جغرافیای دانایی
دانـش نظـامی از مفـاهیم، قواعـد، تعـاریف، گزارههـای ربـط، و راهبردهـای استنتاجی است که بازنمایی دقیق و قابل توافقی از جهان خارج را صورتبندی میکند. در مورد ماهیت دانش نظریههای گوناگونی وجـود دارد و اندیشـمندان مختلـف معیارهـای متفـاوتی را بـرای تفکیـک تصـورات، تخـیالت و اوهـام از دانستههای معتبر و رسمی پیشنهاد کردهاند. هر یک از این دیدگاهها، الگوهـای خاصی از ردهبندی خوشههای دانـایی و انـواع متفـاوتی از دانـش را بـه دسـت میدهند. هدف از این نوشتار به دست دادن چارچوبی نظری است کـه بـا دیـدگاهی میانرشتهای تصویری نو و کارآمد از سوههی انسانی را در زمینـهی متغیرهـای اصلی جامعهشناختی حاکم بر آن به دست دهد. از این رو، پیش از پرداختن بـه اصــل بحــا الزم اســت جایگــاه ایــن چــارچوب نظــری و حــد و مرزهــای شناختشناسانهی پیشنهادههای مورد ادعای این نوشـتار را تعیـین کنـیم. در کل چنین مینماید که در این زمینهی شلوغ سه ردهبنـدی عمـده و تأثیرگـذار در مورد دانش را بتوان تشخیص داد: الف قدیمیترین این ردهبنـدیها، کـه چـارچوب کالسـیک و مثبتانگارانـهی دانشـگاهی را میسـازد، از نظـر تـاریخی بـا دیـدگاه کانـت دربـارهی شـیوهی