کودکي‌ام در باغ ناصرالدين شاه گذشت

از ویکی زروان
نسخهٔ تاریخ ‏۶ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۴۵ توسط Mahdieh (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

من در تهران به دنیا آمده‌ام، در همین شهر هم بزرگ شده‌ام و زندگی کرده‌ام. تولد من در فیشرآباد، یا همان خیابان سمیه است. این منطقه در اصل در دوران ناصرالدین شاه باغ فیشر نام داشته است. ده سال اول زندگی‌ام را آنجا بودم و بعد به محله طرشت نقل مکان کردیم. از حدود هفده‌سالگی به‌محله اکباتان آمده‌ام و هم‌اکنون نیز در همین جا زندگی می‌کنم.

طرشت که تقریبا دوران نوجوانی‌ام در آن سپری شده، یکی از دهات قدیم اطراف تهران بوده است که کم‌کم با گسترش شهرنشینی، وارد محدوده شهر شده و الان نزدیک میدان آزادی است. همان‌طور که در تهران ده ونک هست و هنوز هم این منطقه بافت قدیمی خودش را حفظ کرده، طرشت نیز تا ده سال پیش بافت قدیمی و روستایی خودش را حفظ کرده بود. البته این روزها طرشت با گذشته‌هایش تفاوت‌های زیادی دارد. چرا که پیشتر مملو از باغ‌های توت و شاتوت بود و محصولات درخت‌هایش به تهران می‌رسید و محیطش شبیه روستا بود. یک گورستان قدیمی هم در آنجا هست که البته اکنون بیشتر قبرهایش از بین رفته و امروزه به یک پارک تبدیل شده است. مقبره شیخ دُربَستی نیز در اینجا قرار دارد. کلمه طرشت نیز تغییر یافته کلمه دُربَست است. طرشت یک حمام قدیمی هم دارد که حتی داستانی با نام جن حمام با اشاره به این حمام نوشته‌ام و به چاپ رسانده‌ام.

از طرشت و خاطرات نوجوانی‌ام که بگذریم، حدود 22 سالی است که منظم سفر می‌کنم که مسلما بخش مهمی از آن نه‌تنها در کشورمان ایران، بلکه «ایران زمین» بوده است، یعنی کشورهایی مثل کشورهای شمالی ایران که زمانی جزو ایران بوده‌اند. دیدن محیط طبیعی برایم بسیار جالب است و البته آثار باستانی و جنبه‌های مردم شناسی.

الان پاتوق اصلی من استان گلستان است که قبلا جزو گرگان به حساب می‌آمد. ولی از زمانی که سیل آمد و بعضی از درخت‌ها از بین رفتند، به جای کاشتن درخت‌های جدید و رسیدگی بیشتر، مابقی درخت‌ها را هم کندند. همین مساله موجب می‌شود سیل‌های بدتری هم بیاید.... خلاصه آن که محل دوست داشتنی من الان شرایط آشفته و بدی ‌دارد.

یکی دیگر از پاتوق‌های من کوه‌های اطراف تهران است که به نظرم زیبایی‌های زیادی دارد و براحتی نیز می‌توان خود را به آنجا رساند.

سفرهای خارجی زیادی هم رفته‌ام. مثلا به آسیای میانه یعنی ترکمنستان و خوارزم و... رفته‌ام. که الان به صورت سفرنامه در آمده است. نوروز امسال هم به برمه و مالزی و تایلند رفتم و....

شاید بعضی گمان کنند چنین سفرهایی هزینه‌های بسیار زیاد می‌خواهد و خودشان را دور از آن ببینند که روزی به این کشورها سفر کنند. به نظرم چنین انتخابی تا حدی به سبک زندگی افراد بر می‌گردد. من برای سفرهایم چه داخل کشور و چه خارج از آن هزینه زیادی نمی‌پردازم. مثلا چند سال پیش که به آسیای میانه رفتم و تمام سفرم 20روز طول کشید، حدود 400 هزارتومان خرج کردم. البته شاید این روزها به‌دلیل دلار قیمت‌ها فرق کند.

به نظرم سفر یک کوله و یک کفش خوب می‌خواهد. نیازی نیست در سفرهایمان به هتل 5 ستاره برویم. چنین سفرهای گردشگری موجب می‌شود مسافر مردم را نبیند. البته رفتن به میان مردم کار مشکل‌تری است. ولی من به تجربه دیده‌ام که نتایج خوبی دارد.

در سفرهای داخلی کشورم هم، کوله‌ام را پشتم می‌اندازم و راه می‌افتم. در سفر هتل برایم مطرح نیست. هر‌جا ‌موقعیت مناسب باشد می‌خوابم. در تاجیکستان در کوه خوابیدم.در چین، در روستاهای مختلف می‌خوابیدم. به همین دلیل است که می‌گویم خرج من در سفرهایم کم می‌شود.

یکی دیگر از مکان‌هایی که علاقه زیادی دارم به آنجا بروم، دره درکه است که در اطراف تهران قرار دارد. دره درکه یکی از زیباترین دره‌هایی است که دیده‌ام. علاوه بر درکه که دسترسی به آن آسان است، می‌توانیم چند کیلومتر از تهران دور شویم تا به کویر برسیم. دیدن کویر هم لطف خاص خودش را دارد. البته این جمله را برای بسیاری از نقاط ایران می‌توان گفت. از منطقه سیستان و بلوچستان و هرمزگان گرفته تا غرب کشور یعنی کردستان و لرستان که طبیعت زیبا و بکر آن بسیار تکان‌دهنده است و از طرف دیگر از فارس و مناطق جنوبی که جنبه تاریخی با ارزشی دارند گرفته تا شمال کشور.

سعدی شاعر اهل سفر بوده ، برخلاف حافظ‌ و این جمله اش که بسیار سفر باید تا پخته شود خامی، بسیار تکرار شده است. من با این جمله موافقم وآن را دیده‌ام و تجربه کرده‌ام. یکسری از اتفاقات هست که فقط ‌در سفر برای ما رخ می‌دهد. من فراخوانی عمومی به تمام مردم می‌دهم: تا جایی که برایتان ممکن است به سفر بروید. حیف است تجربیاتی خاص از سفر نداشته باشیم و بمیریم.

چاپ شده در روزنامه جام جم، سه شنبه 18 مهر 1391