لزوم نوشتن دوباره‌ی اسطوره‌شناسی ایرانی

از ویکی زروان
نسخهٔ تاریخ ‏۷ ژوئن ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۴۸ توسط Behnoosh (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

امروز باید اسطوره‌شناسی ایرانی را از نو نوشت. بدان دلیل که شاید برای نخستین بار، بختِ درآمیختن دو نگاهِ از بیرون و از درون فراهم آمده است. برای نخستین بار، آشوب اجتماعی و هرج و مرج فرهنگی بدانجا رسیده که بخش مهمی از ایرانیان -این ملتِ کهنسالِ همواره دیندار- دیگر به شکلی سنتی به نمادهای قدسی خویش پایبند نیستند. در عین حال، به لطف ابزارهای مدرن تولید و انتشار منش‌ها، دسترسی همگان به برداشت‌ها و نوشتارها و متون علمی امکانپذیر است. برای آن گروهی از اندیشمندان ایرانی که علاقه و نیازی برای دستیابی به منظری عقلانی و منظم احساس می‌کنند، امکان جذب استخوانبندی دانش اروپایی فراهم آمده، و آشوب مشابهی که در نظام ارزشی غربِ مدرن و در لایه‌ی نخبگان وجود دارد، نقد کردن و بازسازی کردن این چارچوب مدرن را هنگام وام گرفتنش ممکن ساخته است.


برای نخستین بار، می‌توان اندیشه‌ی نظام‌ساز، بی‌طرف، بیرونی، دقیق، متکی به داده‌های مستند، و دانشورانه‌ی غربی را وام گرفت، بی آن‎که در آن حل شد، و بی آن‎که از نقدهای خویش در موردِ مبانی آن چشم‎پوشی کرد. اکنون این امکان وجود دارد که دلبستگی ایرانی خویش به نمادهای خویش را همچون اشتیاقی و محرکی به کار بگیریم و شورِ هویت‌یابی و هویت‌جویی را تصاحب کرده و مدیریتش کنیم، بی آن‎که به اصلی بچسبیم و درباره‎ی نمادی تعصب داشته باشیم. برای نخستین بار، در زمینه‎ی آشوبی که هزینه‎هایی چنین سنگین و لطمه‎هایی چنین جبران‎ناشدنی را برای جامعه‎ی ما به همراه داشته است، می‎توان درباره‎ی خود و اساطیر خویش اندیشید، بی آن‎که در بندِ حرمت‌های بومی و ارزیابی‎های غرب‎مدارانه گرفتار ماند.


امروز باید اسطوره‌شناسی ایرانی را از نو نوشت. چون در این آشوب برخاسته در هنگامه‌ی خطا و ریا، هر باوری و هر چشم‌اندازی به اسطوره تبدیل شده است. هر نماد قدسی‌ای به موضوع دانش اسطوره‌شناسی تبدیل شده، و هر باور و اصلی تردیدپذیر و شک‌کردنی می‌نماید. در این سردرگمی معمولاً تحمل‌ناپذیر، اندیشمندان می‌توانند بنشینند و بیندیشند و دژی از معنا را پی‌ریزی کنند که همگان دیر یا زود باید بدان پناه برند. در این شرایط است که می‌توان باورهای بومی را تراشید و اصلاح کرد و بازساخت، و چارچوب‌های مدرن وام‌گیری شده را نقد کرد و بازخواند و نسخه‌هایی خودساخته از آن را جایگزینش کرد. اکنون، زمانی است که ارتقای هماهنگِ آن نگاه مدرن و این برداشت ایرانی، همزمان و پا به پای هم، ممکن شده است.


امروز باید اسطوره‍شناسی ایران را از نو نوشت، چون ما وارثان هویتی رو به تباهی و نظامی از معناهای رنگارنگ و غنی و پیچیده هستیم که به سرعت ناخوانده و نامفهوم می‍شود. ما برای بازسازی هویت خویش، و برای بازتعریف آنچه هستیم، به فهمیدن گذشته‌ی خویش نیاز داریم. تبارشناسی آن معانی‌ای که در اختیار داریم، ضرورتی است برای معناهایی که قرار است باقی بمانند. وارسی پیامدها و شاخه‌زایی‌هایی منقرض شده‌ی نمادها و معناهایی که از یاد رفته‌اند، ادای دینی است به منش‌هایی که قرار است به دخمه‌ی گنجینه‌ها و کتابخانه‌ی دانشگاه‌ها سپرده شوند. ایرانیان بارها در آشوب‌هایی از این دست هویت خویش را باز ساخته‌اند، و این بار نیز چنین خواهند کرد. باز شناختنِ سیر دگردیسی باورهایی که به نوعی با امر قدسی پیوند دارند، ضرورتی است برای آن‌که این بازسازی تازه، عقلانی و سنجیده و کارآمد و دیرپا از آب درآید.


از این روست که باید ادبیاتمان، نسخه‌های خطی‌مان، اشعارمان، مناسک و آدابمان، و باورهایمان را از دورترین روزگار تا به امروز باز خواند و باز فهمید و از میانش دست به گزینش زد. از این روست که باید شیوه‌های گوناگونِ ظهور تقدس در این نظام اجتماعی دیرپا و دوربرد را همدلانه فهمید و پژوهشگرانه تحلیل کرد. این «باید» هم به ضرورتی فنی و عملیاتی و اجرایی اشاره دارد، هم به اجباری نظری و دانشگاهی و تا حدودی اخلاقی، برای آن‌که هویت نوین ایرانیان، تا حد امکان نیرومند و منسجم و چندسویه و فراگیر و چالاک باشد.


وکیلی، شروین. اسطوره‌شناسی ایزدان ایرانی. نشر شورآفرین، تهران، ۱۳۹۵ (۱۵-۱۳)