كالبدشناسى منش
منشها هم مثل هر سيستم همانندساز و خودزاينده ى ديگرى، در مسير تكامل خود سلسله مراتبى از پيچيدگى را در درون خود ايجاد مى كنند. يكى از راه هاى دستيابى به دركى دقيقتر از مفهوم منش و عناصر سازنده ى آن، بررسى همين سطوح پياپىِ سلسله مراتب است؛ سطوحى كه از برهم نهاده شدنشان ساخت پيازگونه ى منش پديد مىآيد.
نمادها، خرد ترین واحد حمل معنا
مغز؛ پیچیده ترین چیز شناخته شده در هستی
سطح بعدى پيچيدگى، كه همچون زيربنا و بستري براي پيدايش منشها عمل مى كند، تركيبها و دنباله هاى معنادارِ نشانگانى را در بر مى گيرد. اين دنباله ها، مجموعه اي از يكاها و عناصر لايه ى زيرين و قواعد ربطِ ميانشان هستند كه مجموعه اي از باورها را به رخدادهايى در جهان خارج ارجاع مى دهند. اين دنباله ها مى توانند از جنس واجها و نمادهاى زبانى باشند (گزاره ها) يا رشته اي از نمادهاى حامل بارِ زيبايى شناسانه (موسيقى يا نقاشی) را شامل شوند. از همينجا زايش برخى از منشهاى ساده آغاز میشود. گزاره هايى كه در فضاى حالت معنا به صورت جذب كننده عمل مى كنند و در موقعيتهاى خاص، تراكم بالايى از معانى را منتقل مى كنند، در واقع نوعى منش هستند.
شاخصى كه تفكيک اين گزاره هاى خاص از بقيه را ممكن مى كند، شيوه ی مرزبندى شان است. سيستم بودن، ويژگى همه ى منشهاست. بنابراين حتی كوچکترين و ساده ترين منش هم بايد بتواند ميان خود و ساير عناصر اطلاعاتى و معنايى پيرامونش مرزبندي پايداري ايجاد كند. اين امر، مترادف ثبات ساختار و تداوم معناى اين گزاره ها در جريان تكثير شدن هاى پياپى است. جمله اي از كتاب مقدس، ضربالمثلى با كاربرد مشخص، و بيتى از حافظ كه همواره مفهومى خاص را در ذهن متبادر كند،