ارجاع: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو
 
سطر ۱: سطر ۱:
  
  
''ارجاع (Reference) عبارت است از رابطه‏‌ى ميان نمادها با پديده‏‌هاى بازنمايى شده در سيستم.''
+
'''ارجاع (Reference) عبارت است از رابطه‏‌ى ميان نمادها با پديده‏‌هاى بازنمايى شده در سيستم.'''
  
 
کتاب سیستم های پیچیده (ص:144-145-146)
 
کتاب سیستم های پیچیده (ص:144-145-146)

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۰۴


ارجاع (Reference) عبارت است از رابطه‏‌ى ميان نمادها با پديده‏‌هاى بازنمايى شده در سيستم.

کتاب سیستم های پیچیده (ص:144-145-146)



سيستم با بازنمايى مهروند، در واقع جهانى مصنوعى، قراردادى، ساده شده و نمادين را به ازاى آنچه كه هستى بيرونى دارد، مى‏‌آفريند. اين تصويرِ كاربردى جهان، بايد به شكلى با آنچه كه در آن بيرون مى‏‌گذرد پيوند بخورد. اين كار به كمك پديده‏‌ى ارجاع صورت مى‏‌گيرد. ارجاع ، عبارت است از رابطه‏‌ى ميان نمادها با پديده‏‌هاى بازنمايى شده در سيستم.

ارجاع سطوح گوناگون دارد.

نخست، پديده‏‌هاى بازنمايى شده در سيستم به رخدادها و حوادثى در مهروند نسبت داده مى‌‏شوند،


در گام بعد نماد‌هایى به اين پديده‏‌ها منسوب مى‌‏شوند. اين روند مى‌‏تواند در ميان نمادها هم تكرار شود، يعنى نمادى به نماد ديگر ارجاع دهد.


مثلاً واژه‏‌ى ميز را در نظر بگيريد. در جهانِ بيرون، بخشى از روندها و هستنده‏‌ها توسط دستگاه حسى ما به صورتِ يك جا و متصل به هم درك مى‏شوند و در قالب پديده‏‌اى منفرد از زمينه‌‏ى مهروند كنده مى‏‌شوند. اين پديده‏‌اى كه از بستر متقارن مهروند بريده و كنده شده، در داخل دستگاه عصبى به صورت مجموعه‌‏اى از اطلاعات و نشانه‌‏ها بازنمايى مى‌‏شود. در نخستين گام، آنچه كه در مغز ما به ازاى ديدن يك ميز پديد مى‏‌آيد، به "چيزى در آن بيرون" ارجاع مى‏‌شود. در گام بعدى، ما اين تصوير ذهنى را نمادگذارى مى‏‌كنيم. مثلاً عبارت "ميز" را به كار مى‏‌بريم.

"ميز"، تركيبى از چند واج است كه نمادى زبانى را ايجاد مى‏‌كند. اين نماد، به خودىِ خود هيچ محتوايى ندارد. يعنى اگر هيچ انسانى بر زمين نمى‌‏زيست، ارتعاشات هوايى كه صداى ميز را توليد مى‌‏كنند، بر هيچ چيز دلالت نمى‏‌كردند. اما سيستمِ شناسنده‌ي‌ ما، صداى ميز را به پديده‏‌اى كه از جهان استخراج كرده بوديم نسبت مى‏‌دهد و به اين شكل دومين گام ارجاع انجام مى‌‏گيرد. اين گام دوم مى‏‌تواند با گام‌هاى ديگرى در سطح نشانه‏‌ها دنبال شود. مثلاً ما اين واج‌ها و صداهاى معرف ميز را با علامت‌هایى مى‌‏نويسيم و به اين ترتيب در خط فارسى نشانه‌‏اى مانند ميز را هم‏‌ارزِ با واج‌هاى سازنده‏ى‌ "ميز" فرض مى‏‌كنيم. مى‌‏توان اين كار را تا بى نهايت ادامه داد، يعنى مثلاً علامت "م" را نشانه‏‌ى كلمه‌‏ى ميز فرض كرد و بعد آن را با اشاره‏‌اى حركتى نشان داد و بار ديگر آن را به نقشى مربوط كرد و...