رد پای آیین زروانی در تاریخ و روایتها
رسالهی یزنیک به شرح و نقد روایتی از آیین زروانی اختصاص یافته که در قرون پنجم و ششم میلادی در قفقاز و ارمنستان رواج داشته است. با این همه، قالب و چارچوب کلی این باورها را میتوان در مدارک دیرینهتر نیز ردیابی کرد. مهمترین مدرک باستانی در این مورد، پلاکی مفرغی است که در لرستان کشف شده و به قرن هشتم یا هفتم پ.م تعلق دارد. گیرشمن نخستین کسی بود که توجه دانشمندان را به این لوح جلب کرد و آن را نقشی از زروان دانست. در این پلاک تصویر ایزدی بالدار دیده میشود که از دوش راست و چپش دو ایزد دیگر خارج شدهاند. این ایزدان شاخههایی در دست دارند که به برسم شباهت دارد. ناگفته نماند که در روایت یزنیک از دین زروانی نیز برسم اهمیت زیادی دارد و زروان پس از زاده شدن دو فرزندش وقتی گیتی را به اهریمن میسپارد، اهورامزدا را به عنوان جانشین خود تعیین میکند و برای نمایش سیطرهی او بر سپهر مینویی برسم و شاخههای آیینی را به دست او میدهد. بنابراین دو موجودی که از دوش ایزدِ پلاک لرستان خارج شدهاند، به احتمال زیاد اهریمن و اهورامزدا هستند که از دل زروان زاده میشوند و به نشانهی چیرگی بر گیتی و مینو برسم در دست دارند.
نشانهی اصلی که نشان میدهد ایزدِ بالدار میانهی لوح لرستان زروان است، به نقش سه گروه سه نفره از مردان مربوط میشود که در اطراف وی دیده میشوند. یک دسته سه کودک یا نوجوان، دیگری سه مرد کامل و سومی سه پیرمرد را نمایش میدهد. بنابراین معلوم است که آن ایزد به گذر زمان مربوط میشود. این یکی از نمونههای برجستهای است که ردپای آیین زروانی را در دورانی بسیار کهن و در ابتدای ورود قبایل پارسی و مادی به منطقه میبینیم. بر این مبنا وندرواردن حدس زده که دین زروانی در اصل از لرستان و ماد برخاسته باشد[۱] و در این صورت باید آن را آمیزهای از ادیان قدیم ایلامی و آرای تازهی آریاییهای نوآمده دانست.
گذشته از این سند روشنِ ایرانی، نوشتارهایی از تمدنهای همسایهی ایران نیز در دست است که رواج باورهای زروانی را در دوران هخامنشی نشان میدهد. دمشقی از قول دو نویسندهی یونانی متقدم به نامهای هیرونیموس و هلانیکوس تبارنامهی خدایان را چنین روایت کرده که در آغاز آب و خاک وجود داشت که با هم ترکیب شدند و ماری را پدید آوردند که دو سر به شکل گاو و شیر داشت و در میان این دو چهرهی ایزدی نقش بسته بود. این مارِ نخستین را زمانِ پیرنشدنی (خرونوس آگِرائوس) مینامیدند که باید همان زمان بیکرانه باشد.
این زمانِ پیرنشدنی با دستیاری نیرویی سیال و غیرمادی به نام ضرورت یا جبر (آنانکِه) بر کل هستی فرمان میراند و طبعِ (آدراستئیا) مردمان را تعیین میکند. اشاره به این که زروان بیکرانه همچون ماری نموده میشده و دو سر به شکل گاو و شیر داشته ذهن را متوجهِ نقش میترایی مشهوری میکند که در آن شیر یا مهر بر گاو یا ماه حمله برده و آن را قربانی میکند.
این دیدگاه تا حدودی به سخن فِرِکودِس اهل سوروس [۲] (Φερεκύδης) (میانهی سدهی ششم پ.م) شباهت دارد که آن را نیز دمشقی نقل کرده است.[۳] فرکودس یکی از نخستین کسانی بود که در زبان یونانی متنی در زمینهی فلسفی پدید آورد و از نظر زمانی یکی از کهنترین اندیشمندان پیشاسقراطی محسوب میشود. هرچند دیدگاههایش بیشتر به دین و اسطوره مربوط میشود تا فلسفه. او شعری به نام هفت (یا پنج) وقفه (هِپتاموخوس) دارد که در آن زایش خدایان را شرح داده است.
فرکودس میگفت که در ابتدای کار تنها زمان (خرونوس/ زروان) و زاس (زئوس/ هورمزد) و خاک (ختون/ اهریمن؟) وجود داشتند. آفرینندهی نخستین زمان بود که آتش، باد و هوا را پدید آورد و به این ترتیب کل هستی پدیدار گشت.[۴] در میان سه موجود نخستین، خاک مادینه و زاس نرینه است و زمان دوجنسی مینماید. زمان نسبت به بقیه تقدم زمانی و فاعلی دارد و اوست که با نطفهی خود پنج عنصر دیگر را پدید میآورد. شیلبی که دقیقترین پژوهش را بر این متن انجام داده، معتقد است که عنصر زمین یا خاک پذیرندهی نخستینی است که این بذر را دریافت میکند و زایش سایر عنصرها را ممکن میسازد.[۵] در این دیدگاه زمان نیروی آفریننده است، خاک یا زمین نیرویی است که این قدرت خلاق را میپذیرد و همچون مادهی خامی برای ساخت جهان عمل میکند، و زاس نیرویی سازماندهنده و منظمکننده است.
با این همه، فرکودس بر این باور بود که خودِ زمان نیز نیرویی هوادار نظم و تعادل است. چون به نبردی ازلی در ابتدای آفرینش اشاره کرده است که در آن خرونوس (زمان) رهبری یک ارتش را بر عهده دارد و بر ضد فرمانروای آشوب (اوفیونِئوس) میجنگد و بر او غلبه میکند. این داستان در واقع همان روایت چیرگی نظم بر آشوب است که در اسطورهی غلبهی مردوک بر تیامت و جنگ زئوس و توفون نیز نمونهاش را میبینیم.[۶] این نیروی آشوب در نهایت با زمین و خاک نسبتی دارد، چون بعد از شکست خوردن توسط زاس به بند کشیده میشود و در زیر زمین (تارتاروس) زندانی میشود.[۷]
در اینجا چنین مینماید که با نوعی نظریهی پنج عنصری روبرو باشیم که در اندیشهی زرتشتی ریشه دارد. بر مبنای این دیدگاه، چهار عنصر گیتیانه (آب، باد، خاک و آتش) چون آفریدهی خداوند هستند، سرشتی مقدس دارند. اما فقط زمانی کمال مییابند که با یک عنصر پنجم فرازین مینویی تکمیل شوند. این مینو در شکل عنصری آتشگونه نمود مییابد که در منابع متأخرتر اثیر نامیده شده است. واژهی اثیر همان «آثِرَه» در اوستایی است به معنای آتش که کلمهی آذر همتبارش محسوب میشود. نظام پنج عنصری در ایرانزمین باقی ماند و بعد از گذر از دل دین مانوی و آیین مزدکی در عصر اسلامی در قالب پنج قدیمِ ذکریای رازی بازسازی شد.
دیدگاه فرکودس که میگوید در ابتدا سه قدیم یعنی زمان، خاک (احتمالاً اهریمن) و زئوس/ اهورامزدا (اثیر) وجود داشتند، به دیدگاه زروانیهایی که زروان و دو پسرش را نخستین هستندگان میدانستند شباهت زیادی دارد. دستکم در یک جمله، زاس با اثیر همتا دانسته شده است. جالب است که پروکلوس میگوید زاس در این مدل همتای اِروس در نگرش اورفهای است.[۸] اِروس که در یونانی به معنای عشق است، برابرنهادی دقیق برای کلمهی مهر محسوب میشود و موقعیتش در آیین اورفهای به خاطر قدرت آفرینندگی و واسطهگریاش میان نیروهای متضاد، دقیقاً همتای مهر در اساطیر ایرانی است و دور نیست که از آن وامگیری شده باشد.
تداوم و تأثیر عناصر یادشده وقتی بهتر آشکار میشود که با متنی جدیدتر سنجیده شوند. این متن «رسالهی علمای اسلام» نام دارد و با وجود نامِ غلطاندازش، ربطی به عقاید دوران اسلامی ندارد، هرچند در این دوره نگاشته شده است. رسالهی علمای اسلام که به سدهی سوم یا چهارم هجری باز میگردد، احتمالاً جدیدترین ثبت از نگرش زروانی کهن است. در این رساله میخوانیم که مغان به همراهی و همزادی نیروهای متضاد باور دارند، و از این رو معتقدند تکامل و تعالی فقط در شرایطی ممکن میشود که هر دو نیروی نیک و بد در آمیختگی و کشمکش با هم حضور داشته باشند. از این رو نقص و کمال نیز به یک اندازه برای رشد لازم هستند.
با این مقدمه، در این رساله نیز اهریمن و اهورامزدا برادرانی همزاد دانسته شدهاند که از دل زمان زاده شدند. جالب آن که اهورامزدا آفرینندهی آتش، خشکی، روشنایی، مردانگی، گرما و آسمان دانسته شده، و اهریمن خالق متضادِ این مفاهیم پنداشته میشود. یعنی زایش آبها، تری، ظلمت، زنانگی، سرما، و زمین به وی منسوب است. این برداشت از اهریمنی بودنِ ماهیت آب، تا حدودی تأثیر باورهای میانرودانی را نشان میدهد که تیامت –متولی آبهای آغازین- را با دیو آشوب و ویرانگری مترادف میگرفتند. این در برابر سنت ایرانیای قرار میگیرد که آب را امری مقدس و مرتبط با روشنایی میداند. از دید رسالهی علمای اسلام، تفاوت این دو رده از هستندهها آن است که آفریدگان اهورامزدا با عناصری پایه مانند آسمان، آتش، فلز و باد پیوند خوردهاند که تغییرناپذیرند و از این رو با حقیقت همساناند. از سوی دیگر مخلوقات اهریمنی به عناصری مثل گیاه، ماهی، زمین و آب منحصر میشوند که تغییرپذیر و بنابراین دروغین هستند. به عبارت دیگر، تمایزِ میان امر وجودی و عدمی و مترادف دانستنش با امر اهورایی و اهریمنی که سنتِ زرتشتی خالص است، با برداشتی سومری-بابلی در مورد منفی بودن عناصر زمینی و آبی پیوند خورده است. چفت و بست دیگری با اسطورهی کهن حبس آبها در اینجا دیده میشود.
بر اساس سنت آریایی کهن، آبها با امر مقدسِ تصرفشده و بنابراین با نیروی زایندگیِ دزدیدهشده یا زن-ایزدبانوی ربوده شده- مترادف دانسته میشود. ربایندهی این نیروی زایشگر، معمولاً موجودی دیوآسا و اژدهاگونه است که در سنن پهلوانی به ضدپهلوانانی مانند ضحاک (زندانبان ارنواز و شهرناز) یا ارجاسپ (ربایندهی خواهران اسفندیار) تبدیل شده است. رساله به آفریده شدنِ قورباغهای عظیم به دست اهریمن اشاره میکند و این که این جانور تمام آبهای دنیا را در شکم خود حبس کرد. تا آن که اهورامزدا پرندهای جادویی را پدید آورد که نگریستن بدان باعث تهوع قورباغه شد و در نتیجه کل آبها را بالا آورد. با این وصف، رسالهی علمای اسلام با وجود روایت کاملاً زروانیاش، با طیفی وسیع از روایتهای اساطیری سامی و آریایی و پیشاآریایی گره خورده است.
- ↑ وندرواردن، ۱۳۸۶: ۲۲۳.
- ↑ pherecydes of syros
- ↑ Damascius, De Principis.
- ↑ Kirk, Raven and Schofield, 2003: 56-60.
- ↑ Schibli, 2001: 22.
- ↑ ژیران، لاکوئه و دلاپورت، ۱۳۷۵.
- ↑ Kirk, Raven and Schofield, 1999: 66.
- ↑ Kirk, Raven and Schofield, 1999: 62.
منابع
- وندرواردن، بارتل، ل. پیدایش دانش نجوم، ترجمهی همایون صنعتیزاده کرمانی، انتشارات دانشگاه شهید باهنر کرمان، ۱۳۸۶.
- Kirk, G., Raven, J. and Schofield , M. The Presocratic Philosophers, Cambridge University Press, 2003.
- Schibli, S., H. Pherekydes of Syros, Oxford Univ Press, 2001.
- ژيران، ف. و لاکوئه، گ. و دلاپورت، ل. فرهنگ اساطير بابل و آشور، ترجمهى ابوالقاسم اسماعيل پور، انتشارات فکر روز، ۱۳۷۵.
- Kirk, G. S., Raven, J. E., & Schofield, M. The Presocratic Philosophers, Cambridge University Press, 1999.
وکیلی، شروین. اسطورهشناسی ایزدان ایرانی. نشر شورآفرین، تهران، ۱۳۹۵ (ص ۱۱۴-۱۰۸)