نظام مند
آنچه ماکیاولی در آثارش، به ویژه در «گفتارها» آورده، پاسخی است که این رومی پرآشوب به پرسش از قدرت و سلطه داده است. پاسخی که با استعاره های نظامی، و زبانی به ظاهر فریب کارانه و حیله گرانه بیان شده، و با این وجود به دلیل تقدس زدایی از مفهوم قدرت و گسیختن پیوند میان قدرت امیر و کلیسا، نخستین اثر در حوزه ی فلسفه ی سیاسی مدرن محسوب می شود . نظریه پردازان لیبرال، مارکسیست ها، مثبت انگاران، کثرت گراها، عقل گرایان و تجربه گرایان کلاسیک، در سنت هابزی میگنجند. در مقابل، نسبیگرایان، ضدعقلگراها، برخی از آنارشیستها، پسامدرنها، پساساختارگراها و شالودهشکنها را باید وارث ماکیاولی دانست
رویکرد ماکیاولی، هرچند به لحاظ زمانی بر نگاه هابزی تقدم دارد، اما به لحاظ تاریخی در جریان نقد مستمر سنت هابزی شکل گرفته است. هواداران نگاه استراتژیک به قدرت، معیارهای اعتبار متفاوتی (مانند درجهی کارآمدی و عملیاتی بودن) را پیش میکشند و ادعاهای نظری متفاوتی دارند که بر نفی و طرد آرمانهای مورد نظر سنت هابزی (عقلانیت، انسجام، پیوستگی و تداوم) استوار است
اما سنت ماکیاولی به شبکهای از خردهنظریههای گاه ناسازگار منتهی میشود که چنین ادعاهایی را ندارند و تنها کارآمدی را به عنوان معیار داوری میان دیدگاهها به رسمیت میشناسند. ادعاهای برآمده از نگرش ماکیاولی موضعی، نسبی، و غیرقطعی است و این خصوصیتی است که بسته به اردوگاه مورد علاقهی نظریهپرداز، میتواند نقطهی قوت یا ضعف یک دیدگاه قلمداد شود.