آغازگاه تلاش برای بازسازی «من»
با توجه به دو ارتباط بنیادینی که زنان و مردان با دو ساختار اصلی اجتماعی و دو عرصه ی بنیادین زیستجهان برقرار می کنند، آشکار است که نوع ارتباطشان با زبان و زمان نیز متفاوت خواهد بود. چنانکه ایریگارایدر مقاله ی خود به سال1993 م. نشان داده است، چنین مینماید که ارتباط زنان بیشتر با بدن، با خاک، با زمین، با مکان و با زمانِ چرخه ای است. از اینروست که وی معتقد است زنان از ابتدای شکل گیری تمدنهای انسانی، با بدن، با ماده، با امر بیرونی و با مکان پیوند خورده اند و در مقابل، مردان با اندرون، با زمان و با معنا و ذهن پیوند بیشتری دارند. این بدان معناست که مردان ارتباط خود را با زبانی که این عناصر را به شکلی انتزاعی رمزگذاری میکند دقیق تر حفظ کرده اند، درحالیکه زنان با رمزگان مربوط به اندرکنش با دیگری پیوندی نزدیکتر برقرار می کنند.
پرسش های برآمده از ارتباط میان زمان، زبان و جنسیت، چنان که از این بحث مقدماتی بر می آید، کلیدی است برای واسازی بنیادی ترین لایه از نظام های انضباطی و فهم روابط و قواعد حاکم بر آنها. بازسازی «من» و رهایی آن از قید اجبارهای تنیده شده در نظام های انضباطی، تنها در شرایطی ممکن میشود که ساختاری خودبنیاد و درونزاد از ساماندهی قدرت در اندرونِ «من» احداث شده، و توسعه یابد. اندیشیدن درباره ی ماهیت زبان، انواع زمان، و کارکردجنسیت در ارتباط با آن دو بستری است که دستیابی به چنین ساختاری را ممکن میسازد