واقعیت
در کتابها و مقالات دکتر شروین وکیلی فصل یا پاراگرافی مجزا به تعریف واقعیت و حقیقت اختصاص داده نشده است. از این رو ترجیح دادم با جست و جوی واژه واقعیت این دست نوشته را گردآوری کنم.
اصل واقعیتِ «بود»:
- هر آنچه هست، «بود» است، که سرشتی پویا و سیال و دگرگون شونده دارد.
- شکلِ شناختنی و بازنمایی شده ی این هستیِ (بیرونی + درونی) «نمود» است که توسط من درک میشود و شالوده ی شناسایی از هستی را برمی سازد.
- چارچوبی مفهومی، که برای پیکربندی و فهم این «نمود» در ذهن شناسنده تشکیل میشود، حقیقت نام دارد.
- حقیقت به بستر مفهومی دیگری ارجاع میشود که با خودِ «بود» همتا فرض می گردد و واقعیت نام دارد.
- «بود» بخشی از مهروند و «نمود» شبکه ای از پدیده هاست.
کتاب نظریه سیستم های پیچیده صفحه ۱۷
توهم کرانمندی هستی: زمان ـ مکان به راستی و در واقعیت بیرونی شان متغیرهایی کمّی و محدود و کرانمند هستند. در نتیجه، پیوند میان پدیدارها با زمان ـ مکان کرانمند، با ارتباط میان مهروند و زمان ـ مکان بیکرانه اشتباه گرفته می شود.
کتاب نظریه سیستم های پیچیده صفحه ۲۳
واقعگرايی/ ذهنگرايی خام: باور به یکی از این دو قطبِ افراطی:
- دستگاه شناسنده ی ما تصویری واقعی و منطبق با هستیِ بیرونی را پدید می آورد، به اصیل و واقعی پنداشتنِ داده های حسی یا محتوای مفاهیم منتهی می شود
- یا آن که این دستگاه تصویری ساختگی و توهم آمیز و کاملا برکنده شده از واقعیت بیرونی را تولید می کند.
تله ی اَکومن:
این فرض که ارزش و اهمیتِ شناسایی آن است که با واقعیت بیرونی تطابقی کامل دارد و انعکاسی درست و دقیق از ذات هستی محسوب میشود، به ستایش حسِ خام و خوار شمردنِ دستاوردهای فهم می انجامد. دستگاه شناسنده با این فرض که پردازش درونیِ منتهی به فهم نوعی تحریف و انحراف از حسِ خالص و اصیل است، کارکردِ آن را مورد بی توجهی قرار داده و سازوکارهایش را فلج می سازد.
کتاب نظریه سیستم های پیچیده صفحه ۱۳۸