درباره زمان زروان بیکران
مجموعه ی نظریه ی زروان- کتاب ششم
نوشته شروین وکیلی
پيش درآمد
زمان، مفهومی چنان آشنا، ملموس، بديهي، پيش پا افتاده، و کليدي است که نوشتن دربارهاش به شجاعتي بسيار نياز دارد و شک کردن و به چالش کشيدن برداشتهاي رايج دربارهاش به جسارتي افزونتر. فهم مفهوم زمان، و نقد کردنِ برداشت رايج از اين مفهوم، اگر به قدر کافي تداوم يابد به تلاش براي دستيابي به نگاهي تازه و رويکردي نو دربارهي مفاهيمي بنيادين مانند مکان، تغيير، عليت، و رخداد منتهي ميشود. زمان مفهومي چنان حاضر و نافذ است که هر پيشنهاد جديدي براي جور ديگر ديدنِ آن به راهبردهايي رفتاري براي دگرگوني در کردار هم ميانجامد. دستکاري کردن مفهوم زمان به معناي دستکاري کردن شکل هستي خويشتن است، و از اين روست که جور ديگر انديشيدن دربارهي زمان چنين سهمگين مي نمايد. اميدوارم که اين نوشتار، متني جسورانه باشد که دستيابي به درکي انتقادي از مفهوم زمان را ممکن سازد، و اين کار را تا مرزهاي استنتاج راهبردهايي رفتاري براي «جور ديگر جريان يافتنِ زمان» يا با بياني دقيقتر، براي «خلق ديگرگونه ي زمان» دنبال کند.
رده بندی زمان
زماني ريموند ويليامز رويکردهاي انديشمندان به زمان را در سه رده جاي داده بود :
نخست برداشت علمی
سوم رويکرد انتقادي
پرسشهای مرکزی درباره زمان
هر نگرش فراگیر و استوار دربارهی زمان، باید برای این چند پرسش پاسخهایی در خور داشته باشد:
نخست :
زمان چیست؟ چگونه تعریف میشود؟ و از چه اعتبار هستی شناختی ای برخوردار است؟
دوم :
چند شیوهی متفاوت برای فهم و صورتبندی زمان وجود دارد و در این میان اولویت و مرکزیت با کدام برداشت و کدام شیوه است؟
سوم :
چرا برداشت "عقلِ سلیمی" از زمان و نگاه عمومی رایج به این مفهوم چنین شکل و شمایلی پیدا کرده؟ و چه روندهایی باعث شده تا روایتی که امروز از زمان رواج دارد فراگیر شود؟
چهارم :
ارتباط زمان با سایر مفاهیم بنیادینی که در دیدگاه ما وجود دارد، کدام است؟
پنجم :
به طور خاص ارتباط زمان با من چیست؟ زمان چگونه در من به جریان میافتد؟ و چگونه بر پویایی چهار عنصر مرکزی من (بقا/ لذت/ قدرت/ معنا، یا به کوتاهی: قلبم) اثر میگذارد؟