جنگجو - هنجار
از ویکی زروان
نسخهٔ تاریخ ۱۲ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۵۰ توسط Mehrdad.akhavan (بحث | مشارکتها)
اصل جنگیدن
- من اگر مرکزدار باشد، شکل هستی را در راستای آرمان ش دگرگون خواهد ساخت.
- این کار به معنای درآویختن با سیرِ تصادفی و شبکه ی مقاوم و لَختِ رخدادهای جاری در هستی است.
- به این معنی، منِ مرکزدار با هستی می جنگد و به جنگجو تبدیل میشود.
- جنگ شالوده ی کنش جنگجوست و همان روندی است که قلبم را در او و در هستیِ پیرامون او بیشینه ساخته و زندگی اش را به امری اساطیری برمی کشد.
- مردمان معمولا زیر فشار سازوکارهای اجتماعی هنجار شدن را اختیار می کنند و از مخاطره و پیچیدگی جنگیدن چشم پوشی می کنند.
توهم جدال
- گاه جنگیدن با جدال اشتباه گرفته می شود.
- جدال عبارت است از کشمکش با دیگری یا جهان، برای دستیابی به هدفی موضعی یا خواستی شخصی.
- در حالی که جنگ کرداری غیرشخصی ــ و در عین حال عمیقاً گره خورده به ماهیت من ــ است که کلیت هستی و به ویژه خودِ من را آماج میکند.
- کسی که این نکته را درنیابد، به جای جنگیدن، درگیر کشمکش و جدال با دیگری یا جهان خواهد شد و این شکلی هنجارشده از رفتار است.
تله ی ترَومان
- نادیده انگاشتنِ این امکان که می توان شکل هستی را به کل دگرگون ساخت، باعث میشود شکل هستی من نیز تغییری نکند.
راهبرد آذر
- من با جنگیدن به کانونی برای آفرینش قلبم در هستی تبدیل میشود و هستی را به دنبال خود می کشد و آن را به موقعیتی با قلبمِ بیشتر ارتقا میدهد.
پرسش
- چه نمودهایی از رفتار جنگیدن را سراغ دارید؟
- بیانِ ادبی و اسطوره شناختی این مفهوم در اساطیر ایرانی چگونه است؟
- آیا میتوان به طور موضعی و تا حدودی جنگجو بود؟
تمرین
- جنگجو باشید!