جبر - اختیار

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو

کلیدواژه‌های خویشاوند (مفهومی):
علیت ـ تصادف
درونزاد ـ برونزاد
جزء ـ کل
انتخاب ـ اجبار

اصل اختیار:

  • شبکه ی روابط جاری در عناصر هستی، متناسب با درجه ی پیچیدگی هر سیستم، میزانی از آزادی عمل را در زمینه ای از متغیرهای تعیین شده توسط عوامل خارجی، برایش فراهم میآورد.
  • به عبارت دیگر، رفتار هر سیستم توسط مجموعه ای از متغیرهای درونی یا بیرونی تعیین می شود، که نسبت این دو به سطح پیچیدگی سیستم بستگی دارد.
  • با افزوده شدن بر پیچیدگی سیستم، میزان و تأثیر متغیرهای درونزاد برای تعیین رفتار سیستم بیشتر می شود، و بنابراین درجه هایی از استقلال رفتاری از محیط حاصل می آید.
  • مجموعه ی رفتارهایی را که زیر تأثیر متغیرهای درونزاد سیستم شکل گرفته باشند، اختیاری می نامند.


دوبُن گرايی:

باور به این که من و مهروند دو ماهیت متمایز و جدا از هم هستند که در ذات با هم تعارض دارند. از این رو، ارتباط من و هستی یکطرفه، علّی، ساده و روشن است؛ یعنی، همانطور که دو چیزِ بی ربط به شکلی ساختگی و برونزاد با هم مرتبط میشوند.


تله ی افلاطون:

فرض روابط علّی میان من و مهروند به دو فرض علّیِ متضاد در مورد این دو منتهی میشود. از یک سو، می توان فرض کرد که هستی من را تعیین میکند (جبرگرایی کامل) و از سوی دیگر، ممکن است من تنها عامل و علت دگرگونی هستی فرض شود (اختیارگرایی مطلق).


راهبرد زرتشت:

پذیرش درهم تنیدگی من و مهروند، که به فهمِ تعین دوسویه و اندرکنش مداوم و بنیادین این دو منتهی میشود.


پرسش

گشودگی مهروند یعنی چه؟
آیا این بدان معناست که فهم من از مهروند همواره ناقص و ناتمام است؟
اگر فهم من از مهروند همواره ناتمام است، چرا همگان در جستوجوی قطعیت و تمامیت در دستگاه شناختی خود هستند؟
من و مهروند چطور با هم مربوط میشوند؟ منظور از در هم تنیدگی این دو چیست؟


تمرین

در یک کنش عادی خودتان متغیرهای تعیین کننده ی آن رفتار را که از شما یا محیط صادر شده اند از هم تفکیک کنید
14.JPG