سطح فرهنگى
ب( مكتبهايى كه به تحليل مفهوم فرهنگ پرداختهاند، را مىتوان به سه
- 219 گروه كلى تقسيم كرد
- نخست، عامگرايان كه فرهنگها را پديدارهايى همريخت، مشابه، و 220 برابر مىدانند كه خصلتى ايستا و تغييرناپذير دارند. بر مبناى نظر اين نظريهپردازان، تفاوتهاى مشاهدهپذير در ميان فرهنگهاى گوناگون همگى سطحى و فرعى و نامهم هستند و بنياد تمام آنها به اصول و مبانى مشتركى بازمىگردد. نگرشهاى ساختارگرايانه و رويكردى ميانرشتهاى مانند جامعهشناسى زيستى در اين گروه جاى مىگيرند. - دوم، تكاملگرايان كه به سلسلهمراتبى از پيچيدگی فرهنگها اعتقاد 221 دارند و برخى را عقبماندهتر از باقى مىدانند. به نظر ايشان، معيارى بيرونى و عينى مانند سطح پيچيدگى يا سطح فنآورى وجود دارد كه مىتوان بر مبناى آن فرهنگها را بر پلكان پيشرفتگى جاى داد. انديشمندان كالسيک مانند اسپنسر، ماركس، وبر، پارسونز و دوركهيم همگى هوادار شكلى از اين نظريه بودهاند. - در نهايت، نسبيتگرايان كه امروزه نامشان با پستمدرنها گره خورده 222 است، هر دو اصل موضوعهى همريختى و تكاملپذيرى )پيشرفت( را مردود مىدانند. آنها به فرهنگهايى متكثر و از پايه متفاوت باور دارند كه هر يک در شرايط خاص تاريخى و جغرافيايى خاص خود رشد كردهاند و براى پاسخگويى به پرسشهاى ويژهاى سازگار شدهاند. نسبيتگرايان تمام معيارهاى موجود براى ردهبندى و مقايسهى فرهنگها را محصولى از يک