود را رديابى نماييم، خواهيم ديد كه اين اتم تمام مولكوهاى آلى [[سيستم]] را در خواهد پيمود. اين بدان معناست كه در سطح بيوشيميايى، تمام واكنشهاى موجود در سيستم زنده به هم چفت شدهاند. همه چيز در ساخت شيميايى حيات حالت چرخهاى دارد. در اين شهرِ سرگيجهآور، بنبست وجود | + | [[رابطه بازگشتى|روابط بازگشتى]] را در تمام سطوح [[سیستم خودزاینده|سيستمهاى خودزاينده]] مىتوان باز يافت. اگر در يك سلول زنده، به مدتى نامتناهى مسير يك اتم كربنِ نشاندار را دنبال كنيم و مولکولهايى كه اين اتم به آنها وارد مىشود را رديابى نماييم، خواهيم ديد كه اين اتم تمام مولكوهاى آلى [[سيستم]] را در خواهد پيمود. اين بدان معناست كه در سطح بيوشيميايى، تمام واكنشهاى موجود در سيستم زنده به هم چفت شدهاند. همه چيز در ساخت شيميايى حيات حالت چرخهاى دارد. '''در اين شهرِ سرگيجهآور، بنبست وجود ندارد'''، هر آنچه هست، ميدانها و شاهراههاى متصل به هم است. ممكن است ما به عنوان زيستشناسانى درس خوانده و مغرور از معلومات كاملمان، به کتابهايى استناد كنيم كه يك چرخهى منفرد (مانند چرخهى كربس)، يا -از آن بدتر!-يك مسير يك طرفهى شيميايى (مانند تجزيهى گلوكز) را به عنوان فرآيندى زيستى عنوان كردهاند. اما در واقع چنين چيزى در سيستمهاى زنده وجود ندارد. |
− | + | <br /> | |
− | + | <br /> | |
− | + | در سيستمهاى زنده، هريك از اين چرخهها يا راهها در انبوه چرخهها و راههاى ديگرى گم شدهاند، كه در نهايت مجموعهى غول آساى يكپارچهاى از ارجاعات شيميايىِ در هم بافته را به دست مىدهد. چنين مجموعهاى را در علم بيوشيمى، '''ابرچرخه''' مىنامند. ابرچرخه، مجموعهاى [[خودارجاع]] و [[پيچيده]] از [[عناصر]] است كه توسط [[روابط]]ى به هم تبديل مىشوند. يك سلول، در واقع يك ابرچرخهى عظيم شيميايى است كه در زمينهى آبىِ محدود به غشاء سلول - حد و مرز سيستم- به چرخشهاى بازگشتىِ خود مشغول است. | |
+ | <br /> | ||
+ | <br /> | ||
− | + | مىتوان مفهوم ابرچرخه را به كل [[سیستم خودارجاع|نظامهاى خودارجاعِ]] غولآسايى كه در نظامهاى [[خودزاينده]] يافت مىشوند، تعميم داد. | |
− | + | ||
− | + | ||
− | در سطح جامعهشناختى هم چنين است، يك جامعه، مىتواند | + | ابرچرخهها، در هر سطحى كه نگريسته شوند، با هم اتصال دارند. يك سلول بدن شما، در كليتِ خود، يك ابرچرخهى بسيار پيچيدهى شيميايى است كه از راه غشاء سلولىاش با سلولهاى مجاور -يا در مورد هورمونها، با سلولهايى دوردست- ارتباط دارد. اگر بخواهيم در هم تنيدگى اين ابرچرخهها را بهانهى دستيابى به ابرچرخهى بزرگترى قرار دهيم، به نتيجهى شگفت انگيزى مىرسيم. ك'''ل بدن شما، يك ابرچرخهى بسيار بسيار غول آساى شيميايى است''' كه همچنان در محيط آبى پيرامون خود میگردد. اين بار، [[مرز]] اين محيط آبى به پوست شما محدود مىشود. |
+ | <br /> | ||
+ | <br /> | ||
+ | |||
+ | مىتوان در سطحى ديگر هم به كل ماجرا نگاه كرد. شبكهى عصبى شما، مجموعهاى درهم تنيده از بيشمار مسير نورونى است. اگر وقت كافى داشته باشيد تا پيامِ عصبى صادر شده از يك نورون را دنبال كنيد، خواهيد ديد كه ماجراى چرخههاى بيوشيميايى در اينجا هم تكرار مىشود. نورونى كه از نورون اولى پيام دريافت مىكند، به نورونى پيام می فرستد كه پس از بيشمار حلقه بار ديگر به همان نورون اولى پيغام خواهد فرستاد. در مغز هم كوچهى بنبست نداريم. كل دستگاه اعصاب، يك شبكهى عصبى منفرد است. | ||
+ | <br /> | ||
+ | <br /> | ||
+ | |||
+ | در [[سطح جامعهشناختى]] هم چنين است، يك جامعه، مىتواند مجموعه اى متكثر از سازمانها، خرده فرهنگها، گروههاى قومى و نژادى، و حتى مرزبنديهاى سياسى متمايز تلقى شود، اما هنگامى كه كنش متقابل اعضايش را دنبال مىكنيد، به اين نتيجه مىرسيد كه كليت آن، يك ابرچرخهى گستردهى ارتباطات انسانى است. | ||
+ | <br /> | ||
+ | <br /> | ||
در زيستگاهها، با نگاهى بومشناسانه به تصويرى مشابه دست خواهيد يافت. هريك از سيستمهاى زندهى مقيم هريك از بومهاى زمين، مرتب در حال تبادل مولكولهاى آلى و غيرآلى با محيط هستند. مولکولهايى كه خود توسط جانداران ديگر مورد استفاده قرار مىگيرند. همچنان كه معلوم نيست كربنهاى بدن شما قبلا در بدن كدام شخصيت تاريخى يا جانور ماقبل تاريخ حضور داشته، معلوم هم نيست كه بعدها در چه بدنهایى به چرخش خود ادامه دهند. كافى است اين حرفها را با مفاهيم بومشناختى مانند زنجيرههاى غذايى (باز هم مفهومى بيش از حد ساده شده) و چرخههاى ماده و غذا (حالا كمى بهتر شد!) مقايسه كنيد، تا دريابيد كه كل زيستكره چيزى جز يك ابرچرخهى عظيم از روابط درهم تنيدهى شيميايى، يا ارتباطى، يا رفتارشناختى، يا... نيست. | در زيستگاهها، با نگاهى بومشناسانه به تصويرى مشابه دست خواهيد يافت. هريك از سيستمهاى زندهى مقيم هريك از بومهاى زمين، مرتب در حال تبادل مولكولهاى آلى و غيرآلى با محيط هستند. مولکولهايى كه خود توسط جانداران ديگر مورد استفاده قرار مىگيرند. همچنان كه معلوم نيست كربنهاى بدن شما قبلا در بدن كدام شخصيت تاريخى يا جانور ماقبل تاريخ حضور داشته، معلوم هم نيست كه بعدها در چه بدنهایى به چرخش خود ادامه دهند. كافى است اين حرفها را با مفاهيم بومشناختى مانند زنجيرههاى غذايى (باز هم مفهومى بيش از حد ساده شده) و چرخههاى ماده و غذا (حالا كمى بهتر شد!) مقايسه كنيد، تا دريابيد كه كل زيستكره چيزى جز يك ابرچرخهى عظيم از روابط درهم تنيدهى شيميايى، يا ارتباطى، يا رفتارشناختى، يا... نيست. | ||
+ | <br /> | ||
+ | <br /> | ||
ابرچرخه، مجموعهى پيچيده و بزرگى از عناصر است كه با روابطى خودارجاع به هم متصل شده، و هيچ بخشى از آن از بقيه منفك نمانده باشد. كل سيستم خودزاينده –در هر سطحى كه نگريسته شود، يك ابرچرخهى عظيم است. | ابرچرخه، مجموعهى پيچيده و بزرگى از عناصر است كه با روابطى خودارجاع به هم متصل شده، و هيچ بخشى از آن از بقيه منفك نمانده باشد. كل سيستم خودزاينده –در هر سطحى كه نگريسته شود، يك ابرچرخهى عظيم است. | ||
+ | <br /> | ||
+ | <br /> | ||
[[رده: کلیدواژه]] [[رده: نظریه سیستمهای پیچیده]] | [[رده: کلیدواژه]] [[رده: نظریه سیستمهای پیچیده]] |
نسخهٔ ۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۵:۵۳
ابرچرخه (Hypercycle)
مجموعهاى خودارجاع و پيچيده از عناصر است كه توسط روابطى به هم تبديل مىشوند.
سیستم های پیچیده (ص:152-153-154-155)
روابط بازگشتى را در تمام سطوح سيستمهاى خودزاينده مىتوان باز يافت. اگر در يك سلول زنده، به مدتى نامتناهى مسير يك اتم كربنِ نشاندار را دنبال كنيم و مولکولهايى كه اين اتم به آنها وارد مىشود را رديابى نماييم، خواهيم ديد كه اين اتم تمام مولكوهاى آلى سيستم را در خواهد پيمود. اين بدان معناست كه در سطح بيوشيميايى، تمام واكنشهاى موجود در سيستم زنده به هم چفت شدهاند. همه چيز در ساخت شيميايى حيات حالت چرخهاى دارد. در اين شهرِ سرگيجهآور، بنبست وجود ندارد، هر آنچه هست، ميدانها و شاهراههاى متصل به هم است. ممكن است ما به عنوان زيستشناسانى درس خوانده و مغرور از معلومات كاملمان، به کتابهايى استناد كنيم كه يك چرخهى منفرد (مانند چرخهى كربس)، يا -از آن بدتر!-يك مسير يك طرفهى شيميايى (مانند تجزيهى گلوكز) را به عنوان فرآيندى زيستى عنوان كردهاند. اما در واقع چنين چيزى در سيستمهاى زنده وجود ندارد.
در سيستمهاى زنده، هريك از اين چرخهها يا راهها در انبوه چرخهها و راههاى ديگرى گم شدهاند، كه در نهايت مجموعهى غول آساى يكپارچهاى از ارجاعات شيميايىِ در هم بافته را به دست مىدهد. چنين مجموعهاى را در علم بيوشيمى، ابرچرخه مىنامند. ابرچرخه، مجموعهاى خودارجاع و پيچيده از عناصر است كه توسط روابطى به هم تبديل مىشوند. يك سلول، در واقع يك ابرچرخهى عظيم شيميايى است كه در زمينهى آبىِ محدود به غشاء سلول - حد و مرز سيستم- به چرخشهاى بازگشتىِ خود مشغول است.
مىتوان مفهوم ابرچرخه را به كل نظامهاى خودارجاعِ غولآسايى كه در نظامهاى خودزاينده يافت مىشوند، تعميم داد.
ابرچرخهها، در هر سطحى كه نگريسته شوند، با هم اتصال دارند. يك سلول بدن شما، در كليتِ خود، يك ابرچرخهى بسيار پيچيدهى شيميايى است كه از راه غشاء سلولىاش با سلولهاى مجاور -يا در مورد هورمونها، با سلولهايى دوردست- ارتباط دارد. اگر بخواهيم در هم تنيدگى اين ابرچرخهها را بهانهى دستيابى به ابرچرخهى بزرگترى قرار دهيم، به نتيجهى شگفت انگيزى مىرسيم. كل بدن شما، يك ابرچرخهى بسيار بسيار غول آساى شيميايى است كه همچنان در محيط آبى پيرامون خود میگردد. اين بار، مرز اين محيط آبى به پوست شما محدود مىشود.
مىتوان در سطحى ديگر هم به كل ماجرا نگاه كرد. شبكهى عصبى شما، مجموعهاى درهم تنيده از بيشمار مسير نورونى است. اگر وقت كافى داشته باشيد تا پيامِ عصبى صادر شده از يك نورون را دنبال كنيد، خواهيد ديد كه ماجراى چرخههاى بيوشيميايى در اينجا هم تكرار مىشود. نورونى كه از نورون اولى پيام دريافت مىكند، به نورونى پيام می فرستد كه پس از بيشمار حلقه بار ديگر به همان نورون اولى پيغام خواهد فرستاد. در مغز هم كوچهى بنبست نداريم. كل دستگاه اعصاب، يك شبكهى عصبى منفرد است.
در سطح جامعهشناختى هم چنين است، يك جامعه، مىتواند مجموعه اى متكثر از سازمانها، خرده فرهنگها، گروههاى قومى و نژادى، و حتى مرزبنديهاى سياسى متمايز تلقى شود، اما هنگامى كه كنش متقابل اعضايش را دنبال مىكنيد، به اين نتيجه مىرسيد كه كليت آن، يك ابرچرخهى گستردهى ارتباطات انسانى است.
در زيستگاهها، با نگاهى بومشناسانه به تصويرى مشابه دست خواهيد يافت. هريك از سيستمهاى زندهى مقيم هريك از بومهاى زمين، مرتب در حال تبادل مولكولهاى آلى و غيرآلى با محيط هستند. مولکولهايى كه خود توسط جانداران ديگر مورد استفاده قرار مىگيرند. همچنان كه معلوم نيست كربنهاى بدن شما قبلا در بدن كدام شخصيت تاريخى يا جانور ماقبل تاريخ حضور داشته، معلوم هم نيست كه بعدها در چه بدنهایى به چرخش خود ادامه دهند. كافى است اين حرفها را با مفاهيم بومشناختى مانند زنجيرههاى غذايى (باز هم مفهومى بيش از حد ساده شده) و چرخههاى ماده و غذا (حالا كمى بهتر شد!) مقايسه كنيد، تا دريابيد كه كل زيستكره چيزى جز يك ابرچرخهى عظيم از روابط درهم تنيدهى شيميايى، يا ارتباطى، يا رفتارشناختى، يا... نيست.
ابرچرخه، مجموعهى پيچيده و بزرگى از عناصر است كه با روابطى خودارجاع به هم متصل شده، و هيچ بخشى از آن از بقيه منفك نمانده باشد. كل سيستم خودزاينده –در هر سطحى كه نگريسته شود، يك ابرچرخهى عظيم است.