اسطوره‌شناسی

از ویکی زروان
نسخهٔ تاریخ ‏۶ ژوئن ۲۰۱۷، ساعت ۰۳:۱۵ توسط Behnoosh (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

اسطوره نامی پرسش‌برانگیز است. در عرف دانشگاهی، هر نظامی از عقاید و باورها را که دیگر پیرو و معتقدی نداشته باشد، نظامی اساطیری می‌دانند. از این روست که از اساطیر مصری، اساطیر آزتک‌ها، و اسطوره‌های سلتی سخن می‌گویند. بیشتر بدان دلیل که امروز کسی برای دفاع از آیین قربانی برای اودین یا کوئتزال کوآتل گامی پیش نمی‌نهد و تحلیل و تشریح و جراحی نمادهای قدسی و باورهای بنیادین این اقوام دیگر حساسیت و آزردگی‌ای را بر نمی‌انگیزد. به این شکل متخصصان می‌کوشند تا از دانش اسطوره‌شناسی حساسیت‌زدایی کنند. این شاخه از دانش را معمولاً برای شناسایی و تحلیل عقاید و باورهایی مرده به کار می‌گیرند، تا تابو بودنِ ذاتی آن و تلاشش برای تصرف و رمزگشایی نمادهای مقدس را پنهان کنند.


با این همه، این حقیقت بر سر جای خود باقی است که کنشِ یک اسطوره‌شناس، اگر به راستی به کارِ خود آشنا و مسلط باشد، به کاهنان جهان باستان شباهتی دارد. چرا که اسطوره‌شناسان همان کسانی هستند که در مورد نظام باورها و دستگاه‌های تقدسِ فراموش شده یا حاشیه‌ای بیشترین اطلاعات را دارند، و معمولاً سخنگویان معتبرِ آن نظام‌ها تلقی می‌شوند. به راستی امروزه چند تن از ما سخنان جادوگر فلان قبیله‌ی اسکیمو را در مورد باورهایش، از مقاله‌ی مردم‌شناس و اسطورهشناسی که در همان مورد پژوهش کرده، جدی‌تر می‌گیریم؟ و هنگام تفسیر اوستا به موبدان قدیمی مانند نریوسنگ ارجاع می‌دهیم، و نه به نیبرگ و دارمستتر و بویس؟


نوشتن درباره‌ی تاریخ باورهای اساطیری، از آن رو تنش‌آمیز و دغدغه‌برانگیز است که هر نظامی از باورها و عقاید جا افتاده، منظومه‌ای از نشانگان معنادارِ غایی و نمادهای امر قدسی است که می‌تواند همچون اسطوره‌ای نگریسته شود. فرقی نمی‌کند که آن نظام عقاید، باورهای منقرض شده و از یاد رفته‌ی قبایل ماساگت باستانی باشد، یا باورهای دینی مسیحیان کاتولیک امروزین. از هر دستگاهی از باورها می‌توان فاصله گرفت و شالوده‌ی پیش‌داشت‌‌های داستان‌وارِ هر جهان‌بینی‌ای را می‌توان «از بیرون» نگریست، و به این ترتیب به زمینه‌ای اساطیری دست یافت. نکته‌ی تکان‌دهنده در مورد اساطیر، آن است که به راستی همچون هاله‌ای تمام نظام‌های معنایی موجود را فرو پوشانده‌اند. چارچوبی نظری نمی‌توان سراغ کرد که تلنباری از روایت‌ها و نمادها و پیشفرض‌ها، و به ندرت گزاره‌ها و اصولی یکه و مستقل، از ریشه‌ی اساطیری آن برنخاسته باشد.


بنابراین اسطوره‌شناس، بیش از آن که متخصصِ شاخه‌ای خاص از دانایی باشد، مسلح به چشمی ویژه است که از بیرون نگریستن و حلاجی کردنِ نشانه‌ها و نمادها را آموخته است. این نگاه، می‌تواند به هر زمینه‌ای خیره و هر موضوعی متوجه شود و اسطورهشناسی‌هایی گوناگون را به دست دهد. از این روست که در زمانه‌ی ما بسیاری از اندیشمندان عبارت اسطوره را برای اشاره به طیفی وسیع از باورها و برداشت‌ها مورد اشاره قرار می‌دهند. سخن از اسطوره‌ی پیشرفت در آثار پسامدرن‌ها، باور فوکو به اسطوره‌ای بودنِ اعتقاد به گرانیگاهی انسانی در سیاست، و کتاب کاسیرر درباره‌ی اسطوره‌ی دولت نمونه‌هایی از این متون هستند.


وکیلی، شروین. اسطوره‌شناسی ایزدان ایرانی، نشر شورآفرین، تهران، ۱۳۹۵ (ص ۱۰-۹)