وای و ایزدان همانندش

از ویکی زروان
نسخهٔ تاریخ ‏۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۱۶ توسط Behnoosh (بحث | مشارکت‌ها)

پرش به: ناوبری، جستجو

وای، گذشته از پیوند و ترکیب شدنش با ثواشه، با ایزدی دیگر نیز همسان پنداشته می‌شود، و او رام است. رام ایزدی است که در اوستا چندین بار نامش ذکر شده است، اما توصیفی بسیار ناقص و اندک از او در دست است. در ادبیات اوستایی، نام او به صورت موجودی مستقل از وای، و همواره در کنار مهر آورده شده است. لقبش در اوستا بخشنده‌ی چراگاه فراخ است، که از سوی دیگر لقب مهر هم هست، و در تمام مواردی که از او یاد شده، نخست نام مهر آمده و این هر دو با لقب‌های مشابه‌شان ستوده شده‌اند. در بعضی از جاها نامش به صورت خواستَر آمده که هوا-باد معنا می‌دهد و دستیار مهر بوده است. با وجود پیوند آشکار او با مهر، معلوم است که از همان دوران باستانی رام و وای را یکی می‌دانستند، چنان که یشتِ ویژه‌ی وای، به نام رام نامیده شده است.[۱] این یکتایی از آنجا معلوم می‌شود که در ادبیات پهلوی رام (یا گاهی رامَن) به صراحت همان وای دانسته شده است. بنابراین سه ایزد باد هندوایرانی باستان (وایو و تواشتری و ایندره)، در قالب یک ایزد ایرانی با سه نام (وای-ثواشه-رام) تبلور یافته که در برابر نسخه‌ای اهریمنی (وای بد)‌ قرار می‌گیرد، و پیوند باستانی خود را با مهر و جمشید حفظ کرده است.


در مقابل این ایزد مرموز و نیک، وای بد قرار می‌گیرد که معمولاً در اوستا با لقب اُسْتوویذَتو مورد اشاره قرار گرفته است. این واژه در متون جدیدتر به صورت استویهاد در آمده و نامی برای دیوِ مرگ است.[۲] اما در اصل لقبی برای وای بد بوده و «استخوان شکن» معنا می‌دهد. نام استویهاد در متون ‌کهن‌تر اوستا مانند یشت‌ها و گاهان و یسنه‌ها وجود ندارد، و تنها در وندیداد دیده می‌‎شود. در بند جالبی از وندیداد که در نکوهش روزه گرفتن آمده، انسان سیر بدان دلیل ستوده شده است که می‌تواند در برابر دیو استویهاد پایداری کند.[۳] استوویهاد ایزدی چندان سهمگین است که اگر کسی را لمس کند، او را به خواب می‌برد، و اگر سایه‌اش بر کسی بیفتد او را به تب دچار خواهد کرد. چشمان او مرگبار است و نگریستنش به مردمان ایشان را از پای در می‌آورد.


در بندهش او نقشی هم در روایت‌‌های عصر قیامت بر عهده دارد. چون کیخسرو در پایان زمان او را به خاطر تباهکاری‌اش سرزنش می‌کند و بعد او را به شکل شتری زرد در آورده و سوار بر او به دور جهان می‌تازد و در نهایت او را به قتل می‌رساند. شاید گوشزد کردن این نکته در اینجا سودمند باشد که مفهوم استخوان در هستی‌شناسی زرتشتی استعاره‌ای مهم است و به سختی و استحکامِ جهان مادی اشاره دارد. چنان که صفتِ مرسوم برای گیتی (در برابر مینو) استومند یعنی استخوان‌دار است. از این رو وای بد که استوویذتو است، با نابود کردن ماده و در هم شکستن استخوانِ قالب‌های گیتیانه است که مرگ را پدید می‌آورد، و این دقیقاً همان کاری است که توفان و تندباد انجام می‌دهد، آنگاه که تیرک و شالوده‌ی ساختمان‌ها و بناها یا تنه‌ی درختان را از جا می‌کند. وای از سوی دیگر با تیشتر نیز پیوندی دارد که در متون هندی همانندی ندارد. اوست که باعث جنبش ستاره‌ی تیشتر و فر ایرانی می‌شود،[۴] و تیشتر در سپیده‌دم در راهی دور از باد به سوی آب‌ها می‌شتابد.[۵]


در رام‌یشت، در صحنه‌ای که یادآورِ آبان‌یشت است، اهورامزدا در قالب موبدی ظاهر می‌شود که برای وای نماز می‌گذارد و از او می‌خواهد تا اهریمن را درهم بشکند. در اینجا وایو ایزدی بزرگ است که درخواست اهورامزدا را می‌پذیرد و او را بر دشمنش برتر می‌دارد.[۶] ایزد هوا آشکارا در اینجا از اهورامزدا برتر است و عجیب نیست که در بسیاری از جاها با لقبِ خوذاتَه (یعنی خودآفریده) ستوده شده است و این عنوانی است برازنده‌ی اهورامزدا که به زعم زرتشت نخستین و تنها ایزدِ خالق بوده است. این محکم‌ترین سندی است که پرستش وای در ایرانِ‌ پیشازرتشتی را نشان می‌دهد و ورود عناصری از آیین وی به منابع زرتشتی را اثبات می‌کند.


در رام‌یشت پس از اهورامزدا، فهرستی بلند از پهلوانان می‌آید که مانند هرمز از وای یاری می‌طلبند. هوشنگ، تهمورث، جمشید، فریدون، گرشاسپ، هوتَوسا (آتوسا) از خاندان نوذر، همه از او درخواست کردند و برایش نیایش نمودند و کامشان روا شد.[۷] آژیدهاک سه کله‌ی سه پوز اما، به همراه اوروَسار از نماز خویش سودی نبرد و وای درخواست ایشان را اجابت نکرد. درخواست آژیدهاک طبق معمول تهی کردن هفت کشور از مردمان و کشتن همگان بود. اما اوروَسار، می‌خواست تا بر کیخسرو چیره شود و از چنگ او برهد. اوروَسار که در اوستا نامش آمده، به گمان برخی پهلوانی از یاد رفته با روایتی ناشناخته است. در مقابل این نظر محتاطانه، نظر کریستن‌سن قرار دارد که این واژه را لقبی برای افراسیاب می‌داند و داستان را همان کشمکش مشهور کیخسرو و افراسیاب می‌داند. از آنجا که اوروَسار به اوستایی به معنای نیرومند است، حدس او پذیرفتنی می‌نماید.


در مورد آیین نماز گزاردن برای وای، چند نکته جالب است. نخست آن که گویی این مراسم به شکلی متفاوت از سایر خدایان انجام می‌شده است. تمام پهلوانان و ضدپهلوانان و حتا اهورامزدا، هنگام نیایش وای بر تخت زرین، بر بالش زرین، و بر فرش زرین نشستند و ایزد باد را با دستانی سرشار ستودند. مراسم ستودنش با آنچه که در مورد سایر ایزدان دیده می‌شود و ماهیتی زرتشتی دارد، یکسان است. یعنی از هومِ آمیخته به شیر و برسم گسترده و منثره و نماز با بانگ بلند سخن در میان است.


درخواست‌های پرستندگان وای بیشتر ماهیتی جنگی دارد. اما این حقیقت که یکی از نمازگزاران (هوتوسا یا همان آتوسا) زن است و ازدواج با گشتاسپ را طلب می‌کند، باید مورد توجه قرار گیرد. به‌خصوص که درست در بند بعدی گفته شده که دوشیزگانِ شوی ناگزیده، با همان فرش و تخت و بالش زرین وای را می‌ستایند تا شوهرانی ارجمند و برومند نصیبشان شود.[۸] از اینجا معلوم می‌شود که یکی از قدرت‌های وای، رساندن زن و مرد به هم بوده است، و این از ارتباطش با آناهیتا و هوم نیز معلوم می‌شود. در آبان‌یشت آناهیتا از وای نیرومندتر دانسته شده. چون انگار وای است که ارابه‌ی آناهیتا را به اطراف می‌برد. گردونه‌ی آناهیتا به چهار اسب بسته شده که باران و ابر و تگرگ و باد هستند.


جالب آن که در تیریَشت این خوارشماری باد و این تصور که باد به گردونه‌ی آناهیتا بسته شده، بدون اشاره به نام ایزدبانو واژگونه شده است. در اینجا می‌خوانیم که باد است که ابر و تگرگ و باران را به هفت کشور می‌راند.[۹] در رام‌یشت هم آمده که وای خیزاب‌آور، خیزاب‌فرو ریز، و خیزاب‌برانگیز است.[۱۰] یعنی موجودی است که آب به فرمانش حرکت می‌کند. این شاید نشانگر وجود نوعی تنش در میان پیروان ایزدبانوی باستانی آب و خدای باد بوده باشد. تنشی که به‌ویژه در مناطق ساحلی با تجربه‌ی مردمان از توفان و درهم تاختنِ آب و باد سازگاری داشته است.


  1. Darmesteter, 1892.
  2. وندیداد، فرگرد ۵، ۲، ۸ و ۹.
  3. وندیداد، فرگرد ۴، ۳ (الف)، ۴۹.
  4. اشتاد یشت، ۵.
  5. تیریشت، كرده ۷، بند ۳۵.
  6. رام یشت، كرده ۱، بندهای ۲-۵.
  7. رام‌یشت، كرده‌های ۲-۹.
  8. رام‌یشت، كرده ۱۰ و ۱۱.
  9. تیریشت، كرده ۶، بند ۳۳.
  10. رام‌یشت، كرده ۱۱، بند ۴۷.


منابع

  • Darmesteter, J. “Le Zend-Avesta, I,” Annales du Musée Guimet, Paris: Musée Guimet, 21, 1892.