تمایز
- تمايز، تعميم مرزبندى سيستم-محيط، به ساختارهاى درونى سيستم است.
- تمايز به شكست تقارن ساختارى منتهى مى شود
تعميم، فرآيندى است كه بازنمايى سيستم را هم به بخشى از بازنمايى محيط تبديل مى كند. سـيسـتم براى آن كه بتواند خطراهه ى خود را تحليل كند، ناگزير است پويايى خود و محيط را در چارچوبى يكسان بنگرد و قواعدى مشابه را در مورد هردوى آنها استنتاج كند.
- مورد فهرست گلولهای
اين بدان معناست كه سيستم براى بازنمايى دقيق خويش، ناچار اســت از خود فاصــله بگيرد و به خود همچون بخشــى از محيط بنگرد. يعنى بايد شكست پديده اى را كه براى شناسايى محيط به كار مى گرفت، به خود هم تعميم دهد.
سيستم از راه تعميم دادن قواعد حاكم بر محيط به خود، انتظارهايش را پديد مى آورد.
تعميم، محصــول نشــت كردن شــكســت پديده به داخل مرزهاى سيستم است.
اين امر، تنها پيامدهاى شــناختى به دنبال ندارد. زمانى كه عناصــر و روابط داخلى سيستم هم درگير شكست پديده شوند، مانند روندهاى بيرونى، بر مبناى شـباهت هاي شـان دسـته بندى و تفكيك م ىشـوند و در خوشـه هايى متمايز جاى می گيرند. به اين ترتيب ســـاختارهاى مشـــابه در كنار هم جاى مى گيرند و كاركردهاى همگون با هم چفت مى شــوند. مرزى ميان ســاختارهاى متفاوت و
كاركردهاى ناهمسـان شـكل مى گيرد، و سـيسـتم، پديده هاى درون خود را هم مى شكند.
نشت كردن شكست پديده به درون سيستم، پيامدهايى بسيار مهم را به همراه دارد. سيستمى كه براى شناسايى محيط رخدادهاى ورودى را طبقه بندى مى كرد و بخشهاى مشابه آن را به صورت پديده هايى مستقل ادراك مى كرد، به طور عمده بر كاركرد هاى خود متكى بود و اطلاعات كاركردى خود را براى اين
عمليات به كار مىگرفت. هيچ سـيسـتمى با مشـاهدهى محيش، تقارن مهروند را
نمى شكند. آنچه كه در جريان شك ست پديدهى من سوب به محيش رخ مىدهد،
تقسيمبندى و مرزبندى تصوير محيش است، نه خود آن. ما با نگاه كردن به جهان
و تشـــخيص دادن يك آدم در زمينهاى از افراد، او را در جهان خارج از آدمهاى
پيرامونش جدا نمىكنيم. در آن بيرون، زمينهى متقارن و درهم تنيدهى هميشگى
مهروند وجود دارد، و ما تنها در س ح بازنمايىهاى درونى خود است كه تصويرى
را از تصويرى ديگر جدا مىسازيم.
اما هنگامى كه شك ست پديده به درون سي ستم ن شت كند، حوادث ديگرى
رخ مىدهد. در اينجا اطالعات ســـاختارى با اطالعات كاركردى در هم تنيدهاند.
ســيســتمى كه دو زير واحد خود را از هم تفكيك مىكند و آن دو را پديدههايى
مستقل مىپندارد، تنها به بازى با اطالعات در س ح بازنمايى مشغول نيست. اين
شكست پديده، فرآيندى است كه در ساختار اثر مىگذارد. سيستمى كه اسلحهى
شكست پديده را براى رويارويى با يكپارچگى گنگ محيش ابداع كرده بود، زمانى
كه آن را به سوى خود ن شانه رفت، گرفتار چندپارگى شد. شك ست تقارنى كه
براى تقســيمبندى بازنمايىهاى محي ى تخصــص يافته بود، آنگاه كه در داخل
سي ستم پژواك يافت، به توفانى تبديل شد كه تقارن پي شين سي ستم را درهم
شكست و آن را تكه تكه نمود
تعميم ياد شــده، مرزبندىهايى واهعى را در داخل ســيســتم ايجاد مىكند.
تمايز، تعميم مرزبندى سي ستم-محيش، به ساختارهاى درونى سي ستم ا ست.
تمايز به شكست تقارن ساختارى منتهى مىشود
همان ور كه سيستم با مرزى از محيش جدا مىشد، خوشههايى همگون از اجزاى
آن هم با مرزهايى از هم تفكيك شـدند و شـكافى كه سـيسـتم در ميان خود و
محيش گشـــوده بود، به درون خودش هم راه باز كرد. به اين ترتيب، تمايز117
يافتن ســيســتمها آغاز گشــت. و اين چنين بود كه يوكاريوتها از پروكاريوتها
مشتق شدند!
ياختههايى كه مانند باكترىهاى ساده تنها يك مرز منفرد دا شتند، به تدريج
به مجموعههايى عظيم از س وا تو در تو تبديل شدند. باكترى اوليه، آبگو شتى
)مشـــتمل بر آب و نمك و كمى مواد آلى( بود كه با مرزى از جنس چربى از
زمينهى آبى پيرامونش جدا مى شد. هنگامى كه اين سلول به يوكاريوتى پيچيده
تبديل شـد، بخشهايى را در بر گرفت كه هر يك با غشـايى از بخشهاى ديگر
جدا مى شدند. هر سلول بدن ما، عالوه بر غ شاى سلول كه آن را از محيش جدا
مىكند، اندامكهايى118 مانند ميتوكندرى و واكوئل را هم در بر مىگيرد كه در
اطراف خود غ شايى ديگر دارند و خود را از زمينهى سيتوپال سم سلولى تفكيك
كردهاند. برخى از آنها -مثل ميتوكندرى- نوادگان باكتریهايى مهمان هســـتند
كه ميلياردها سال پيش به سلولهاى اجداد ما وارد شدند و كامال به اين زمينه
همچون محيش مىنگريستند.
اين مرزبندى درونى، پديدهايست كه در تمام س وا تكرار مىشود. سلولها،
غشـــاى دوال يهاى را كه بين خود و ج هان خارج هرار داده بود ند، به دور
زيرواحدهاى خود هم كشـيدند، و بدنها با بافت پوشـشـىاى كه با همين هدف
پديد آورده بودند، لفافى براى اندامهاى درونى خود توليد كردند. جوامع، عالوه بر
مرزبندىهايى كه بين خودشان انجام دادند، فضاى درونى خود را هم به استانها
و شهر ستانها و شهرها و محلهها و خانهها و اتاقها تق سيم كردند، و زبانهاى گوناگون لهجهها و گويشها و ســبكهاى شــخصــى حرف زدن را در دل خود
پروردند.