جهش و اطلاعات ساختاری و دستوری
اطلاعات ساختارى منشها به دليل پويايى بغرنج و آشوبگونه ي شبكه هاى عصبى، همواره دستخوش تغيير است. آنچه در آن ثابت مى ماند معناست، كه در سطح روانشناختى جوهرهى تمايز يک منش از ساير منشهاست. جهشى كه براى ما قابل مشاهده و ردگيرى باشد، بايد لزوماً در قلمرو اطلاعات دستورى رخ دهد. چنين جهش هايى هم به طور مرتب در جريان انتقال پيام ها انجام مى گيرند پيامدهاي جهش در اطلاعات ساختارى و دستورىِ يک منش با هم تفاوت دارند. اطلاعات ساختارى، در جريان فعاليت نورونها به طور مداوم جهش مى يابد و هر از چند گاهى به پيدايش نسخه هاى جديدِ موفق ترى از منش اوليه مى انجامد.
در مورد جهش هاى ساختارى مى توان به همين دو حكم بسنده كرد:
الف) مى دانيم كه اطلاعات در شبكهى عصبى به صورت بازنمايی كل گرايانه ي معنا - و نه نشانه هاى گسستهى زبانی - ذخيره مى شوند تا وقتى كه معناى يک منش بيش از حد خاصى دگرگون نشده باشد، آن منش پايدارى خود را حفظ مى كند و مى توان گفت كه ذهن فرد، همان منش اوليه را در خود حفظ كرده است.
ب) با وجودِ پايدارى ساختارِ منش در شبكه ى عصبى، جهش هايى هم كه رفتار آن را به طور مشخص دگرگون كنند، همواره ديده مى شوند. چنين مى نمايد كه دستگاه پردازش اطلاعات در انسان - و شايد ساير جانوران -طورى تكامل يافته كه قدرت مديريت اين جهش ها را داراست. اين به آن معناست كه مغز مى تواند با القاى جهش هاى تصادفى در يک منش به طور خودجوش آن را دگرگون كند و با پیگيرى تغييرات رفتارىِ منشهاى جهش يافته، نمونه هاى موفق و سودمند را گزينش نمايد. اين شيوه ى گزينش مصنوعى، كه به روند اهلى شدن گياهان و جانوران توسط جوامع انسانى شباهت دارد، همان است كه در سطح روانشناختى به صورت فكر كردن در مورد يک مسأله تجربه مى شود. موضوع فكر، منشى است كه در جريان زنجيره اى از تحولات به منشى موفق تر و معمولا پيچيده تر از سابق -يعنى نتيجه ي انديشيده و سنجيده - منتهى مى شود.